نگاهي به رمان «فرانكشتاين در بغداد» نوشته احمد سعداوي با ترجمه امل نبهاني
روايت رودستزن!
محمد فرهود
ميگويند تخيل در داستان پديدهاي نيست كه بدعت خود نويسنده باشد بلكه جهان خيال؛ جهاني است موازي كه همزمان با جهان مثلا واقعي ما آدمها و ديگر موجوداتش در حال زيست هستند و به زندگيشان بيخبر از ما ادامه ميدهند و تنها وقتي نويسندهاي ذهنش به آن جهان سفر ميكند و وقايعش را ميبيند است كه ميتواند آن را بنويسد و براي ما تعريفش كند اما كمتر نويسندهاي را بتوان يافت همچون احمد سعداوي عراقيالاصل كه با ذكاوتي مثالزدني بتواند مرزهاي جهان خيال و عالم واقعيت مثلا موجود را آنچنان درنوردد و مخدوش كند كه تمايز آنها از يكديگر را تنها بتوان به ناقدان ادبي و شارحان آثارش سپرد. «فرانكشتاين در بغداد» يا آنطور كه دوستداران ادبيات معاصر عرب دوست دارند «فرانكشتاين في بغداد» نخستين رمان سعداوي است كه به فارسي ترجمه شده و او توانسته با همين اولين گام، ميان رمانخوانان حرفهاي ايراني و فارسيزبان جايگاهي براي خودش دست و پا كند. هر چند كه بلافاصله پس از اين رمان «درگاه گچين» او هم منتشر شد.» فرانكشتاين در بغداد در جهان عرب هم بسيار مورد توجه قرار گرفته بود؛ بوكر عربي 2014 را به او اهدا كردند و ميزان تحسينها و تقديرهايي كه بابت نوشتن اين رمان از او شد مثنوي هفتاد مني ميشود حالا آن سرش پيدا يا ناپيدا. موارد عجيب اين كتاب يكي، دو تا نيستند و اصطلاحا نويسنده از همان ابتدا يقه مخاطب را چسبيده، او را به داخل متن ميكشد و تا آخر هم ولش نميكند.
رمان بلافاصله پس از مقدمه مترجم، با گزارش پاياني ماجرا آغاز ميشود! يعني چه؟ يعني همين، خدمتتان عرض ميكنيم. گزارش پاياني ماجرا به قلم «كميته تحقيق ويژه كه به رياست نمايندگاني از دو موسسه امنيتي و اطلاعاتي عراقي و ناظراني از ارتش امريكا تشكيل شد، درباره فعاليت اداره پيگيري و تعقيب كه تا حدودي مرتبط با اداره غيرنظامي نيروهاي ائتلاف بينالمللي در عراق است...» به نتايجي ميرسد غيرقابل باور درباره صاحبمنصبي عراقي با نام «سرتيپ سرور» كه بودجهاي هنگفت براي استخدام و بهكارگيري عدهاي طالعبين، رمال، ستارهشناس و جادوگر جهت مبارزه با جنايت و تروريسم صرف كرده است و كميته در نامهاي محرمانه درنهايت تصميم گرفته است او را بركنار كند اما همه ماجرا را كاملا مسكوت بگذارد تا حساسيتهاي امنيتي به وجود نيايد. حالا در ادامه ميرويم به مدتها پيش از اين گزارش تا ببينيم سرتيپ سرور چه كرده و اساسا چه اتفاقي افتاده است كه اينگونه برايش گزارش محرمانه صادر كردهاند. ايده مركزي را نميشود چندان به بيان درآورد تا لذت خواندنش همچنان برايتان بماند اما همينقدر اگر بگوييم كه ايده درخشان است و پرداخت اين ايده در جايجاي رمان از خود ايده درخشانتر است، اغراق و بازارگرمي نكردهايم كه هيچ؛ حتي به اندازه كافي حق مطلب را هم ادا نكردهايم. يك دستفروش دورهگرد عراقي و يك پيرزن تنهاي مسيحي منجر به پديد آمدن اتفاقي ميشوند كه روحشان هم از اتفاق خبردار نبوده است...
ابتدا تصور ميشود كه راوي رمان داناي كل است اما در ادامه خواننده كاملا از روايت رودست ميخورد و راوي تبديل به اول شخص ميشود تا فرم ايجاد شده منحصربهفردتر از هر توصيفي بشود؛ نويسنده فرمي براي روايتش اختيار كرده است كه با نقاط عطفش چفت و بست خورده و هرگاه نقطه عطفي غافلگيركننده روي ميدهد روايت هم متناسب با آن غافلگيرتان ميكند؛ اين پديده در فرم اتفاقي نيست كه در رمانهاي معمولي بيفتد و فرم ايجاد شده علاوه بر ايده مركزي عجيب و غريبش، كتاب را به اثري ويژه و تاثيرگذار تبديل كرده كه در بستر آن وقايع و حال و روز مردم عراق پس از اشغال نيروهاي امريكايي به خلاقانهترين وجه در آن بازنمايي و انعكاس يافته است.
همه اينها را به علاوه يك ترجمه روان و بدون سرعتگير فارسي كنيد؛ نتيجه ميشود كتابي كه از زمان شروع تا وقت پايان و خواندن صفحات انتهايي، لحظهاي نتوانيد آن را كنار بگذاريد. امل نبهاني؛ مترجم كتاب، با تسلطي كه هم بر زبان عربي و هم بر فارسي داشته، فارسياش توي ذوق نميزند و هيچوقت نميخواهد تسلطش را به رخ خواننده بكشد؛ گرفتار مغلقگويي نشده و اجازه داده تا قصه در روح و روان ترجمهاش جريان يابد. تسلطي كه از آن سخن رفت تعارفي نيست كه تقسيم شود و بهطور دقيق مربوط به دانستن زبان عربي با لهجه عراقي است؛ چراكه فرضا عربي مصر با عربي عربستان و عربي سوريه با عربي لبنان و اين هر چهار با عربي عراق و خوزستان توفيرهاي زيادي دارند و كسي كه مسلط به زبان عربي است حتما بايد از او پرسيد كدام عربي؟ و درنهايت اينكه... همه چيز بايد دست به دست هم بدهند تا يك ترجمه بيبديل شود يعني درست منطبق با همان اتفاقي كه در «فرانكشتاين در بغداد» افتاده است.