نگاهي به كتاب «سخن رمز دهان» نوشته شمس آقاجاني
جلوههاي اجراي زباني
محمد لوطيج
سخن رمز دهان نوشته شمس آقاجاني، علاوه بر نثر روان، از نظر شيوه طرح، تحليل و تبيين مباحث نظري، قابل توجه است. مفاهيم نظرياي كه گاه به واسطه ترجمه دشوار و ديرياب يا نثر پرپيچ و خم شارحان در زبان فارسي به مفاهيمي دور از درك و دريافت بسياري از مخاطبان بدل شده، در اين كتاب به سادگي (سادهسازي و نه سادهانگاري) و به شيوهاي عملي تبيين ميشود. يكي از اين مباحث، اجراي زباني در شعر است كه شمس با تحليل جنبهها و جلوههاي اجراي زباني در چند شعر، آن را به شكلي عملي و قابل دريافت براي طيف متنوعي از مخاطبان، طرح و تبيين ميكند، بهگونهاي كه خواننده هوشيار در پايان اين جستار ميداند منظور از اجراي زباني در شعر چيست و براي تحليل آن بايد چه شاخصههايي را مدنظر قرار دهد. ويژگي ديگر كتاب، به نوعي آموزش شيوه مواجهه خلاقانه با متن است كه هم با بررسي شعرهاي كلاسيك و هم تحليل نمونههايي از شعر امروز، به مخاطب (بهخصوص منتقدان جوان) تفاوت خواندن ذوقي و تحقيقي را نشان ميدهد.
به گمانم نقل سطرهايي از كتاب، بهتر نشان ميدهد كه از چه سخن ميگويم:
«... بيا و كشتي ما را در شط شراب انداز
خروش و ولوله در شيخ و شاب انداز (حافظ)
شعر با هجاي قافيه «آب»، رديف «انداز» و با اين بيت شروع ميشود.شروع شعر با كلمه «كشتي» بسيار هوشمندانه است. در اين بيت كلمه آب وجود ندارد، اما «آب» در سرتاسر شعر به وفور يافت ميشود. تكرار اين هجا در انتهاي تمام ابيات، انگار كل شعر را به يك درياچه پر آب تبديل ميكند كه صداي برخورد امواجش را به ساحل در كنارههاي اين درياچه ميشنويم... بنابراين تا همين جاي كار، نه تنها كشتي به آب برخورد كرده، بلكه كل سطرهاي شعر با هم مرتبط شدهاند. جز به دست زبان، با هيچ معنا و توضيحي نميتوان چنين كار بزرگي انجام داد. در مصراع نخست همين بيت، خود كلمه «شط» صداي همان برخورد موج و ساحل را تداعي ميكند، پس نميتوان كلمه مترادف ديگري را به جاي آن به كار برد. فيزيك اين كلمه تعيين كنندهتر است تا معني آن. شراب هم در روابط دروني اين شعر مانند همان آب است و شرشر آب. شط و شراب و خروش و شيخ و شاب، يك اجراي زباني از خروش و ولوله در آب دريا هستند وقتي كه كشتي با «ش» خود در آن انداخته ميشود. خود خروش و ولوله، يكبار ديگر هم ولوله هستند و ل و ل و ه. خلاصه اينكه اين بيت دريايي از زبان است.»