ضحيكاظمي نويسندهاي است كه تلاش ميكند رگههايي از ژانر علمي- تخيلي را از نگاهي ويژه، وارد چرخه ادبيات داستاني كند. از كاظمي تاكنون آثاري چون«خاك آدمپوش، كاجزدگي، سينشين، آغاز فصل سرد، سال درخت و...» منتشر شده است. اين نويسنده علاوه بر نوشتن براي گروه سني بزرگسال كارهايي هم براي گروهسني نوجوان نوشته است. كاظمي در اين گفتوگو از جهان داستانياش گفته و دلبستگيهايش با ژانري خاص.
خانمكاظمي! به عنوان اولين پرسش ميخواهم از تازهترين كتاب شما بپرسم. پرسشم اين است كه اين كتاب داراي چه حس و حالي است و خوانندگان براي بهتر فهميدن آن بايد به چه نكاتي توجه كنند؟
رمان «آدم نما» رماني است كه در ژانر علمي - تخيلي و زيرژانر پادآرامانشهري نوشته شده. مخاطباني كه با اين ژانر آشنايي دارند، ميدانند با چه حال و هوايي سر و كار خواهند داشت. در رمانهاي پادآرمانشهري، فضاي جامعهاي ايدهآل در آينده به تصوير كشيده ميشود اما همان طور كه در مقدمه كتاب هم به آن اشاره شده، آرمانشهر عدهاي از افراد جامعه ميتواند كابوس ديگران باشد. معمولا چنين آرمانشهرهايي با نفي فردگرايي در سطح جامعه همراه هستند. آدم نما هم از اين قاعده مستثني نيست. قهرمان داستان زني است كه در اواخر دوران 40 ساله حرفه نويسندگي به سر ميبرد. در اين دنيا كه به واسطه تكنولوژي پيشرفته سلولهاي بنيادي و بازتوليد اندامهاي بدن از آنها، انسانها بر بيماري و مرگ غلبه كردهاند، هر فرد از جامعه در هر 40 سال از زندگي خود، حرفهاي را بر عهده ميگيرد. هر چه شهروندان در كار و جامعه مطيعتر و به قوانين پايبندتر باشند، جراحيهاي بهبود آنها كه همان نوسازي اندامهاي بدنشان است، به موقع صورت ميگيرد و با دريافت آن ميتوانند از مزاياي زندگي لوكس بهرهمند شوند. اما قهرمان داستان به زندگي يكنواخت روباتوار قانع نيست. او كتابهايي مينويسد كه برايش دردسر درست ميكند و براي سركوب ميل طغيان، به جراحي اجباري پاكسازي سلولهاي مغز و حذف حافظهاش محكوم ميشود. اين رمان به صورت معمايي نوشته شده. خواننده همراه راوي اول شخص داستان، به مرور بخشهاي حذف شده حافظه راوي را مييابد. در طول حل معماي دلايل حذف حافظه راوي، جهان آرمانشهر آينده به تصوير كشيده ميشود و اتفاقات غير مترقبهاي كه در جهان افتاده، بيگناهي راوي را زير سوال ميبرد. آدم نما در اصل يك تريلر معمايي است كه در ژانر علمي - تخيلي نوشته شده.
بخش علمي اين رمان بر اساس تكنولوژي سلولهاي بنيادي است كه ايران از كشورهاي پيشرو در اين تكنولوژي است. در ضمن برخي از مسائل مطرح شده در رمان با اينكه در دنيايي متفاوت نسبت به جهان ما ميگذرد، براي خواننده ايراني ملموس است و سعي كردهام بخشي از دغدغههاي امروز را به شكلي آشنازدا شده در اين كتاب مطرح كنم.
شما در سهزمينه ترجمه، ادبيات كودك و ادبيات بزرگسال فعاليتميكنيد. همه ما ميدانيم كه هر كدام از اين رشتهها به تمركزي صددرصدي نيازمندند. براي من هميشه اين پرسش مطرح بوده كه پيشبرد همزمان اين حوزهها را چگونه مديريت ميكنيد؟
ترجمه را به صورت تفريحي انجام ميدهم و گاهي براي كسب درآمد. هيچ وقت روي ترجمه تمركز كامل نداشتهام و به صورت حرفهاي ترجمه را دنبال نكردهام. ادبيات كودك و نوجوان و بزرگسال تفاوتهاي اساسي با هم دارند. تجربه من در نوشتن ژانر علمي - تخيلي و فانتزي به من كمك كرد تا بتوانم به ادبيات كودك و نوجوان وارد شوم. مجموعه دنياي آدمنباتيها يك مجموعه نوجوان در ژانر علمي - تخيلي است. هر زمان موضوعي ذهنم را درگير كند روي همان ايده تمركز ميكنم. اگر ايده براي رمان بزرگسال مناسب باشد، بزرگسال مينويسم و اگر براي داستان نوجوان مناسبتر باشد، نوجوان. ايده تعيين ميكند ژانر مناسب براي بيانش چه ژانري است و براي كدام گروه سني مخاطب مناسب است. بعضيها ميتوانند همزمان روي چند كار متمركز شوند. زماني كه در حال نوشتن رمان هستم، به سختي ميتوانم كار ديگري انجام دهم. به خصوص از يك سوم كتاب به بعد، داستاني كه مينويسم تمام ذهن من را درگير ميكند و به سختي ميتوانم از آن فاصله بگيرم. اما بعد از پايان نسخه اول تا شروع بازنويسي و بعد از تحويل داستان تا شروع نوشتن بعدي زمانهاي خالي دارم كه به ترجمه و كارهاي ديگر تخصيص ميدهم.
ظهور نويسندگان زن در اين سالها رشد قابل توجهي داشته كه جاي خوشحالي دارد. خيلي از دوستان در عالم ادبيات قائل به نوعي ادبيات زنانه و ادبيات مردانه هستند كه ظاهرا دست و پاگير به نظر ميرسد. اين تقسيمبنديها از نگاه شما مفهومي دارد؟
خيلي طبيعي است كه نويسنده زن از دغدغههاي شخصي خودش بنويسد و به واسطه جنسيتش بخش زيادي از اين دغدغهها زنانه باشند. مشابه همين موضوع هم براي نويسندگان مرد صدق ميكند. اما به طور كلي با اين تقسيمبنديها موافق نيستم. به خصوص براي نويسندگاني كه ژانر مينويسند اين دستهبنديها كاربردي ندارد. براي مثال نويسندگان زن جنايينويس، قهرمانان كارآگاه مرد دارند. به صورت كلي در ژانر جنايي مضمون اصلي داستان عدالت است و در ژانر علمي - تخيلي انسان به معني ذاتياش محور اصلي داستان است. نوشتن از مفاهيم عميق انساني و پرداختن به مضامين پايهاي و اساسي، جايي براي دستهبنديهاي زنانه و مردانه باقي نميگذارد. البته ژانرنويسي هنوز در ايران نوپاست. همچنان ميبينيم كه بيشتر نويسندههاي زن درباره زنان مينويسند، از شخصيتهاي اصلي زن استفاده ميكنند و مسائل و مشكلات آنها را در داستانهايشان روايت ميكنند. اين هم به خودي خود منفي نيست. بيان مشكلات زنان و پرداختن به آنها به خصوص در20 سال گذشته قدم رو به جلويي بوده و باعث شده مشكلات زنان جامعه ما مطرح شوند و به مرور راهكارهاييهاي براي رفع اين معضلات مد نظر قرار گيرد. هر چند بيشتر صدايي كه به زنها داده شده، مربوط به زنان طبقه متوسط بوده و تكرار بيان مسائل آنها در رمانهاي فارسي، بعضي از مخاطبان را دلزده كرده؛ تكرار چنين داستانهايي كمكم به نوعي غر زدن تبديل شده و مخاطب را پس ميزند. مشابه همين در نوشتههاي نويسندگان مرد هم به چشم ميخورد، اما اينبار با بيان دغدغههاي مرد ناراضي و تنهاي طبقه متوسط جامعه.
يكي از علايق شما درنوشتن، توجه به ژانرعلمي – تخيلي است و بيشتر كارهايتان هم حول همين ژانر توليد شدهاند. براي ما بگوييد كه وضعيت اين ژانر دركشورمان چه وضعيتي دارد و اصولا برخورد مخاطبان با چنين آثار چگونه است؟
در ژانر فانتزي داستانهاي تاليفي زيادي داريم، به خصوص براي گروه سني كودك و نوجوان. اما علمي - تخيلي در ذات خود نگاهي بدبينانه به آينده، علم، تكنولوژي و تاثيرات آن روي زندگي انسان دارد. اين ژانر با توجه به رويكرد بدبينانهاش چندان مناسب گروه سني كودك و نوجوان نيست. شايد اولين اشتباه ما در برخورد با اين ژانر همين بوده است. علمي - تخيلي نگاهي عميق و فلسفي به جايگاه انسان در جهان پيرامونياش دارد و عمق اين مفاهيم براي نوجوانان قابل درك نيست. به قولي جهان فانتزي، جهاني غير محتمل است كه دوست داريم به آن دست يابيم اما علمي - تخيلي دنياي محتملي را پيش روي ما به تصوير ميكشد كه دوست داريم از آن پرهيز كنيم. من از رمان سال درخت به بعد در حوزه ادبيات گمانهزن شروع به نوشتن كردم. كاجزدگي اولين رمان علمي - تخيلي من بود كه در زيرژانر آخرالزماني نوشته شده. بعد از آن مجموعه علمي - تخيلي نوجوانم را نوشتم و بعد رمان فانتزي-تاريخي خاك آدمپوش. آدم نما هم تازهترين كار منتشر شده من در ژانر علمي تخيلي است. دوستان نويسنده ديگري هم شروع به نوشتن در ادبيات گمانهزن كردهاند. بيشتر تمركز بر فانتزي، جنايي و وحشت بوده و علمي - تخيلي كمتر نوشته شده. اميدوارم نويسندههاي نسل بعدي با دست پر وارد بازار ژانر علميتخيلي شوند. برخورد مخاطب در ابتدا تركيبي از نوعي انكار و بدبيني بود. اما كتابها كه خوانده شدند با واكنشهاي مثبتي مواجه شديم. مشكل اصلي من به عنوان نويسنده علمي - تخيلي اين است كه آثار زياد تاليفي در اين زمينه وجود ندارد و مخاطب، كتابِ من را با بهترين آثار علمي - تخيلي جهان كه از فيلترهاي زيادي گذشته و به عنوان اثري شاخص ترجمه شده، مقايسه ميكند. اين به معني است كه منِ نويسنده بايد تلاش كنم تا آثارم از نظر خلاقيت و كيفيت پايينتر از بهترينهاي سطح جهاني نباشد. مسلم است كه چنين چالشي براي هر نويسندهاي بسيار دشوار و طاقتفرسا است. اميدوارم حتي اگر من و نويسندگان عزيزِ همدوره من نتوانستند در اين رقابت پيروز شويم، دستكم بتوانيم سنگ بنايي را بگذاريم كه نويسندگان تازهنفس نسل بعدي لازم نباشد از صفر شروع كنند و راه جديدي برايشان باز شده باشد. امسال جايزه ادبي نوفه براي بهترين رمان گمانهزن برگزار شد كه فكر ميكنم تاثير مثبتي روي شناخت و معرفي آثار گمانهزن و نويسندگان ژانري گذاشت. همچنين كانونهاي تخصصي در اين زمينه در حال شكلگيري هستند مثل كانون ادبي خيال. اميدوارم همين حركتهاي رو به جلو در معرفي و ترويج ادبيات گمانهزن ادامه داشته باشند.
شما از آن دست نويسندگاني هستيد كه به انگليسي هم ترجمه شده. به نظر شما وضعيت ادبيات ما درديگر كشورها چگونه است و اصولا علاقهمندان به ادبيات داستاني در بيرون مرزها تصوري روشن از نويسندگان ما دارند؟
درست است؛ تا الان يكي از كتابهاي من به زبان انگليسي ترجمه شده، رمان «سال درخت». با توجه به اينكه ناشر انگليسي زبان كتاب، ناشري ايراني است، بازخورد مشخصي از ترجمه كتاب ندارم. همين كه كتاب ترجمه شده و براي خريد روي آمازون موجود است اتفاق خوبي است. به نظر من هنوز راه طولاني و دشواري داريم تا داستان فارسي به جهان معرفي شود. حركتهاي مثبت ناشراني مثل نشر شمع و مه كه كتاب من را به انگليسي منتشر كردهاند، ادامه دارد و اميدوارم با بيشتر شدن عناوين منتشر شده و افزايش پراكندگي سبك و ژانر داستانهاي ترجمه، به مرور زمان ادبيات ما در آن سوي مرزها خوانده شود. در اين ميان نقدهاي زيادي هم وارد است. مثلا طرح گرنت كه معلوم نيست بر اساس چه معيارهايي و به چه كتابهايي تعلق گرفته و اينكه همين كتابها هم هنوز ترجمه و منتشر نشدهاند. شايد برخوردهاي سليقهاي در انتخاب و ترجمه كتابها كه لزوما بر اساس كيفيت ادبي و داستاني نيست و بيشتر معيارهاي ايدئولوژيك دارد يكي از دلايلي است كه ناشران خارجي به كتابهاي معرفي شده ما ابراز تمايل نميكنند. بهتر است ناشران خارجي نسبت به ادبيات فارسي معاصر كنجكاوتر شوند و خودشان سراغ كتابهاي داستاني ايران بيايند. در اين ميان هم مشكلات زيادي وجود دارد. عدم پيوستن به معاهده برن و پيروي نكردن از قانون جهاني كپيرايت لطمه زيادي به اين مساله زده است. در هرحال وضعيت سياسي و بينالمللي ايران در حال حاضر در بهترين حالت خود قرار ندارد و همين امر هم يكي از دلايلي است كه باعث ميشود پروسه ترجمه و معرفي ادبيات داستاني ايران تا بهتر شدن و ثبات وضعيت كشور، به تاخير بيفتد.
شما تاكنون درچند جايزه ادبي نامزد دريافت جايزه شدهايد. ميخواهم بپرسم كه تاثير دريافت يك جايزه ميتواند در روند نوشتن يك نويسنده تاثير بگذارد؟
بله؛ رمان آغاز فصل سرد كانديد جايزه واو شد، سال درخت كانديد جايزه اكنون و خاك آدمپوش كانديد جايزه نوفه. نزديكترين دستاورد من به جايزه، كاجزدگي بود كه در جايزه نوفه از آن تقدير شد. مجموعه نوجوانم هم در ليست لاكپشت پرنده قرار گرفت. همه اين جوايز خصوصي هستند. جايزه اكنون كه همان سال تعطيل شد و حتي برگزيده انتخاب نكرد. در واقع جوايز ادبي ايران سليقه خاصي را دنبال ميكنند كه رمانهاي گمانهزن معمولا در اين سليقه وارد نميشوند. دوستان نويسندهاي كه جوايز دولتي دريافت كردهاند از بعضي مزايا برخوردار شدند مثل سفر رايگان به نمايشگاههاي كتاب اروپا و آسيا، طرح گرنت براي انتشار كتابشان در خارج از كشور و غيره. گاهي كتابي جايزه مهمي ميگيرد اما بعد از آن حتي آمار فروش كتاب بالا نميرود. مواردي هم بوده كه به پرفروش شدن كتاب كمك كرده است. بعضيها بعد از دريافت جايزه در نوشتن افت ميكنند و بعضيها پيشرفت ميكنند. دريافت جايزه ادبي براي نويسنده مثل تيغ دو لبه عمل ميكند. بستگي به خود نويسنده دارد. نويسندهاي كه با دريافت جايزه احساس كند به جايگاه مهمي رسيده و دست از تلاش بردارد احتمالا در كارهاي بعدي ضعيفتر عمل خواهد كرد. در مورد تقدير كتاب كاجزدگي به نظرم به ديده شدن كتاب كمك كرد و خوانندگان با اعتماد بيشتري سراغ داستان ژانر علمي - تخيلي ميروند كه آشنايي كمتري با آن دارند.
به عنوان يك نويسنده فعال برايمان بگوييد كه وضعيت داستان نويسي امروز ايران را چگونه ارزيابي ميكنيد و چه آيندهاي برايش متصوريد؟
سوال سختي است؛ چيزي كه از وضعيت امروز ميتوانم بگويم اين است كه نويسندههاي همنسل من تلاش ميكنند در زمينههاي مختلف ادبيات داستاني بنويسند و مرزهاي آن را گسترش دهند. براي مثال ژانرنويسي كه چند سالي است نويسندههاي ما به آن رو آوردهاند. در يك طرف ديگر طيف حركتهاي جديدي براي خلق ناداستان دارد شكل ميگيرد. همه اينها نشان ميدهد نويسندگان نسل من سعي دارند تا جايي كه در توانشان هست مرزهاي ادبيات را گستردهتر كنند. من كارگاه داستان ندارم اما از ديگر دوستان نويسنده كه كارگاه دارند درباره داستاننويساني كه وارد نويسندگي ميشوند سوال ميپرسم. به نظر ميآيد نسل جديد ريسكپذيرترند و ايدههاي تازهتري دارند و چندان به مسيرهاي از پيش امتحان شده متعهد نيستند. هرچند نويسندگي فقط به استعداد و توانايي نوشتن نيست. المانهاي ديگري هم در موفقيت يك نويسنده موثر است كه يكي از آنها پشتكار است، يكي ديگر صبر و حوصله و از همه مهمتر استقامت. ممكن است نسل بعدي نسبت به ما در اين زمينهها موفقتر يا ناموفقتر باشند. هنوز معلوم نيست و فقط زمان ميتواند به اين پرسش جواب دهد. از بين نويسندگان همنسل من، نويسندگاني داريم كه با پشتكار و جديت زحمت ميكشند و مينويسند. اما باز نتيجه كار ما هم به آينده موكول ميشود. زمان تعيين ميكند كداممان موفق بودهايم و كدام اثر باقي ميماند. همين كه افرادي هستند كه مينويسند و دلسوزانه براي ادبيات از جان مايه ميگذارند، باعث دلگرمي است و من شخصا اميدوارم اتفاقهاي خوبي از دل تلاشهاي بيوقفه داستان نويسان امروز بيرون خواهد آمد.
يكي از مواردي كه براي شخص من جالب است، تلاش شما براي خلق نوعي از داستان است كه تاكنون تجربه نشده. اين ريسكپذيري از سويي ميتواند براي نويسنده خوب باشد و برعكس. چرا سعي ميكنيد كارهايتان رنگ و بويي ازديگر نويسندگان نداشته باشد؟
در واقع من نه سعي ميكنم كتابهايم با ديگر آثار فاصله بگيرند نه تلاشي ميكنم كه به آنها نزديك شوم. به عنوان نويسنده جذابترين بخش نوشتن براي من ايدهپردازي و درآوردن طرح داستان جديد است. نويسندگان ما اغلب از نظر نثر و پرداخت داستان موفق هستند اما عنصري كه در اغلب كتابهاي آنها غايب است خلاقيت است. كمتر پيش ميآيد ايده نو و خلاقانه خاصي در آثار تاليفي ببينيم. حتي نوع نگاه به ايدههاي تكراري هم بيشتر مواقع تكراري است. اصالت را به خلاقيت ميدهم. چالش خلق دنياي خودبسنده جديد بر اساس شاخه خاصي از علم (در علميتخيلي به آن نوام ميگويند) براي من جذابترين بخش كار است و بعد از آن طرح قصهاي جذاب و مهيج. اينكه چقدر موفق بودهام بماند به قضاوت خوانندگان. نوشتن رمان علمي - تخيلي به خصوص تجربه اولم كاجزدگي با ترس زيادي همراه بود. قدم زدن در يك راه ناشناخته بود و همان طور كه اشاره كرديد ريسكي بزرگ! اينكه من ريسكپذير هستم يك خصيصه شخصي است. گاهي به ضررم ميشود و گاهي به نفعام. اما در كار خلاقانه سود و نفي بيروني ملاك خوبي نيست. نويسندگي براي من نوعي سلوك دروني است. در هر كتابم سعي كردم خودم، انديشههايم و درك و فهمم را ازدنياي اطرافم عميقتر وسيعتر واكاوي كنم. چنين سلوكي براي من نوعي ريسكپذيري طلب ميكند. ابهام از نتيجه ناشناخته براي من هيجانانگيز است و نوشتن را برايم دلپذير ميكند.
اين روزها مشغول چهكارهايي هستيد و كيمنتظر كتابي تازه از شما باشيم؟
رمان علمي - تخيلي ديگري را به تازگي تمام كردهام. اين رمان در زيرژانر پساآخرالزماني نوشته شده. رمان حجيمي است و شخصا از اين رمان راضي هستم. اميدوارم تا سال آينده منتشر شود. همچنين روي طرح رمان ديگري كار ميكنم و اميدوارم بتوانم در سال جديد نگارشش را آغاز كنم.
و حرف آخر
نوشتن هيچ وقت براي من آسان نبوده و لذتي آكنده با درد داشته. با اين حال بخشي از وجود من است كه نميتوانم آن را كنار بگذارم. در شرايط ويژهاي كه كشور ما طي ميكند، با وجود مميزي سختگيرانه، قيمت كاغذ كه روز به روز بالا ميرود و مخاطبيني كه با كوچك شدن سفرههايشان به سختي ميتوانند كتاب تهيه كنند، شايد نوشتن امري غيرضروري به نظر بيايد. اما تنها كساني كه گرفتار طلسم شيرين داستاننويسي هستند، ميدانند كه به راحتي نميتوان رهايش كرد. در اين ميان نويسندههاي ما به دلايل معيشتي تحت فشار هستند و مسلما ساعات زياد كارهاي بيارتباط به ادبيات براي امرار معاش، آنها را از نوشتن دور ميكند. اميدوارم روزي بيايد كه نوشتن، حرفه اول نويسندگان ما باشد و از همين راه بتوانند با خيال راحت زندگيشان را بچرخانند. همين طور روزي برسد كه مخاطبين ما با فراغ بال كتاب بخرند و بخوانند.