هوش مصنوعي
سعيد عابدپور
فرار مغزها در پنجاه سال اخير، پديدهاي عام و مربوط به كشورهاي فقير، در حال توسعه و حتي توسعهيافته است. فرار مغزها تنها مشكل ايران، پاكستان، هند و كشورهاي در حال توسعه ديگر نيست، بلكه دامنگير ژاپن، چين و كشورهاي نسبتا پيشرفته صنعتي هم هست. پديده فرار مغزها در فرآيند علم و فناوري و انتقال آن طبيعي است. تكاپو و تلاش انساني براي كسب دانش و تكنيك مرز نميشناسد. ايرانيان، پاكستانيها، هنديها و ساير نخبگان آسيايي ترجيح ميدهند در كشورهاي امريكا، كانادا، آلمان و غيره همگام با ساير دانشمندان در فرآيند توليد علم مشاركت كنند و دانش و تجربه خود را در خدمت شركتهاي بزرگ قرار بدهند. تمامي توفيق صنعتي امريكا و كانادا نيز در گرو نخبگان مهاجر است و اگر جريان فرار نخبگان به امريكا كاهش يابد، بايد منتظر افول اين قدرت صنعتي باشيم. فهرست طولاني از نام ايرانيان را در شركتهاي موفقي چون گوگل، ايبي، آمازون، اپل، ناسا و صدها شركت ديگر ميتوان يافت. فرار مغزها براي چينيها، ژاپنيها و كرهايها چالش متفاوتي است. نخبگان اين كشورها ميدانند در بازگشت به كشورشان؛ مراكز علمي، تحقيقاتي و مراكز توليد پيشرفتهاي در انتظارشان هستند. از اينرو پديده فرار نخبگان چيني، ژاپني و كرهاي تا حد زيادي مهندسي شده و در خدمت انتقال فناوري به كشورشان است. ولي در مورد كشور ما و ساير كشورهاي در حال توسعه چنين نيست و اغلب ما اين ثروت انساني را از دست ميدهيم. دانش توليد سامسونگ و هوآوي، ساخت خودرو و دانش موشكي اين كشورها همه نتيجه حضور نخبگان چيني و كرهاي در دانشگاهها و كارخانههاي توليدي در امريكا و انتقال آنها به كشورشان است. بازگشت نخبگان به كشورهاي در حال توسعه مانند ايران به سختي صورت ميگيرد.
كشور ما هر چند در زمينه صنايع سنگين و فناوري نظامي به موفقيتهاي چشمگيري دست يافته ولي در حوزه صنايع متوسط پيشرفت چشمگيري آنطور كه توقع ميرود نداشتهايم. در ايران سالانه ميلياردها دلار صرف خريد تلفن همراه، تلويزيون، يخچال و هزاران كالاي خارجي ميشود. اقتصاد مقاومتي به صنعت سرايت كرده و عمدتا در حد توليد مواد غذايي تعريف شده است. كافي است يك ميليارد دلار در يكي از كارخانههاي خوشنام و قديمي سرمايهگذاري شود. ما ايرانيها – علي الاغلب - چه مسوولان و چه مردم شيفته كالاهاي غربي هستيم. بعضي از دولتمردان به جاي استفاده از خودروي ملي با آخرين مدل مرسدس بنز به خيابان ميآيند كمي تا قسمتي به اين كارشان فخر ميفروشند. گروههايي از مردم نيز به لحاظ فرهنگي اعتماد به كالاي خارجي دارند و در اين راه چشم و همچشمي ميكنند. نگاهي به كره جنوبي بيندازيم كه چگونه توانسته توليد تلفن همراه، خودرو و هزاران كالاهاي الكترونيك را بومي كند. به مدد اين بوميسازي شركت هيونداي كره جنوبي در چندين كشور اروپايي از جمله روسيه و چك، كارخانههايي ايجاد كرده است. بهرهبرداري از هوش مصنوعي در توليد خودرو، تلويزيون، تلفن همراه و ساخت انواع قطعات كوچك اكنون يك ضرورت در توليد بهتر و دقيقتر و سريعتر است. چندي قبل شبكه تلويزيوني فناوري نشنالجغرافي كارخانه توليد پاسات را نشان ميداد كه بيشتر از صد متخصص نداشت. در غرب صحبت از كارخانههاي تمام اتوماتيك، داستاني قديمي است. يكي از كارخانههاي تويوتا در پروسه توليد هيچ كارگري ندارد، تمامي پروسه توليد اتوماتيك است. در امريكا يكي از كارخانههاي مشهور نوشابهسازي كاملا اتوماتيك طراحي شده و تنها چند كارگر نظارت بر روند توليد دارند. دانش استفاده از روباتها در ساخت قطعات توليدي به منزله توليد بينقص است. استفاده از نخبگان ايراني و ايجاد فضاي مناسب تحقيقاتي در زمينه هوش مصنوعي ميتواند توليدات ما را كارآمدتر، بينقصتر و جهانيتر كند. سه عامل ميتواند مانع از فرار مغزها شود؛ اول آنكه صنايع و مراكز تحقيقاتي در ارتباط با روند جهاني تكنولوژي فعاليت كنند. دوم توليد در خدمت نوآوري باشد و سوم مديريت صنايع مبتني بر اين دو روند جهاني شدن و نوآوري باشد. توليد اتوماتيك و بهرهبرداري از هوش مصنوعي به منزله استفاده كمتر از نيروي فني نيست. در همان كارخانه تويوتا در طبقه اول روباتها كار توليد را انجام ميدهد و در طبقه زيرين متخصصان در حال طراحي نرمافزارها، ساخت سختافزارها، كنترل و سرويس قطعات هستند. اين سوال را بايد دايما از خود بپرسيم تا كي مصرفكننده تلفن همراه، تلويزيون، خودرو و صدها كالاي صنعتي ديگر خواهيم بود؟