كدام معلم؟
محمد داوري
وقتي در عرصه جهاني يا ملي روزي به مناسبتي نامگذاري ميشود به اين معناست كه تجربه بشري به ضرورتهايي رسيده است و كيفيت زيست فردي و جمعي را در گرو آن ضرورتها قابل تحقق ميداند. يكي از اين مناسبتها روز معلم است چراكه هم روز جهاني در 5 اكتبر را داريم و هم روز ملي در 12 ارديبهشت به عنوان روز معلم نامگذاري شده است پس ميتوان به اين نتيجه رسيد كه در دنياي جديد بهرغم پيشرفت تكنولوژيهاي متعدد ارتباطي و رسانهاي هنوز هم عنصر معلم در نهاد تعليم و تربيت به طور كلي و در دستگاه يا سيستم آموزش و پرورش ملتها و كشورها از جمله ايران جايگاه ويژه و كاركرد خاصي دارد.
اما پرسش اصلي اين است كه وقتي از اهميت جايگاه معلم و نقش و كاركرد او سخن به ميان ميآيد چه تصور و تصويري در جوامع مختلف وجود دارد؟ آيا كارآمدي و ناكارآمدي يك نظام آموزشي به اين تصور و تصوير ارتباط دارد يا نه؟
در مقايسه نظامهاي آموزشي دنيا آنچه كه تقريبا اثبات شده اين مطلب است كه نه «معلم آسماني» و نه «معلم زميني» هيچ كدام نميتوانند كاركرد واقعي يك معلم را به عنوان هدايتگر و تسهيلگر امر تعليم و تربيت داشته باشند. هر كجا معلم بر عرش نشسته است و نقش او يك نقش مطلق تعريف شده و تصور بر اين بوده كه فقط اين معلم است كه ميتواند معجزهگر شدنها و بودنها در كودك و نوجوان باشد، آن نظام آموزشي راه به جايي نبرده و هر كجا معلمي در حد ساير مشاغل تنزل داده شده و تصوير و تصور حرفهاي متناسب با كاركرد ويژه آن وجود نداشته، باز هم چنين نظام آموزشي محكوم به ناكارآمدي بوده است.
حال اين پرسش مطرح ميشود كه پس كدام معلم؟ بيترديد در عصر جديد كودكان و نوجوانان در خانه و مدرسه و جامعه تحت تاثير هزاران عوامل محسوس و نامحسوس هستند و چشم و گوش تيز آنها در ميان انبوهي از آنچه به آنها عرضه ميشود، فرصتهاي بيشمار انتخاب و گزينش را در اختيارشان قرار ميدهد و در اين دنيا و با اين شرايط ويژه و با تراكم و هجوم گزينههاي متعدد، اين معلم است كه با دانش و مهارت خود گام به گام و لحظه به لحظه به عنوان يك كارشناس بايد راهنما و هدايتگر دانشآموزان و مشاور والدين باشد. او در قامت يك كارشناس تعليم و تربيت و به عنوان معلم و مربي هم شاهد كشف و شكوفايي ابعاد وجودي كودكان و هم تسهيلگر و تقويت كننده آن است. معلم عصر جديد بايد تربيت را با دانشآموز زندگي كند. او بايد شوق زندگي را در كودكان و نوجوانان پرورش دهد و به توانمند شدن آنها براي بهتر زيستن ياري رساند تا كيفيت زيست فردي و جمعي افراد جامعه به پشتوانه آموزش و پرورش عمومي افزايش يابد.