ادامه از صفحه اول
وضعيت جديد ايران و امريكا
خروج امريكا از برجام و اعلام شروط 12گانه، شرايط ميان دو كشور را به گونهاي تغيير داده كه عملا حضور ايران پاي ميز مذاكره نوعي عقبنشيني و قبول يك طرفه خواستههاي امريكا به حساب خواهد آمد و اين درست همان دليلي است كه باعث شده تا بسياري از كارشناسان، مذاكره با امريكا در شرايط گفته شده را مذاكرهاي به نفع ايران عنوان نكنند. به همين دليل به نظر ميرسد كه از نگاه برخي با توجه به نقش افزايش سطح غنيسازي اورانيوم در آوردن دولت اوباما به پاي ميز مذاكره اكنون نيز وارد شدن به هر گونه مذاكرهاي به منظور افزايش قدرت چانهزني ايران نيازمند الگوبرداري از شرايط پيش از برجام است. اين تلاش براي افزايش اعتبار ايران در مناسبات آينده ميان ايران و امريكا ميتواند افزايش نمايش توان موشكي، تهديد منافع امريكا در منطقه، انجام نگرفتن تعهدات برجامي از سوي ايران و يا حتي خروج كامل ايران از برجام را شامل شود.
در اين ميان توجه به سخنان اخير حسن روحاني، رييسجمهور مبني بر انجام اقداماتي از سوي ايران براي پشيمانسازي امريكا ميتواند بسيار راهگشا باشد. حسن روحاني در جلسه هيات دولت با بيان اينكه امريكا به دروغ به دنبال مذاكره است اظهار كرد بايد در عمل ثابت كنيم كه امريكاييها اشتباه كردهاند و هر زمان كه به اشتباه محاسباتي خود پي بردند و حاضر شدند از طريق منطق و استدلال مشكلات را حل كنند ما نيز براي اين كار آمادگي داريم.
حال به نظر ميرسد، جمهوري اسلامي ايران براي آنچه كه پشيمانسازي امريكا عنوان كرده است در اولين قدم به تعيين اولتيماتوم براي كاهش سطح تعهدات برجامي خود اقدام كرده است. آنچه كه بايد مشخص شود اين است كه چنين برنامهاي چگونه و تا چه حد ميتواند به پشيمانسازي امريكا و حاكم شدن منطق در رفتار اين كشور نسبت به ايران منجر شود. مساله مهمي كه در رابطه با اقدامات ايران در برابر امريكا ضرورت دارد مورد توجه قرار گيرد، تاثير اين اقدامات بر رفتار اروپا نسبت به ايران و در نظر گرفته شدن ريسك كاسته شدن از شكاف ميان اروپا و امريكا بر سر برجام است.
واقعيت مهمي كه در رابطه ميان اروپا و امريكا بايد به آن اشاره كرد، شكافي است كه پس از روي كار آمدن ترامپ ميان اين دو متحد قديمي به وجود آمده است. ترديدي نميتوان داشت كه اين شكاف بيش از آنكه به دليل و به خاطر ايران باشد به خدشهدار شدن جايگاه اروپا توسط ترامپ و تبعات امنيتي اقدامات ترامپ براي اروپا بازميگردد.
بايد متذكر شد كه براي اروپا، استقلال و امنيت، موضوعات بسيار اولويتداري هستند. از نگاه اتحاديه اروپا نوع رويكرد ترامپ در موضوعاتي چون ناتو، برگزيت و يكپارچگي اروپا، تبعات نامطلوبي را براي اعتبار و استقلال اروپا ايجاد كرده است. به همين منوال خروج امريكا از برجام نيز از طريق سوق دادن شرايط به سمت خروج ايران از اين توافق، معنايي جز ايجاد تبعات امنيتي براي اروپاي متصل به خاورميانه همچنين زير سوال رفتن توان و اعتبار اتحاديه اروپا در حفاظت از توافق هستهاي نخواهد داشت. بر همين اساس نگارنده بر اين باور است هر گونه اقدامي كه اعتبار اروپا در برابر امريكا را دچار خدشه كند و يا تبعات احتمالي امنيتي براي اروپا به همراه داشته باشد، ميتواند به فاصله گرفتن اروپا از ايران و افزايش فشارها بر اقتصاد و امنيت ايران كمك كند.
اما از زاويهاي ديگر تصميم اخير ايران واجد چند نكته مهم ديگر نيز است كه اشاره به آنها ضروري است. نكته اول اينكه با توجه به اقدام امريكا در ايجاد محدوديت براي معاوضه اورانيوم غني شده و فروش آب سنگين از يك طرف و فاصله ميزان ذخاير فعلي مواد گفته شده در ايران با مقادير مجازي كه در برجام به آن اشاره شده است، اقدام اخير ايران بيش از هر چيزي يك پيام سياسي است كه مخاطب آن نه فقط طرف اروپايي كه ايالات متحده امريكا را نيز شامل ميشود. نكته دوم اينكه كاهش سطح تعهدات ايران طبق آنچه در متن برجام آمده بايد پس از طي شدن مراحل در نظر گرفته شده در برجام(مواد 36 و 37) صورت پذيرد كه البته با توجه به عدم حضور امريكا در برجام ابعاد حقوقي و اجرايي اين مساله تا حدودي پيچيدهتر هم شده است. اينها مواردي هستند كه البته بعيد است از نگاه دستگاه سياست خارجي و تصميمگيرندگان ايران دور مانده باشند. اما نكته بسيار مهمتر تاثيري است كه اين اولتيماتوم ميتواند در ايجاد توازن نسبي ميان ايران و امريكا ايجاد كند و عدم توازني كه در نتيجه خروج امريكا از برجام و تعيين شروط 12گانه به ضرر ايران ايجاد شده بود را تا حدودي جبران كند. به همين خاطر در صورتي كه تا قبل از پايان ملت 60 روزه، اروپاييها بتوانند نقش يك ميانجي را بين ايران و امريكا بازي كنند و حتي با حضور آنها مذاكره و يا گفتوگويي چه در سطح وزراي خارجه و چه در سطح پايينتر(كارشناسان) ميان ايران و امريكا برقرار شود آنگاه ميتوان اميدوار بود كه پايان دوئل شكل گرفته ميان ايران و امريكا به جاي جنگ، بازگشت به ديپلماسي باشد. وضعيتي كه تحت شرايط جديد ميان ايران و امريكا(دو طرفه شدن تهديدات و افزايش كنترل شده سطح آن) نه تنها به عقبنشيني و كاسته شدن از اعتبار ايران تفسير نخواهد شد بلكه ميتواند با ايجاد اعتبار، ايران را با اطمينان خاطر بيشتري وارد مسير ديپلماسي كند.
ضرورتها و اولويتها
نمايندگان احزاب متناسب با جايگاهي كه با راي مردم در آن قرار ميگيرند، اختيار ندارند، نميتوانند به وعدههاي خود جامه عمل پوشانده و توقعات رايدهندگان را برآورده سازند. به اين ترتيب ميبينيم احزاب پس از تكاپوي فراوان موفق به فرستادن نيروهاي خود به بدنه حاكميت ميشوند، با خرسندي از اين مهم اقدام به تهيه طرح و برنامه ميكنند اما در عمل با مشكلات متعدد ناشي از فقدان اختيارات و عدم تناسب وظايف و مسووليتها مواجه ميشوند. چرا كه اگر به طور نمونه مجلس يا دولت را در اختيار ميگيرند اما در عمل ميبينند كه قوه قضاييه ساز خود را ميزند، دستگاههاي اطلاعاتي و امنيتي كار خود را ميكنند و بخشهاي مختلف بيرون دولت يا مجلس نيز در امور اجرايي و تقنيني ورود ميكنند. بنابراين به نظر ميرسد عدم تناسب اختيارات، وظايف و مسووليتها، نامشخص بودن نقش و وظايف و حدود اختيارات احزاب، نقص و ضعف در نظام تصميمگيري ازجمله مواردي است كه ضرورت بازنگري در قانون اساسي را تقويت كرده و تا حدودي اولويتهاي اين مهم را نيز آشكار ميسازد.