طرح پيشنهاد اخير دونالد ترامپ مبني بر آمادگي براي گفتوگوي تلفني با رهبران جمهوري اسلامي ايران، با واكنشهاي متفاوتي از فكاهي تا رد قاطع در ميان ايرانيان مواجه شد. اما صدور اين پيشنهاد از سوي بالاترين مقام سياسي رژيم ايالات متحده امريكا، اين سوال را ايجاد ميكند كه تا چه اندازه ميتوان چنين اظهاراتي را جدي گرفت و در چه شرايطي امكان دارد چنين پيشنهادي به يك اقدام عملي بدل شود. عبدالرضا فرجيراد، استاد دانشگاه معتقد است كه در شرايط حاضر اختلافنظر در ميان رهبران امريكايي جدي است و دونالد ترامپ قطعا اميد دارد تا بتواند پيش از انتخابات 2020 از سياست فشار حداكثري از ايران، بهرهاي سياسي ببرد. فرجيراد معتقد است كه جمهوري اسلامي ايران بايد به صورت واضح و دقيق شرايط خود را براي شركت در گفتوگو يا مذاكرهاي با واشنگتن اعلام كند و صرف ادعاي باز بودن درهاي گفتوگو كافي نيست. در ادامه متن كامل گفتوگوي «اعتماد» را با عبدالرضا فرجيراد، استاد جغرافياي سياسي مطالعه ميكنيد:
اصرار دونالد ترامپ براي مذاكره با مقامهاي جمهوري اسلامي ايران، در شرايطي كه دولتش به صورت مستمر در حال افزايش فشار به ايران و حتي تهديد و ارعاب در زمينه نظامي است، چه معني ميتواند داشته باشد؟
اگر بخواهيم اين پيشنهاد دونالد ترامپ را تحليل كنيم، خواه ناخواه از واقعيتهاي موجود به اين نتيجه ميرسيم كه اختلافنظرهاي جدي در هيات حاكمه امريكا وجود دارد. دونالد ترامپ و چند نفر از نزديكانش، در كنار مشاوران وزير خارجه امريكا، با يكديگر هماهنگ هستند. در برابر گروهي از تندروهاي اين دولت مانند جان بولتون، به دنبال كشيدن ايران به جنگ و درگيري نظامي هستند. در دسته اول كه رهبري آن بر عهده دونالد ترامپ است، در شرايطي كه از سياست فشار حداكثر و حتي از ظاهرسازي براي درگيري حمايت ميكنند، اما خواهان درگيري با جمهوري اسلامي ايران نيستند. ترامپ و همفكرانش معتقدند كه آينده درگيري با ايران مشخص نيست و اگر وارد يك رويارويي نظامي با ايران شوند، معلوم نيست تا چه مدت بايد درگير آن باشند. ترامپ دنبال منافع خودش است و اولويت اصلي او مساله تاثيرگذاري سياست خارجي بر سياست داخلي به ويژه در حوزه انتخابات رياستجمهوري 2020 است. ترامپ نميخواهد ريسك كند اما براي جان بولتون، مشاور امنيت ملي رييسجمهور يا حتي مايك پمپئو، وزير خارجه، اصولا سهمي در انتخابات ندارند و حتي معلوم نيست در دوره بعدي رياستجمهوري، حتي در دولت ترامپ نقشي در دولت داشته باشند. براي دونالد ترامپ بسيار مهم است كه در انتخابات سال 2020 برنده باشد و در نتيجه اقدام به ريسكي كه نتيجه مستقيم آن تا زمان انتخابات مشخص نشده باشد و براي او هزينهزا باشد، نخواهد كرد. اختلافنظر عمدهاي كه در ميان سران سياست خارجي ايالات متحده امريكا وجود دارد، در مورد درگيري نظامي با ايران است، اما در مورد فشار به ايران و تحريمهاي مستمر عليه ايران اختلافنظر چنداني وجود ندارد. اينكه ترامپ ادعا ميكند كه علاقهمند است سران ايران با او تماس بگيرند و شماره تلفن ميفرستد، به همين دليل است كه ميخواهد به سرعت تا پيش از انتخابات 2020 دستاوردي عملي از سياست فشارهايش عليه مردم ايران به دست بياورد.
واكنش ايران به چنين درخواستي بايد چگونه باشد؟
ترامپ بايد دقيقا مشخص كند كه از مذاكره چه ميخواهد. مقامهاي جمهوري اسلامي ايران هم در ماههاي اخير بارها تاكيد كردهاند كه پنجره گفتوگو باز است. اما وقتي ترامپ ادعا ميكند كه منتظر تماس مقامهاي ايراني است، بايد مشخص كند كه در واقع از اين مذاكره چه چيزي ميخواهد. اگر خواسته ترامپ تحميل كردن 12 پيششرط مايك پمپئو باشد، مشخص است كه ايران اصولا زير بار چنين شروطي نخواهد رفت. اگر دنبال مذاكره در اين مورد هستند كه ايران برنامه دفاعي موشكي خود را به شكلي كه آنها ميخواهند به صورت عمدهاي تعديل يا اينكه بخواهد برجام را تغيير بدهد، باز هم ايران زير بار نميرود. ترامپ اگر ميخواهد مذاكرهاي را با ايران آغاز كند بايد سيگنالهايي مثبت ارسال كند، با سيگنال منفي نميتوان طرف مقابل را وادار به مذاكره كرد. سيگنالهاي منفي كه طي 12 ماه گذشته از سوي ترامپ و تيم سياست خارجياش براي ايرانيان ارسال شده است، به هيچ وجه كمكي به انجام مذاكرات ميان تهران و واشنگتن نميكند.
گروهي از تحليلگران مساله ايران و امريكا را با نقشه ديگر ترامپ با عنوان «معامله قرن» پيوند ميزنند و تصور ميكنند كه عجله ترامپ براي مذاكره با ايران براي اين است كه تا پيش از پايان ماه رمضان كه قرار است اين معامله رونمايي شود، ايران را پاي مذاكراتي بكشد كه به نوعي به عملي شدن اين توافق كمك كند. به اعتقاد شما ميتوان پيوندي ميان اين دو موضوع ايجاد كرد؟
نه! ترامپ چه قبل از پيروزي در انتخابات در تبليغات انتخاباتياش و چه بعد از رسيدن به كاخ سفيد، سرمايهگذاري زيادي روي مساله ايران كرده است و قصد دارد از اين سرمايهگذاري براي انتخابات بعدي منفعتي براي خود برداشت كند. اگر ترامپ به خاطر يك موضوع ديگر بخواهد هدفهايش در مورد تهران را تغيير دهد، آنگاه حمايت آن بخش از افكار عمومي را كه شايد به دليل اين شعارهايش او را برگزيده باشند، براي انتخابات باقي نخواهد ماند. كنار كشيدن از سياست فشار به ايران با پيوند زدن آن به معامله قرن، قطعا فشار و انتقاد از ترامپ را افزايش خواهد داد. نبايد فراموش كنيم كه سياست ايرانستيزانه در امريكا فقط مخصوص به ترامپ و اطرافيانش نيست، خيلي ديگر از سياستمداران رقيب او در حزب دموكراتيك و حتي درون حزب جمهوريخواه از سياست فشار و تحريم عليه جمهوري اسلامي ايران استقبال ميكنند. ترامپ به دليل اينكه از شعارهاي خودش عدول نكرده بخش عمدهاي از پايگاه راي خود را حفظ كرده است و اگر بخواهد براي معامله قرن از سياستش در مورد ايران عقبنشيني كند، قطعا اين حمايت را از دست ميدهد. در عين حال نبايد فراموش كرد در ايران هم اين اراده وجود ندارد كه سياست اصولي حمايت از مردم فلسطين و حق حاكميت ملي فلسطينيان را با مساله ديگري گره بزند.
در كل اصل ادعاي معامله قرن، بر اساس بيتجربگي سياسي و ديپلماتيك تيم ترامپ شكل گرفته است. در تصور هيچ كس نميگنجد كه ترامپ و دامادش با همكاري بنسلمان و بنزايد بتوانند به فلسطينيان و حماس و جهاد اسلامي و حتي محمود عباس و پادشاه اردن فشار بياورند كه شما از بيتالمقدس بگذريد و يك دهي در آن اطراف را مركز حكومت بكنيد كه نه حق حاكميت ملي دارد، نه امنيت ملي، قرار باشد ارتش و پليس در اختيار يك كشور ديگر باشد و به ازاي آن يك پولي هم اين وسط به فلسطينيها داده شود كه اقتصادشان را رونق دهند يا يك جادهاي با مصر تاسيس كنند. هر كس كوچكترين دانشي از تاريخ خاورميانه داشته باشد، ميداند كه چنين اقداماتي فقط روي كاغذ معنا دارد و در عمل نميتوان هيچ يك از آنها را عملي كرد. چنين طرحهايي جواب يك مناقشه 70 ساله را نميدهد، اگر هم قرار است مساله دو كشوري كنار گذاشته شود و ايده يك كشور اجرا شود، بايد همه ساكنان اين سرزمين از جمله آوارگان فلسطيني آزادانه و برابر حق مشاركت در سرنوشت آن را داشته باشند. قطعا ايران هم هيچگاه زير بار چنين معاملههاي خامي نخواهد رفت و تصور ميكنم كسي هم در امريكا در اين حد سادهانديش نباشد كه تصور كند مثلا با فشار بر ايران ممكن است بتوان چنين معاملهاي را به منطقه تحميل كرد. چنين تحليلي بسيار سادهدلانه است كه تصور كنيم ترامپ منتظر تلفن ايران نشسته است تا ايران چراغ سبزي براي معامله قرن نشان بدهد و بعد ترامپ از همه تهديدها و پيششرطهايش كوتاه بيايد.
فكر ميكنيد با وجود تيم كنوني سياست خارجي و امنيت ملي دولت ترامپ كه به صورت مستمر در لفاظيهايي از اصطلاحاتي مانند «بزرگترين دولت حامي تروريسم» براي توصيف ايران استفاده ميكنند، اصولا حتي به فرض تماس تلفني با شخص ترامپ، دورنماي مذاكرهاي با امريكا وجود دارد؟
اين اصطلاحات و عبارات فقط و فقط ابزار فشار محسوب ميشود، از يك طرف فشار به جمهوري اسلامي ايران و از سوي ديگر اثرگذاري بر افكار عمومي براي ضديت با ايران. نبايد فراموش كرد كه جمهوري اسلامي ايران قطعا حاضر نخواهد شد با گروهي از اطرافيان دونالد ترامپ كه مستقيما سابقه همكاري و مزدگيري از گروههاي تروريستي دارند، مذاكره و گفتوگويي كند. افرادي مانند جان بولتون كه به صورت مستمر از گروههاي تروريستي كه در جنگ عليه ايران و در اتحاد با رژيم متجاوز صدام، مردم ايران را كشتهاند، حمايت كرده و از آنها پول گرفته است، قطعا در صورت ايجاد كانال گفتوگو، جايي بر سر ميز نخواهد داشت.
در تمام طول حيات جمهوري اسلامي ايران، دايما چنين اصطلاحات و اتهاماتي عليه ايران مطرح شده است. واقعيت اين است كه به هر حال در افكار عمومي منطقه بعد از 4 دهه، بخشي از افكار عمومي به نوعي حامي جمهوري اسلامي ايران و سياستهاي ايران محسوب ميشوند. در كشورهايي كه ايران روابط و مناسبات، چه سياسي و چه اجتماعي گستردهاي با آنان دارد از جمله در حاشيه خليجفارس، قفقاز، آسياي ميانه، آسياي جنوبي، سوريه، لبنان، عراق و تركيه در حوزه پيراموني ايران، در شمال آفريقا، مغرب عربي و حتي مردم مصر، نسبت به ايران ديدگاههاي مثبتي وجود دارد. به هر حال براي همگان به وضوح روشن است كه در همين سالهاي اخير ايران تا چه اندازه براي مبارزه با تروريسم بينالمللي از جمله جنگ با داعش، النصره، جيشالاسلام و امثالهم تلاش كرده است. شايد در سالهاي گذشته و در دوراني كه به بهار عربي موسوم شد، به ويژه در سوريه، مردم عرب منطقه نسبت به سياستهاي جمهوري اسلامي ايران بدبين بودند، اما اين بدبيني هم به تدريج در حال فروكش كردن است و ميتوان گفت كه جايگاه ايران با آرامش و ثبات در سوريه و عراق در حال احياست. به ويژه اينكه جنايات پادشاهي سعودي و امارات متحده عربي در يمن، روز به روز بر گسترش ناخرسندي از سياستهاي عربستان سعودي و متحدانش دامن ميزند و قطعا همين تناقضي كه ميان رفتار ايران و رفتار حكومت سعودي وجود دارد، به صورت خودكار باعث محبوبيت بيشتر سياستهاي ايران در ميان مردم منطقه ميشود.
ايران صادقانه ادعا ميكند كه پايتخت برخي كشورها را از تصرف توسط گروههاي تروريستي حفظ كرده است و اين ادعا هم بيراه نيست. حتي اروپاييها هم در مذاكرات رسمي و گفتوگوهاي خصوصي با وجود تمام اختلافنظرهايي كه با جمهوري اسلامي ايران دارند، به صورت مستمر تاكيد ميكنند كه اين دروغها و شعارهاي اغراقآميز را قبول ندارند. خوشبختانه اروپاييها شناخت پختهتري نسبت به ايران و مسائل منطقه دارند. تلاش امريكا اين است كه با تكرار اين ادعاها و تبليغات گسترده روي چنين اصطلاحات و اتهاماتي، افكار عمومي منطقه و فرامنطقه را عليه ايران تحريك و نهايتا براي فشار به جمهوري اسلامي ايران بسيج كنند. به نظر من اين تبليغات نهايتا كارساز نخواهد بود. در نتيجه كسي اين حرفها را باور نميكند و قطعا اگر بساط گفتوگويي ايجاد شود، خود امريكاييها هم مجبور به كنار گذاشتن اين ادبيات خواهند شد.
وقتي رييسجمهور امريكا به تلفن متوسل ميشود و ميگويد كه قصد دارد مستقيما با سران جمهوري اسلامي ايران گفتوگو كند، به اين معناست كه قصد دارد واسطهها را حذف كند، به گمان شما با توجه به اينكه در طول چند دهه گذشته تقريبا تمام تماسهاي ايران و امريكا به وساطت دولتهاي ديگر اتفاق افتاده است، آيا اين حذف واسطهها و ميانجيها، احتمال عملي شدن اين پيشنهاد را از بين ميبرد؟
ترامپ از يك سو اين تبليغات را ميكند و از طرف ديگر هم جمهوري اسلامي ايران واكنش نشان داده كه درهاي مذاكره را نبسته است. واقعيت اين است تا جايي كه ما از واكنشهاي علني جمهوري اسلامي ايران ديدهايم، اين واكنشها نصفه و نيمه است. تهران بايد جواب كامل بدهد، چه به واسطهها و چه به صورت مستقيم، ايران بايد جواب كاملا و دقيقي به اين اظهارات بدهد. اينكه بگوييم در و پنجرهاي را باز گذاشتهايم و اينكه طرف مقابل بگويد شماره تلفنش اشغال نيست، دردي را دوا نميكند. ايران بايد پاسخ خود را بسط دهد، بايد روشن كند كه اگر پيشنهاد ترامپ مبتني بر پيششرط باشد كه اصولا مذاكرهاي در نميگيرد و خبري از گفتوگو نيست. چه خوب است كه طرفهاي سوم از جمله اروپاييها و به تازگي پيشنهادهايي كه از سوي عمان، عراقيها و حتي ژاپنيها مطرح ميشود، همين پيام را از ايران دريافت كند، جمهوري اسلامي ايران از هر طرفي كه پيشنهاد ميانجيگري براي كاهش تنش قبول ميكند، بايد گفتوگو و همين خواستهها را مطرح كند: اينكه هدف امريكا از مذاكره مشخص شود، برنامه و پيشنهاد طرف امريكايي مشخص شود و بگويد كه ميخواهد در مورد چه چيزي مذاكره كند.
ترامپ دنبال منافع خودش است و اولويت اصلي او مساله تاثيرگذاري سياست خارجي بر سياست داخلي به ويژه در حوزه انتخابات رياستجمهوري 2020 است.
اينكه بگوييم در و پنجرهاي را باز گذاشتهايم و اينكه طرف مقابل بگويد شماره تلفنش اشغال نيست، دردي را دوا نميكند.
ايران بايد روشن كند كه اگر پيشنهاد ترامپ مبتني بر پيششرط باشد كه اصولا مذاكرهاي در نميگيرد و خبري از گفتوگو نيست.
ترامپ اگر ميخواهد مذاكرهاي را با ايران آغاز كند بايد سيگنالهايي مثبت ارسال كند، با سيگنال منفي نميتوان طرف مقابل را وادار به مذاكره كرد.