توهم توطئه يا شانه خالي كردن از مسووليت؟
دست نامريي پشت پرده
علي كربلايي
فوتبال ايران طي چند سال اخير با كليدواژه «وزير پرسپوليسي/ استقلالي» دست و پنجه نرم ميكند. هر دو تيم ديگري را محكوم ميكنند كه از امكانات ويژه دولتي استفاده ميكنند و به خاطر برخي حمايتهاست كه اوضاع مناسبي دارند. از سوي ديگر، ماجرا تنها به همين كليدواژه و همين دو تيم ختم نميشود. مالك تراكتورسازي علنا به فدراسيون فوتبال ميگويد كه آنها نميخواهند تيمش قهرمان شود. سپاهانيها ميگويند كسي دوست ندارد تيمهاي شهرستاني قهرمان شوند و اين ماجرا گويا هميشه ادامه دارد؛ حتي پرسپوليسي كه طي اين سالها با توجه به قهرمانيهايش در اين ماجرا سكوت كرده بود، با كمي به هم ريختن وضعيت مربياش شروع كرده به صحبت كردن از ارادههاي پنهان. اما اين ماجرا از كجا نشات گرفته است؟
داريوش شايگان ميگويد توهم توطئه، شكل سكولار تقديرگرايي است. ما ايرانيها در طول تاريخ تقديرگرا بودهايم و به ارادهاي فراتر باور داشتهايم كه تقدير ما را رقم ميزند. اين جهانبيني در شكل مدرنش اين گونه تغيير يافته كه عدهاي انسان كه ما نميشناسيمشان و نميدانيم دقيقا چه قدرتي دارند، در حال كنترل اتفاقات زندگي ما هستند. اما آيا در فوتبال واقعا چنين باوري وجود دارد؟
به نظر ميرسد فوتباليستها، مربيان و مديران فوتبال در ايران از اين ويژگي فرهنگي و باور مردم به «دستهاي پشت پرده» سوءاستفاده ميكنند. زماني كه يك فوتباليست با بيش از 10 سال سابقه حضور در ليگ برتر مثل سيد جلال حسيني يا مهدي رحمتي ادعا ميكنند كه دستهايي در كار است تا تيمشان نتيجه نگيرد، شايد ندانند كه با اين كار در حال زير سوال بردن افتخارات گذشته خودشان هستند چرا كه اگر امسال دستي از پشت پرده ميتواند قهرمان را تغيير بدهد، حتما در سالهاي گذشته هم ميتوانسته. فوتباليستها معمولا از برداشتهايي كه از حرفهايشان ميشود بيخبرند و توجهي به آن ندارند. شايد دليل اين بيتوجهي اين باشد كه هواداران فوتبال و رسانههاي ورزشي هم چندان به اين مسائل ورود نميكنند و حافظه تاريخي چندان در فوتبال جايي ندارد. اما يك دليل فرهنگي ديگر هم وجود دارد كه باعث ميشود به اين مساله اينقدر دامن
زده شود.
عدم پذيرش شكست، يكي ديگر از ويژگيهاي فرهنگي ايرانيان است. معمولا كمتر كسي در اين سرزمين قبول ميكند كه دليل شكست، اشتباهات خودش بوده است. بهانهتراشي بعد از شكست، به يك رويه عادي در زندگي ما بدل شده است. تركيب توهم توطئه با بهانهتراشي و شانه خالي كردن از بار مسووليت شكست، شده وضعيتي كه امروز در فوتبال ايران ديده ميشود. هر فصل، هر هفته، هر بازي و از هر كسي اين عبارت كه كساني دوست ندارند ما نتيجه بگيريم شنيده ميشود. پس چرا هيچوقت هيچ كس نميگويد چه كساني؟ چرا وقتي كه هر 5 تيم بالاي جدول ليگ برتر از اين دستهاي پشت پرده صحبت ميكنند با هم متحد نميشوند تا جلوي اين وضعيت را بگيرند؟ چگونه است كه اين دست پشت پرده موقع پيروزي تيمها جايي پنهان ميشود و موقع شكستشان فقط خودنمايي ميكند؟ اين قدرت كه گويا فرا فوتبالي است، از قهرماني يك تيم خاص چه سودي ميبرد؟
مهمترين دليلي كه باعث ميشود تيمها به اين روش از زير بار مسووليت شكست شانه خالي كنند، عدم شفافيت در فوتبال ايران است. فوتبال ايران دنيايي تو در تو دارد و تصميمسازانش علاقهاي به شفافسازي ندارند. زماني كه زنوزي مالك تراكتورسازي به فدراسيون ميگويد كه شما نميخواهيد ما قهرمان شويم، اگر واكنشي سريع، جدي و اصولي به اين حرف نشان داده ميشد شايد ديگر شاهد تكرارش توسط ديگران نبوديم. اما فدراسيون به هر دليلي از واكنش نشان دادن طفره ميرود و عاملي ميشود تا اين فضاي توهم توطئه همچنان بر فوتبال ايران سايه بيندازد.