مديون غزاله عليزادهام
علي خدايي
دهه 60 شروع به خواندن آثار غزاله عليزاده كردم. زماني كه كتابي از او را باز ميكردم، از دريچه نگاه او با اتفاقات داستان پيش ميرفتم و از آنها تاثير ميگرفتم. سير حوادث در داستانهاي عليزاده به گونهاي پيش ميروند كه براي خواننده بسيار باورپذير هستند و ميشود آنها را لمس كرد. همين ويژگيها سبب شده است، اين نويسنده در رمان فارسي فضا و جايگاهي داشته باشد كه كساني مانند هوشنگ گلشيري و غلامحسين ساعدي دارند. درباره ويژگيهاي نثر او نويسندگان مختلفي سخن گفتهاند، به عنوان مثال مندنيپور معتقد است نثر عليزاده پاكيزه، منضبط و بدون غلط و برخلاف آثار ساير نويسندگان به دور از فقرزدگي است.
«شبهاي تهران»، «ادريسيها»، «چهارراه»، «دو منظره» و ساير آثارش را خواندهام؛ كتابهايي كه ساعتهاي زيادي از زندگي من با آنها گذشته، در فضاي داستانش تنفس كردهام و از اين رو به غزاله عليزاده احساس دين ميكنم و به او بسيار علاقهمندم.
از نظر من آثار اين نويسنده همچنان زنده است، داستانهاي او كاربردهاي گوناگوني دارند و ميتوان از ابعاد زيباييشناسي، تاريخي، آداب و رسوم مردمان روزگارش و... آنها را بررسي كرد. رمانهاي غزاله عليزاده بافت زندهاي دارد كه قدر و ارزش آنها را نزد خوانندگان جدي ادبيات بالا ميبرد. يادش گرامي.