ضمير معلوم
سيد محمد بهشتي
نام نيكو گر بماند ز آدمي/ به كاز او ماند سراي زرنگار
مسجد جامع عباسي، حمام گنجعليخان، پلاللهورديخان، مدرسه غياثيه، حمام عليقليآقا، مدرسه ابراهيمخان، مسجد نصيرالملك، تيمچه حاجبالدوله، حمام وكيل، مدرسه مادرشاه، باغ شاهزاده، بند امير. همگي اينها بناهايي پابرجاست كه نام شخصيتي را بر خود دارند.
اين نامگذاري بيسبب نيست و نسبتي استوار ميان بناها و نامشان برقرار است. بنا نامش را از باني ميگيرد؛ آنكه خواسته معلوم باشد و معلوم بماند. غالب اين بناها در نوع خود بينظير است. مسجد جامع عباسي با آن تناسبات و هندسهاش با كاشيكاريهاي زيبا ديگر فقط مكاني مسقف براي نماز خواندن نيست بلكه باور به نماز همچون فرصت معراج و ملاقات حق سبب شده كه از مسجد معراجگاهي پديد آيد. وقتي نام شاه عباس مضاف به مسجد ميشود، شكي باقي نميگذارد كه سرآمد مساجد ديگر است.
طرحش را مهندسيني چون استاد علياكبر اصفهاني انداختهاند. كاشيهايش را استادان مسلم كاشيكار ساختهاند و كتيبههايش مزين به خط نادرهكاراني چون عليرضا عباسي و محمدرضا امامي است. بيگمان مكنت و قدرت شاهي اين همه كمال و زيبايي را گرد آورده. اما انگيزه شاه از احداث اين بنا چه بوده. لابد شاه عباس قصد كرده كه بينندگان از خلال تماشاي اين مسجد به ياد او بيفتند؛ شكوه و استحكام مسجد يادآور استحكام اركان سلطنت او باشد و حُسن و جمالش، حُسنسليقه شاهعباس را تداعي كند.
تمامي اين مسجد قرار است شخصيت شاهعباس را آن گونه كه او ترجيح ميداده، معلوممان كند. شاه ميدانسته كه عمر مسجد طولانيتر از عمر او خواهد بود پس مسجد حتي در غياب شاه بايد برازنده مقام شاهي باشد و نام او را به نيكي حفظ كند.
حمام گنجعليخان نيز چنين است؛ آن آهكبريها، آن نگارهها، آرايش فضايي كه آرام آرام از بيرون جدايمان ميكند و طي مناسكي با زلالي آب همنشين، حمام را به مجلسي با شكوه تبديل ميكرد نه فقط براي شستن تن كه براي پيراستن روح. هر قدر بيشتر پيرامون حمام گنجعليخان ميچرخيم و راجع به آن ميانديشيم كمتر و كمتر غايت ساختن آن را استحمام درك ميكنيم. شاهدش آنكه وقتي «به گرمابه رفتن» موضوعيتش را از دست داد، اين حمام باقي ماند؛ گويي قصدي بوده در ساختن حمامي كه فقط حمام نباشد بلكه معرّف بلندنظري و ذوق بانياش باشد.
بيگمان چيزي بهتر از مجموعه گنجعليخان در كرمان نميتوانست از هنردوستي گنجعليخان بگويد. هر قدر كه زمان بيشتر و بيشتر ميان ما و گنجعليخان فاصله مياندازد اين مجموعه شخصيت او را آشكارتر بيان ميكند. از خلال اين مجموعه «آن گنجعليخان» كه در بهترين حالت نامش در صفحات تاريخ ثبت بود، ميشود «اين گنجعليخان». كسي كه محتمل بود مجهول بماند، معلوم ميشود. آنقدر معلوم و روشن كه بسياري از مكانها و اشخاص ديگر را به كمك او و آنچه ساخته به جا ميآوريم.
مساله ضمير معلوم از ساختن هر چيز، يادآوري و تذكر است بنابراين آنچه اين بناها را از هزاران مسجد، حمام، تكيه و پل ديگر متمايز ميكند فقط استحكام و زيبايي نيست؛ اين بناها بايد خيالانگيز و به يادماندني باشند. بايد مثالزدني و نشاندادني باشند. هر بنا هر قدر مستحكم و زيبا به مرور دهور و بر اثر تابش آفتاب و بارش باران از بين ميرود، تنها آن چيزي ميماند كه خيال را مخاطب قرار داده. هر چند گذشت سدهها و هزارهها بخشهاي بزرگي از تختجمشيد، كاخ خسرو، طاق كسري را زدوده اما حريف آن صورت خيالي نشده است. اي بسا وجود همين بخشهاي ناچيز آنها را خيالانگيزتر از قبل كرده. بيش از اين هستند بناهايي چون ربع رشيدي، قصرابونصر كه از بناي آنها جز چيزكي هيچ نمانده و همين هم محترم است. هفتگنبد بهرام يا قصر خورنق نعمان اصلا در خيال ساخته شده و همانجا ماندگار شدند. آنچه ضمير معلوم براي حفظ معلوميت ميسازد فراتر از يك پل، يك مسجد، يك حمام، يك خانه، «جايي» است. «جايي بودن» برهان قاطعي است كه هيچ كلنگ و تيشه، هيچ سيل و زلزله، يا هيچ باد و باراني توان درافتادن با آن ندارد. جايها ماندنياند؛ آنها كهنه نميشوند بلكه كهن ميشوند يعني به مرور زمان بر ارزششان افزوده ميشود. سرمايه بسياري از شهرهاي ما همين جايهاست.
جايهايي كه ميمانند و در جوف آنها، نامهايي معلوم ماندگار ميشود. هر چند نامهاي نيك بر سراهاي زرنگار ارجح است اما سراهاي زرنگار طريقيت دارند براي حفظ نامهاي نيك. سراي زرنگار وقتي بهانه حفظ نامي نيك قرار ميگيرد، ميشود سرمايه يك شهر و يك سرزمين. آنچه از تفاخر يك شخص برميآمد لاجرم ميشود، مايه فخر يك ملت. اين درست عكس آن چيزي است كه امروز روي ميدهد. ضمايري كه مجهولند و ترجيح ميدهند مجهول بمانند، بناهايي ميسازند كه وظيفهشان پنهان كردن است.