• 1404 يکشنبه 23 آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4380 -
  • 1398 شنبه 11 خرداد

چند روايت معتبر درباره زندگي

من و مرگ و ديگر قضايا

منصور اوجي

 

 

بارها گفته‌ام تنها بن‌مايه مرگ نيست كه در شعرهاي من مرتب تكرار شده است و مي‌شود. بن‌مايه‌هاي ديگري هم هستند كه در كارهاي من مرتب تكرار شده‌اند و مي‌شوند: شيراز، شعر، عشق، حيرت، ميوه و پرندگان. كه خود من در ابتدا چندان متوجه آنها نبوده‌ام و اين ديگران بودند، بزرگان شعر و قصه و نقد كه آنها را در كارهاي من ديدند و گفتند و درباره آنها نوشتند و بعد من بودم كه آمدم كل كتاب‌هاي چاپ ‌شده‌ام را جلويم گذاشتم و شعرهاي دربردارنده اين بن‌مايه را بيرون كشيدم و به مرور كتاب كردم و به چاپ رساندم. يك كتاب با بن‌مايه شيراز به نام «از وطن» دارم كه انتشارات نگاه، آن را بيرون آورد و دو كتاب دربردارنده بن‌مايه شعر؛ يكي مجموعه «شعر، چيزيست شبيه گرگ» در اوزان نيمايي «انتشارات نويد» كه در سال 1382 كتاب سال ايران شد و جايزه‌اش را هم دريافت كرد و كتاب دومم در اين بن‌مايه به نام «كتاب كلمات» در شيوه شعر سپيد كه «انتشارات فصل پنجم» چاپ ‌كرد. با بن‌مايه ميوه‌ها هم كتابي دارم با نام «دفتر ميوه‌ها» كه انتشارات نويد منتشرش كرد و يك كتاب با بن‌مايه حيرت به نام «حيراني‌ها» در انتشارات فصل پنجم و يك كتاب با بن‌مايه پرندگان يعني «گنجشك‌ها و كلاغ‌ها» همراه با سي‌دي صداي شاعر در «انتشارات روش مهر» و سرانجام يك كتاب با بن‌مايه مرگ به نام «در وقت حضور مرگ» كه به همت انتشارات ابتكار نو منتشر شد. اما در مورد تكرار بن‌مايه مرگ در كارهاي من، نخستين ‌بار خانم دانشور متوجه آن شدند و در مقاله‌اي تحت عنوان «مرگ آگاهي در شعرهاي اوجي» به چاپ رساندند و در آن مقاله اشاره كردند كه اين مرگ آگاهي در اوجي ترس از مرگ نيست بلكه آگاهي از مرگ است و مفصل در مورد آن توضيح دادند. اما دلايل تكرار بن‌مايه مرگ در كارهاي من اين است كه مرگ عزيزانم را زياد تجربه كرده‌ام كه نخستين آنها تجربه مرگ مادرم بود در 5 سالگي من. با او از عيادت پدربزرگم- پدر مادريم- كه مريض بود و در حال مرگ به خانه برگشتيم تا پدرم بيايد و با او به خانه پدربزرگ برگرديم. شب بود و كسي در خانه نبود. من بودم و مادرم در خانه‌اي درندشت و پردرخت، او براي وضو گرفتن به حياط رفت، همراهش بودم بر سر شير آب. جلو چشمانم به زمين افتاد به طرفش دويدم و صدايش كردم. پاسخي نيامد. تكانش دادم و فرياد زدم، پاسخي نيامد. سكته كرده بود و مرده بود و من كودكي 5 ساله و بي‌پناه رودرروي مرگ. ديگران كه آمدند، ديدند به جاي مادرم من مرده بودم. آن هم در شب خانه و در حياطي پردرخت و تاريك و پراشباح و اساطيري و فردايش پدربزرگم مرد و بعد دو نفر از همبازي‌هايم و همكلاسي‌هايم در دبستان و در دبيرستان و بعد خودكشي دانش‌آموزي كه با هم بر يك نيمكت مي‌نشستيم در يكي از غارهاي باباكوهي شيراز و بعدش در دوران تحصيلات دانشگاهيم در دانشسراي عالي تهران، در ايام عيد با چند اتوبوس، دانشجويان كليه رشته‌ها را براي ديدار شيراز به شيراز آوردند در برگشتن كه من نيز با آنها بودم يكي از اتوبوس‌ها تصادف كرد و تعدادي از دانشجويان و كارمندان دانشسرا كشته شدند و بعدش مرگ فروغ بود و مرگ جلال و بعدش مرگ اقوامم بود و مرگ پدرم و بعدش هم مرگ دوستانم در اوايل انقلاب و مرگ دانشجويانم در جنگ كه مي‌رفتند و شهيد مي‌شدند و جنازه آنها برمي‌گشت و جاي خالي‌شان در كلاس‌ها مي‌ماند و داغ مر‌گ‌شان بر سينه من. و بعدش مرگ سپهري و ساعدي بود و اخوان و مرگ خواهران و برادرانم يكي بعد از ديگري و دوستان و عزيزانم شاپور بنياد، حميد مصدق، بيژن جلالي، گلشيري، شاملو، حقوقي، سپانلو و اين اواخر مرگ عباس كيارستمي و مرگ مريم ميرزاخاني و ديگران و ديگران تا مرگ خود من كي فرا رسد، سالي نبود كه بي‌مرگ زيسته باشم بي‌مرگ عزيزانم: چرا مرگ آخر چنين مي‌كند؟/كه زيباترين‌هاي هر باغ را/رصد مي‌كند، دست‌چين مي‌كند/گل ديگري چيد از باغ ما/چرا اين حرامي چنين مي‌كند؟ آخر چرا؟... غير از اينها شايد يكي ديگر از علت‌هاي مرگ‌سرايي من به خاطر آشنايي زودهنگام با خيام باشد. استاد مرگ‌انديش كل شاعران جهان: اين كوزه‌گرد هر چنين جام لطيف/ مي‌سازد و باز بر زمين مي‌زندش.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون