خشونت رسانهاي
حجتالله عباسي
راويان اخبار و ناقلان آثار چنين نقل كردهاند كه در روزگاران پيشين، كشاورزي بامدادان با هدف دروي گندم عازم مزرعه در دوردست خانهاش ميشود. بعد از دو ساعت پيادهروي به مزرعه رسيده و خود را براي برداشت محصول آماده ميكند. همين كه خواست داس را در دست گيرد آن را نيافته و هرچه درون چنته و ديگر وسايلش را زير و رو كرده بيشتر نااميد ميشود. غمگين و افسرده به منزل برميگردد. اهل منزل تا او را در نيمه روز ديده تعجب كرده و از او ميپرسند در اين وقت روز چرا برگشتي؟ كشاورز ميگويد داس را جا گذاشتهام! همه خانه را به هم ميريزند براي پيدا كردن داس! در نهايت همسرش قد و قواره كشاورز را برانداز كرد و ديد او داس را در شال به پشت كمرش زده است! اين حكايت، مصداق كاربست خشونت رسانهاي در جامعه ما است. هزاران برنامه رسانهاي متضمن خشونت يا با هدف رصد پرخاشگري و رشد عصبانيت اجتماعي توليد و منتشر ميشود. براي وقوف و تبيين علل خشونت، شيوع و حل آن به همه جاها سرك كشيده و كمترين جستوجو در دالانهاي تودرتو و پنهان رسانهها انجام ميشود! براي جامعهشناسي خشونت صدها دليل ريز و درشت قطار ميشود بدون اينكه به اين معرفت وقوف يابيم كه خشونت اغلب از طريق رسانهها، بر جامعه تاثير گذاشته و همنشين شهروندان شده و در وجودمان لانه كرده است. خشونت همزاد روابط اجتماعي و يك واقعيت انكارناپذير است. بذر خشونت كم و بيش در همه جوامع وجود دارد اما اين رسانهها هستند كه نقش قابله را براي تولد نوزاد خشونت بازي ميكنند. فلسفه وجودي رسانههاي عمومي و جريان اصلي، نظارت بر امور جامعه و ايفاي نقش مسووليت اجتماعي است. عدول از مرز بيطرفي و به حاشيه راندن انصاف در توليد و پخش اخبار و ساير توليدات رسانهاي و راندن يك سويه در خيابانهاي بيمروتي، به گسترش خشونت در جامعه دامن ميزند.
بهكارگيري معيارهاي دوگانه در رابطه با بازتاب پديدههاي اجتماعي كموبيش مشابه در رسانههاي رسمي، نتيجهاي جز عمق دادن به شكافهاي اجتماعي در بر ندارد. عقدهها و كينههاي زير خاكستري ايجاد كرده و در بزنگاههاي تاريخي منفجر شده و خسارت به بار ميآورد. اينكه در مواجهه با پارهاي از پديدههاي اجتماعي زمين و زمان به هم دوخته شود تا براي مخاطبان باورپذيري ايجاد كرده و بر عكس در رابطه با پارهاي از واقعيتهاي كم و بيش مشابه در مسير به حاشيه راندن موضوع و ايجاد ناباوري در مخاطبان طي طريق شود، با هيچ معيار و منطقي سنخيت ندارد. افشاي اطلاعات مربوط به اغيار و اختفاي اطلاعات مربوط به ياران به گسترش خشونت در جامعه دامن ميزند. چنين رويهاي در تضاد با نقش ديدباني رسانه و موجب تضعيف كاركرد نظارت بر امور جامعه است. رسانههاي جريان اصلي بايد در مواجهه با پديدههاي اجتماعي رويه واحد اتخاذ كنند. به قول ملكالشعراي بهار؛ گر حكم شود كه مست گيرند/ در شهر هر آنكه هست گيرند. نبايد در رسانههاي جريان اصلي، سياست يك بام و دو هوا بهكار گرفت كه تالي فاسد آن گسترش رياكاري در جامعه و البته خسارات جبرانناپذيري را روي دست شهروندان تلنبار كند. در كنشگري رسانهاي در مواجهه با پارهاي از پديدههاي اجتماعي شوربختانه شمشير را از رو بسته، خشونت رسانهاي را به حد اعلا رسانده و در مواردي ديگر سخاوتمندانه با كاربست جنگ رواني و اتخاذ تاكتيك سكوت، جامعه در بيخبري نگه داشته ميشود. سياستهايي كه موجب ميشود در موضوعات چالشبرانگيز، سوگيري رسانهاي به اين صورت ظهور و بروز داشته باشد و رسانه حتي به صورت حداقلي به پوشش پديده اجتماعي ورود نكند يا برعكس به صورت حداكثري يا با حرص و ولع براي رسانهاي كردن گزينشي يك موضوع از خود ذوقزدگي زايدالوصف نشان دهد، سياست نخنما شده و منجر به شكست است.
روشهاي يكسويه اطلاعرساني احساس مظلوميت و سرخوردگي فزاينده را در بخشي از شهروندان يا گروههاي اجتماعي رشد داده، به ويژه آنكه چنين سوژههايي فرصت مناسب براي دفاع از خود را نيز نداشته باشند. چنين رويهاي مصداق كاربست خشونت رسانهاي است و حاصلي جز گسترش تضادها و دامن زدن به آنها در جامعه ندارد. به قول استاد سخن؛ شيخ اجل سعدي:
ترسم نرسي به كعبهاي اعرابي/ اين ره كه تو ميروي به تركستان است.