• 1404 دوشنبه 26 خرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4384 -
  • 1398 يکشنبه 19 خرداد

شجاعانه به اورست نرويم

علي وراميني

يك- «هوراس»، شاعر و اديبِ رومِ باستان، جمله‌اي بسيار معروف دارد؛ «دلير باش در دانستن». «ايمانوئل كانت» قرن‌ها بعد در جواب اين پرسش كه «روشنگري چيست؟» همين جمله را لب‌البابِ پاسخ خود در ايضاح مفهومِ روشنگري مي‌داند. او معتقد است كه عبور از دوران پيشامدرن به مدرن زماني صورت مي‌گيرد كه بشر تنها قائم به عقل خويشتن مساله را حل كند و البته كه مسووليت اين كار را هم بپذيرد. كانت انديشيدن را سخت‌ترين و ملال‌آورترين كار مي‌داند و معتقد است براي همين انسان‌ها هميشه به‌دنبال يك مرجعِ بيرون از خودشان هستند تا به جاي آنها بينديشند و البته مسووليت تبعات اين انديشه را هم از گردن خود ساقط كنند. براي همين است كه هوراس و كانت معتقدند كه انديشيدن دليري مي‌خواهد. اين دليري به‌خصوص در گامِ اول كه شك كردن به تمام بديهيات است، از هرجاي ديگري بيشتر لازم است. ما همواره انواع باورهاي ريز و درشتي در طول زندگي كسب كرده‌ايم و صحت همه آنها را بديهي مي‌پنداريم. راه دور نرويد، هميشه اين باورها از سنت، خانواده و مذهب نيامده است. همين زندگي مدرنِ روزمره ما بي‌شمار باورهايي دارد كه كمي بيشتر به آنها فكر كنيم به بطالت آن پي خواهيم برد.

دو- در اخبار شنيديم كه در هفته‌هاي اخير بيش از ده تن كوهنورد در راه فتح اورست جان داده‌اند. از قرار معلوم اين بندگان خدا به دليل ازدحامي كه در يكي از گذرگاه‌هاي كوه وجود داشته و خستگي مفرط ناشي از توقف زياد جان باخته‌اند. البته هرساله فتح اين قله و قله‌هاي صعب‌العبور ديگر دنيا كشته مي‌دهد و امسال از سال‌هاي پيش كمي بيشتر! يعني كسي كه براي فتح اورست خيز بر مي‌دارد، مي‌داند كه امكان كشته‌شدنش در اين راه بسيار زياد است. احتمالا شما هم مثل من هميشه از اين دست اخبارها شنيده‌ايد و چند فيلمي هم كه براساس همين ماجراها ساخته شده است ديده‌ايد. وقتي من و شمايي كه به اورست نمي‌رويم از خطرات آن آگاهيم، طبيعتا كساني كه اين مسير را هم انتخاب مي‌كنند از خطرات و ريسك آن با خبر هستند.

سه- من هر وقت كه اسم كوهنوردي مي‌آيد، خاطرم به سمت آن طنزي مي‌رود كه شخصي را به زور به كوه بردند و با هزار مكافات به قله رسيد؛ دنيا بر سرش آوار شد وقتي نوك قله پرسيد خب الان چه كنيم و جواب آمد برگرديم. «ژيل دلوز» در جايي اشاره مي‌كند كه در بي‌معناترين كردارها هم معنايي وجود دارد؛ مثل همين طنز. باز گرديم به هوراس و كانت و جرات انديشيدن پيدا كنيم در رابطه با يكي از چيزهايي كه انگار جزو مقدساتِ عصر ماست و شك در رابطه با آن ناصحيح است. به‌راستي اين نوع كوهنوردي كه نه تنها براي سلامتي مفيد نيست حتي به آن هم ضرر مي‌زند براي چه هدفي انجام مي‌شود؟ اينكه جانت را كف دست بگيري به مناطق پر خطري بروي كه در صورت از بين رفتن نزديكانت دچار درد و رنج (رنجي كه ضروري نيست و مي‌توانست نباشد) مي‌شوند و در صورت گم شدن و آسيب ديدن بودجه‌هاي عمومي بايد صرف امداد به تو شود چه نتيجه‌اي در پي دارد؟ اگر اين امر به منظور مواجهه با طبيعت، ورزشي كه براي بدن مفيد باشد، مفرح شدن و امثالهم باشد، مي‌تواند در كوه‌هاي كم‌خطر و سهل‌الوصول انجام شود اما آنچه به ما القا شده اين است كه فتح اورست يا ديگر قله‌هاي سخت، افتخار است و ما براي اين كسب افتخار كه هيچ فايده‌اي براي ديگري ندارد حاضريم جان بدهيم. بعضي استدلال مي‌كنند كه اين باعث ارضاي خواسته‌هاي روح، آرامش روان و... مي‌شود. پسِ اين استدلال يك عقل ابزاري‌ وجود دارد؛ عقلي كه هزينه و سود مي‌كند و در اينجا مشخصا در پي آرامش است. با عنايت به اين نكته، آيا به خطر انداختن جان براي رسيدن به آرامش مقطعي عقلاني است؟ در واقع سوال اساسي اين است كه چرا مصرف آمفتامين كه آن هم باعث بالا رفتن آدرنالين مي‌شود و هزاران تبعات جاني دارد در عصر ما غيرعقلاني است و هركس بگويد براي رسيدن به آرامش رواني آن را استفاده كرده‌ام به سلامت عقلش شك مي‌كنيم اما آنهايي را كه براي همين آرامش، افتخار و... به اورست مي‌روند و هزينه‌هاي زيادي براي خود، اطرافيان، دولت و كشور ميزبان مي‌تراشند، قهرمان مي‌دانيم؟

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون