تحليلگر ايراني - امريكايي درباره توافق ايران و چين گفت
خوب و بد رابطه تهران و پكن
گروه ديپلماسي | يك پژوهشگر مسائل ايران در دانشگاه جورجتاون واشنگتن با انتشار يادداشتي، با اشاره به ازسرگيري مذاكرات ايران و چين براي انعقاد توافق جامع شراكت راهبردي ايران و چين، به اضافه شدن مفاد جديد به اين توافق بلندمدت اشاره كرده است و نسبت به ايجاد اهرمهايي براي استفاده سياسي چين از نفوذ اقتصادي در ايران، اظهار نگراني كرد. به نوشته شيرين هانتر، ادعاهايي در مورد امتيازهاي گسترده تجاري و اقتصادي ايران به چين نگرانكننده به نظر ميرسند. جزيياتي از مفاد توافق در حال مذاكره ميان ايران و چين در رسانهها منتشر نشده است، اما بخشي از مفاد ادعايي اين توافق بلندمدت كه توسط نشريه پتروليوم اكونوميست منتشر شده است، نگرانيهايي را در مورد امتيازهاي گسترده به طرف چيني مطرح شده است. هنوز جزييات دقيقي از مفاد توافق جامع شراكت راهبردي ايران و چين به صورت رسمي منتشر نشده است و اتكاي مقاله مذكور به ادعاهاي يك رسانه تخصصي حوزه انرژي امريكا با نام «پتروليوم اكونوميست» است. در مقالهاي كه اين نشريه امريكايي به قلم سيمون واتكينز، نويسنده و روزنامهنگار اقتصادي منتشر شده است، به نقل از «يك منبع آگاه ايراني» بخشي از محتويات اين توافق مورد بررسي قرار گرفته است، هنوز هيچ مقام رسمي ايراني، نسبت به محتويات مورد اشاره واكنش نشان نداده است. شيرين هانتر، استاد ايرانيتبار دانشگاه جورجتاون در يادداشتي براي پايگاه تحليلي لوبلاگ با اشاره به بهروزرساني مفاد توافق جامع شراكت استراتژيك ايران و چين، در سفر اخير محمدجواد ظريف، وزير امورخارجه جمهوري اسلامي ايران به پكن نوشته است: «موارد جديدي در اين سفر به توافقي كه مذاكره براي انعقاد آن از سال 2016 آغاز شده است، اضافه شد كه بخش عمدهاي از آن هنوز به صورت عمومي منتشر نشدهاند.» محمد جواد ظريف، ابتداي شهريورماه به پكن سفر كرد و هدف از اين سفر را گفتوگو براي توافق جامع راهبردي دوكشور توصيف كرد كه نقشه راه مناسبات استراتژيك ميان دو كشور در ربع قرن پيش رو را مشخص ميكند. شيرين هانتر در يادداشت خود مينويسد: «بر اساس اظهارات يك مقام بدون نام ايراني در گفتوگو با نشريه پتروليوم اكونوميست بر اساس اين توافق قرار است چين 280 ميليارد دلار در حوزه نفت، گاز و پتروشيمي و 120 ميليارد دلار هم در حوزه جاده و راهآهن در طول 25 سال آينده در ايران سرمايهگذاري كند. اين منبع ايراني گفته است در عوض اين امتياز، ايران حق رجحان
(Right to First Refusal) در هر قرارداد جديد براي توسعه هر ميدان نفتي جديد يا نيمهكاره و همچنين كليه پروژههاي صنعت پتروشيمي در ايران دريافت ميكند.»
در ادامه اين مقاله ميخوانيم: «ايران به سرمايهگذاري خارجي نياز دارد و چين به صورت سنتي يك قدرت غيرمنفور براي شراكت محسوب ميشود.» به نوشته شيرين هانتر « منطق حكم ميكند تا در هر توافقي ميان دو شريك نابرابر، طرف ضعيفتر خود را در مقابل اميال توسعهطلبانه طرف قدرتمندتر محافظت كند. چنين محافظتي از طريق ايجاد توازن با ديگر قدرتها و كسب و كارهاي بينالمللي ايجاد ميشود كه ميتواند با ايجاد نوعي رقابت، امكان تسلط ديگران بر خود را كاهش دهد. اما اگر ايران به صورت اختصاصي كنترل تمامي صنايع نفت، گاز و پتروشيمي خود را به چين بدهد، آنگاه هيچ اختياري در مورد اتفاقاتي كه بايد بيفتد يا نيفتد نخواهد داشت. دوم اينكه چين بارها در گذشته تعهدات خود را براي توسعه بخش انرژي ايران زير پا گذاشته است. هيچ تضميني وجود ندارد كه چين بار ديگر چنين اقدامي را انجام نخواهد داد و بار ديگر ايران را به خاطر منافع بزرگتر تنها نخواهد گذاشت. سوم اينكه تجربه چين در كشورهاي آفريقايي نشان ميدهد كه رويكرد پكن براي توسعه ديگر كشورها كاملا منفعتطلبانه و استثماري است. چين هيچ علاقهاي به توسعه نيرويانساني محلي يا بهبود دانش و فناوري در كشورهاي ديگر ندارد. به اضافه اينكه چين اقدام به استثمار منابع طبيعي ميكند، اين كشور از خاك كشورهاي ديگر براي كاهش بيكاري و ايجاد فرصتهاي شغلي در سرزمين خود استفاده ميكند. حتي در گذشته هم در برخي پروژههاي راهآهن ايران، با وجود نرخ بالاي بيكاري در ايران، كارگران چيني براي اجراي پروژهها استخدام شدهاند. نااميدي كشورهاي آفريقايي از چين، بايد پيامي هشياركننده براي ايران داشتهباشد.»
تحليلگر ايراني- امريكايي دانشگاه جورجتاون در ادامه به بخشي از محتويات گزارش مينويسد: «در واقع صرف حجم جمعيت چين و عطش سيريناپذير چين براي منابع طبيعي و فرصتهاي شغلي، باعث شده است تا بسياري از كشورها از جمله روسيه و كشورهاي آسياي ميانه، نسبت به حضور وسيع چينيها در كشورشان بيميل باشند. اينكه چين قدرتي است كه در قاره آسيا واقع شده است باعث نميشود تا اهداف امپرياليستي آن نسبت به اروپا و امريكا دست كم گرفتهشود.
اين تحليلگر مسائل بينالملل در نهايت نتيجهگيري ميكند كه تنها راه حفظ كشوري مانند ايران از قرار گرفتن تحت سلطه يا استعمار ديگر قدرتها، توسعه نوعي روابط متوازن با كشورهاي مختلف جهان است و نهايتا با اشاره به رويكرد غرب در مقابل ايران مينويسد: «متاسفانه سياستهاي غرب در برابر ايران، فقط باعث تقويت جريانهاي تندرو شده است و جريانهاي ميانهروتر و مدرنيستتر را به حاشيه ميراند. نبايد فراموش كرد كه ايران ابتدا امتياز توسعه منابع گازي خود را به يك كمپاني فرانسوي (توتال) در سال 1994 واگذار كرد و از كمپانيهاي امريكايي براي سرمايهگذاري در صنايع نفت و گاز ايران دعوت كرد. اما بعد از اينكه تلاشهاي ايران براي جذب سرمايه و فناوري توسط غرب رد شد ايران تمام تخممرغهايش را در سبد چين گذاشت. اما بدون توجه به رفتار غرب، هيچ حكومت عاقلي نبايد سرنوشت كشورش را فقط به يك كشور وابسته كند، تقسيم مخاطرات و ريسكها، عاقلانهترين سياست براي حكومت است.»