معجزه مردم ايران
محمد كاظمي
امريكا طي چند سال گذشته در منطقه غرب آسيا دچار انفعال بوده است و خصوصا در سوريه، لبنان، عراق و يمن مرتبا مجبور به ترك مواضع محوري خود شده و ابتكار عمل را از دست داده است. احتمالا واشنگتن يكي از دلايل ضعف خود در اين ناحيه را حضور ژنرالي چابك و استراتژيستي فعال چون حاج قاسم سليماني ميدانست و با حذف او تلاش كرد كه هم انتقام شكستهاي خود را بگيرد و هم از نفوذ روزافزون جمهوري اسلامي در منطقه جلوگيري به عمل آورد. ميتوان احتمال قوي داد كه كاخ سفيد برنامه مفصلي داشته است كه به شهادت رساندن فرمانده سپاه قدس ابتداي آن بوده است. كارشناسان امريكايي در محاسبات خود واكنش نظامي ايران را در نظر گرفته بودند و شايد برنامههاي بعدي را براساس نوع پاسخ ايران تنظيم كرده بودند. البته همينجا بايد از ضربه محكم و جانانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به پايگاه نظاميان امريكا تشكر و قدرداني كرد. اما به نظر ميرسد كارشناسان دولت ايالات متحده با اعتقاد به تاثير تحريمها و فشارهاي حداكثري كه اقتصاد ايران را در آستانه فروپاشي قرار داده و جامعه ايراني در ضعيفترين حالت خود به سر ميبرد احتمالا تصور كردهاند كه با يك ضربه نهايي كار ايران را يكسره ميكنند و ترامپ با پيروزي قاطع در برابر ايران حضور مجدد خود در كاخ سفيد را از هم اكنون جشن ميگيرد. به نظر ميرسد اولا كل برنامههاي مفصل امريكا ناكام ماند و كاخ سفيد به سرعت تصميم گرفت از معركهاي كه درست كرده است خارج شود و در ضمن به يك ترور خفتبار و غيرقانوني و ناجوانمردانه اكتفا كند و اين نويد را بدهد كه هنوز سربازي از ايشان كشته نشده است و لذا مردم امريكا بايد شاد باشند! نكته بسيار مهم و سوال اساسي و كليدي اين است كه چه چيزي برنامههاي امريكا را به هم ريخت و در واقع همه محاسبات استراتژيستهاي واشنگتن را در هم كوبيد؟ پاسخ اين سوال مهم در يك كلمه خلاصه ميشود: مردم ايران؛ آري تحليلگران و مشاوران كاركشته امريكا حساب همهچيز را كرده بودند جز عكسالعمل مردم ايران را. آنها هرگز باور نميكردند و حتي در تصور خود نميگنجاندند كه پس از قريب به دو سال تحريم خردكننده و با انبوه مشكلات اقتصادي موجود در ايران و انواع نابسامانيها و بروز اعتراضهاي گسترده، مردم در مراسم تشييع سرباز وطن خود حماسهاي عجيب و عظيم خلق كنند و همه ناظران سياسي و اجتماعي را به حيرت وادارند. حضور مردم در مراسم تشييع حاج قاسم خصوصا در تهران واقعا در نوع خود بيسابقه و فقط با مراسم ارتحال بنيانگذار جمهوري اسلامي قابل مقايسه بود.
ايرانيان با همه انتقادها، دلخوريها، اعتراضها و انتقادها ثابت كردهاند كه از هوش و احساساتي عميق برخوردارند و بعضا پيشبينيناپذيرند. آنان پس از ترور آقاي سليماني توسط امريكا علاوه بر جريحهدار شدن قلبشان براي كشور احساس خطر كردند و همه قشرها حتي مخالفان جمهوري اسلامي چنان به ميدان آمدند كه در برج و باروي كاخنشينان واشنگتن سردرگمي عجيب و كمسابقهاي بروز كرد. در تشييع پيكر پاك شهيد حاج قاسم چنان واقعهاي در ايران ظهور كرد كه در مخيله چون ترامپي نميگنجيد. امريكا با مردمي تا به اين حد آگاه و موقعشناس و مصمم چه ميتوانست بكند جز اينكه فقط ظاهر را حفظ كند و باطنا با خشم و عصبانيت تعظيم كنند و ماجرا را فيصل دهند؟ حالا باز هم براي چندمين بار طي 40 سال گذشته جهانيان و خصوصا كاخنشينان امريكايي متقاعد شدهاند كه در ايران با ملتي سرزنده و باهوش و فعال روبرو هستند و هر چه ميكنند نبايد به خطوط قرمز اين ملت نزديك شوند. در اين ميان بايد از همه اقشار و جناحها و شخصيتها و روحانيون و روشنفكران از اديب تا فيلسوف تا رماننويس تا كارگردان خاضعانه تشكر كنيم كه به ميدان آمدند و همه حسابها را شستند و ايرانيت و غيرت و فرهنگ و دانايي خود را به منصه ظهور رساندند. ميماند كه ما چگونه از فضاي همبستگي به وجود آمده توسط مردم حفاظت ميكنيم يا خداي ناكرده با قدرناشناسي و انحصارگرايي آن را از دست ميدهيم؟