سوءاستفاده از كرونا
سلمان رضوي
مايك پمپئو امروز وارد سرزمينهاي اشغالي ميشود تا با مقامهاي رژيم صهيونيستي ديدار و گفتوگو كند. وزارت خارجه امريكا دو موضوع كرونا و ايران را محور اصلي اين سفر اعلام كرده است، اما اين دو را نميتوان تنها محور بحثهاي ميان دو طرف دانست، از همين رو بايد پس از سفر ديد كه چه مباحثي در ملاقات ميان طرفين مطرح شده است.
ولي خبرها حاكي از آن است كه يكي از مباحث مهم در گفتوگوهاي دوجانبه موضوع ضميمه كردن بخشهايي از كرانه باختري به حاكميت اسراييل است. در طرح معامله قرني كه دونالد ترامپ، رييسجمهور ايالاتمتحده ارايه داده برخلاف رويه و سياست دولتهاي پيشين امريكا در زمينه صلح و سازش ميان اسراييل و فلسطين، از ضميمه شدن بخشهاي قابلملاحظه كرانه باختري به اراضي اشغالي سخن به ميان آمده است و اين موضوع جديدي از سوي امريكا به حساب ميآيد. اخيرا بنيامين نتانياهو، نخستوزير رژيم اسراييل نيز اعلام كرده كه قصد دارد در تابستان اين كار را انجام دهد. اجراييسازي اين موضوع نيازمند حمايت كامل امريكاست كه به نظر ميرسد دولت ترامپ از اين موضوع بهطور كامل حمايت ميكند. اما از سوي ديگر مخالفتهايي چه از داخل فلسطين و چه خارج از سرزمينهاي اشغالي متوجه اين طرح است، زيرا شاهد آن هستيم كه اقداماتي از سوي اتحاديه اروپا به سرپرستي فرانسه در مخالفت با اين طرح در حال انجام است، چراكه اين اقدام از ديدگاه اروپاييها نيز غيرقانوني و برخلاف قطعنامههايي است كه در شوراي امنيت سازمان ملل به تصويب رسيده است.
به نظر ميرسد اگرچه سفر آقاي پمپئو از ديد بسياري غيرضروري به نظر برسد، ولي واقعيت آن است كه كرونا هر چند يك بحران جهاني محسوب ميشود اما ميتواند باعث استفاده امريكا و اسراييل از اين فضا نيز شود. در حال حاضر همهچيز حتي در امريكا معطوف به كروناست و اين موقعيت تبديل به بهترين فرصت شده تا اسراييليها از آن سوءاستفاده كنند. طبيعتا كشورهاي ديگر اكنون واكنش لازمي را كه ميتوانند در شرايط عادي نسبت به اقدام اسراييل نشان دهند را نميتوانند در شرايط كنوني انجام دهند. موقعيت كنوني دقيقا همان فرصتي است كه اسراييليها به دنبال آن بودند كه از اين طريق بتوانند به هدف خود در راستاي ضميمه كردن كرانه باختري به حاكميت اسراييل دست پيدا كنند. طبق طرح معامله قرن مناطق وسيعي از دره اردن كه مناطق حاصلخيز و كمجمعيت فلسطيني محسوب ميشود به اراضي اشغالي اضافه خواهد شد.
از سوي ديگر در اين سفر ايران يكي از محورهاي بحث مقامهاي دو طرف خواهد بود. موضوع ايران را در اين سفر ميتوان از زاويه طرح «تنوفا» مورد ارزيابي قرار داد؛ طرحي كه از سوي آويو كوخاويو رييس ستاد مشترك ارتش اسراييل مطرح شده است. او برخلاف رييس ستاد كل پيشين ارتش اسراييل كه معتقد بود بايد به گروههاي نايب ايران در منطقه بهويژه حزبالله ضربه زد، اما كوخاويو معتقد است كه بايد مستقيم ايران را در منطقه هدف قرار داد، از همين رو شاهد افزايش حملات به مراكزي در سوريه با اين ادعا هستيم كه نيروهاي ايراني در آن مستقر هستند. در اين طرح رويارويي با ايران در اولويتهاي سياسي و امنيتي ستاد مشترك اسراييل قرار دارد و اين موضوع باعث شده كه يكي از موضوعات مهم براي سفر پمپئو موضوع ايران باشد. در حال حاضر نيز اسراييليها مدعي هستند كه ايران به دنبال كاهش حضور خود در سوريه است و دلايل آنها مشكلات اقتصادي ايران، كرونا و كمبود بودجه براي تامين مالي ايران براي حضور در سوريه ميدانند، پس اسراييل تصور ميكند در شرايط جديد سوريه مابعد ايران چه استراتژي را دنبال كند. اكنون اين موضوع از زاويه ديد رژيم اسراييل با امريكاييها مورد بحث است، چراكه اسراييل به دنبال آن است در صورت تحقق چنين اتفاقي جايگاه خود را تقويت كند و با تشويق امريكا براي حضور در اين منطقه از نفوذ بيشتري به لحاظ نظامي برخوردار شود. در سوي ديگر آنچه در سياست خارجي امريكا قرار دارد، به دنبال آن است كه حضور منطقهاي ايران نبايد هژموني منطقهاي امريكا را تحتتاثير قرار دهد. مهمترين عامل اين رويكرد خواست اسراييل است. هنگامي كه اسراييل از امريكا براي مقابله با نفوذ منطقهاي ايران درخواست ميكند، امريكا نيز اين خواسته را در راستاي اهداف منطقهاي خود ميبيند و از آن حمايت خواهد كرد. اين اقدام ميتواند با حمايت بيشتر از حملات هوايي اسراييل به خاك سوريه باشد يا از طريق آلمان كه حزبالله لبنان را به عنوان يك گروه تروريستي شناسايي ميكند صورت گيرد، از همين رو به هر شكل ممكن امريكا سعي ميكند كه از سياستهاي منطقهاي اسراييل حمايت كند و قطعا از طرح كنوني ستاد مشترك ارتش اسراييل نيز حمايت لازم را انجام ميدهد.
در بخش آخر نيز بايد يادآور شد، اگرچه يك كابينه ائتلافي جديد در اسراييل روي كار ميآيد اما نبايد انتظار تغيير رويكرد در كابينه را داشت، چراكه بنيامين نتانياهو كماكان نخستوزير است. بني گانتز به عنوان شريك ائتلافي نيز سوابق روشن و مشخصي دارد. گانتز در جنگ 31 روزه رييس ستاد كل ارتش اسراييل بود و نتانياهو نيز در آن زمان نخستوزير بود و پيشتر با يكديگر همكاري نزديك داشتند، ضمن اينكه سياستهاي گانتز نزديك به نتانياهو است كه از جمله آن ميتوان به موضوع الحاق بخشهايي از كرانه باختري به اراضي اشغالي اشاره كرد كه بر سر اين موضوع به توافق رسيدند. در موضوع ايران و تحولات منطقهاي نيز رويكرد نزديكي دارند و به لحاظ سياست خارجي تفاوت چنداني ميان نتانياهو و گانتز وجود ندارد كه با تشكيل كابينه ائتلافي مواضع نيز تغيير كند.