• 1404 جمعه 16 خرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 3245 -
  • 1394 يکشنبه 27 ارديبهشت

واكنش نويسنده ايراني به سخنان نويسنده آلماني

محمود دولت‌آبادي: تكليف يكپارچگي و وحدت ملي چه مي‌شود؟

پيام رضايي| مراسم رونمايي از كتاب «كمونيست موماتر و داستان‌هاي ديگر»، كه با حضور ميكاييل بارون فون اونگرن اشترنبرگ سفير آلمان و نويسندگاني چون محمود دولت‌آبادي و محمود حسيني‌زاده در شهركتاب فرشته برگزار شده بود، حواشي جالبي داشت.
كلبرگ در اين مراسم هم از تجربه حضورش در ايران سخن گفت و هم بخشي از كتاب «تولد موسيقي جاز كول روي ديگري از سكه را نشان مي‌دهد» را به زبان اصلي خواند. بعد از خواندن اين داستان مراسم با پرسش و پاسخ همراه بود. كلبرگ در بخشي از حرف‌هايش گفت: «اين داستان بيگانگي بين آلماني‌هاي شرقي و غربي را بيان مي‌كند». اين حرف آغازگر گفت‌وگوي دو نويسنده بود و واكنش جالب محمود دولت‌آبادي را در پي‌داشت. اين نويسنده ايراني گفت: در اين ميان خويشاوندي چه نقشي داشت و آيا منتفي شد؟
كلبرگ پاسخ اين سوال را اين‌گونه داد كه «اين تجربه تا قبل از برچيده شدن ديوار برلين ادامه داشت و مباحث ايدئولوژيك اين كينه و دشمني را افزايش داد».
اما دولت‌آبادي كه راضي نشده بود، گفت: «ملتي كه بعد از نيم قرن خواستار يكپارچگي هستند، حداقل انتظار مي‌رود كه نسبت به شخصيت‌هاي داستان به شناخت متقابل برسند».
كلبرگ هم با اشاره به اينكه اين شناخت بايد متقابل باشد، افزود: «با توجه به گذشت اين همه سال آن طور كه بايد و شايد اين يكپارچگي صورت نگرفته است». اين گفت‌وگو كه شكل يك مناظره را به خود گرفته بود با پاسخ مجدد دولت‌آبادي همراه بود. وي گفت: «به مناسبت روز ملي آلمان دعوتنامه‌هايي كه برايم ارسال مي‌شود با اين جمله شروع مي‌شود: «اتحاد بين دو آلمان» در صورتي كه بايد نوشته شود «وحدت آلمان» شايد به خاطر ملاحظاتي كه كلبرگ توضيح داد اين‌گونه نوشته شده است»!
داستان كلبرگ پيش از فروپاشي ديوار برلين اتفاق مي‌افتد و بخشي از زندگي يك هنرمند ساكن آلماني شرقي (پيش از فروپاشي ديوار برلن) است: يك نوازنده موسيقي جاز از ايالت ساكسن. رودلف با اجازه دولت آلماني شرقي براي ديدن مادربزرگ پيرش به آلمان غربي سفر مي‌كند و سپس با ترفندي، خود را به فرانسه مي‌رساند. شور زندگي در پاريس هنرمند را بهت‌زده مي‌كند. به ويژه خيابان‌ها نوراني و شلوغ پاريس او را تحت‌تاثير قرار مي‌دهد. راوي ماجرا ميزبان رودلف است. او در جايي از داستان مي‌گويد: «با لحني تحقيرآميز درباره شهرهاي آلمان غربي حرف مي‌زدم ولي هيچ داوري‌اي در مورد آلمان شرقي نمي‌كردم چون آلمان شرقي را نمي‌شناختم، به خودم چنين حقي نمي‌دادم.» رودلف در رستوران، از اين حرف مي‌زند كه نوازندگان حرفه‌اي آلمان شرقي بايد تدريس موسيقي هم بكنند و شركت در كلاس موسيقي براي همه بچه‌ها الزامي است. هيجان‌زد‌گي رودلف در مواجهه با زرق و برق زندگي پاريسي‌ها باعث مي‌شود تا حاضران به عقب‌ماندگي مردم‌ آلمان شرقي و فقر فرهنگي و مالي آنها پي ببرند. اما در اتفاقي جالب وقتي ميزبان او مي‌خواهد به سبب علاقه و تخصص رودلف از يك كلوب جاز در آلمان حرف بزند، متوجه مي‌شود كه اين هنرمند آلماني نه تنها آن مكان را بهتر مي‌شناسد بلكه با مشهورترين نوازنده‌هاي جاز جهان، آثارشان و نقدهايي كه بر آنها وارد است، نيز به شكل شگفت‌انگيزي آشناست. همچنين او از جشنواره‌هاي موسيقي ورشو و فهرست بلند‌بالايي از هنرمنداني نام مي‌برد كه اجراي‌شان را ديده و شنيده؛ كساني كه ميزبانان فرانسوي به‌ندرت همه‌شان را مي‌شناختند. در كلوب جاز هم يك نوازنده سرشناس امريكايي ناگهان اجراي برنامه‌اش را متوقف مي‌سازد تا از «دوست قديمي»اش رودلف كه در ميان جمعيت نشسته، بخواهد در اين اجرا او را همراهي كند. چند سال مي‌گذرد و رودلف يك بار ديگر در تابستان 1990 و پس از فروپاشي ديوار برلين با ميزبانش ديدار مي‌كند. اما به نظر مي‌رسد فروريختن ديوار برلين و تغيير در آلمان شرقي رودلف را نيز تغيير داده است. «سايه سنگيني روي خلق و خوي خوش هميشگي رودلف افتاده بود.»
 هر سكه پول را دوبار اين ور و آن ور مي‌كرد و با لب‌هاي نازك و پيشاني‌اي پر از چين و چروك به دخترهايش اجازه سوارشدن به چرخ‌فلك را نمي‌داد. او مي‌گفت: «حالا ديگه شرايط سخت شده. همه اون‌قدر مشكل دارن كه ديگه حال شنيدن موسيقي رو ندارن... مدارس آلمان شرقي هم متاسفانه از برنامه‌هاي درسي آلمان غربي پيروي مي‌كنن و به همين دليل هم كلاس‌هاي درس موسيقي از برنامه مدارس ما برداشته شده. » در پايان ماجرا رودلف راه جديدي را براي گذران زندگي انتخاب مي‌كند. او با كمك پدر راوي، يك دفتر نمايندگي بيمه باز كند. اين اتفاق جديد سبب مي‌شود تا اين نوازنده سرشناس موسيقي جاز، شب‌ها تا ديروقت به خانه بر‌نگردد و هر‌روز از يك حومه شهر به حومه ديگر برود تا قراردادهاي بيمه بيشتري بفروشد.
كلبرگ كه از نويسندگان و مترجمان شناخته شده آلمان به شمار مي‌رود، از سال ۲۰۰۰ به‌طور رسمي به عنوان نويسنده در شهر برلن، زندگي ادبي خود را آغاز كرد. وي برنده‌ چندين جايزه‌ معتبر ادبي مانند‌ آنا زگرز در سال ۱۹۹۶ و جايزه ادبي اوانگليشر بوخ پرايز است.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون