• ۱۴۰۳ يکشنبه ۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4737 -
  • ۱۳۹۹ سه شنبه ۱۸ شهريور

تاريخ ساكت ايران

بهروز غريب‌پور

زهره دارد كه پيش نرگس تو
دم زند جادوي دماوندي
من زشوقت چو شمع مي‌گريم
تو زاشكم چو صبح مي‌خندي
شيخ فريدالدين عطار نيشابوري
مي‌شد از بسياري ديگر از شاعران: حكيم فردوسي، نظامي گنجوي، ناصر خسرو، مسعود سلمان، خاقاني انوري يا ملك‌الشعرا بهار در مدخل اين نوشته شعري را به نشانه ديرينگي دماوند آورد اما به عمد، دو بيت از حضرت عطار آوردم و مصرع دوم اين بخش از غزل: دم زند جادوي دماوندي مدنظرم بود كه وجود «كوه دماوند» را به قدرت جادويي تشبيه مي‌كند و پيامد آن به نقل از بهاالدين محمد بن حسن بن اسفنديار كاتب در تاريخ طبرستان كه حدود 613 هجري قمري تاليف شده است، سندي بر جادوي دماوند بياورم: او مي‌گويد: از عجايب مازندران يكي كوه دماوند است كه علي ابن الكاتب در كتاب فردوس‌الحكمه آورده است كه از ديه اسك تا قله به دو روز طي شوند و «او» همچون گنبدي مخروط است و بر همه جوانب «او» ابدا برف باشد الا بر سر او، مساحت سي گري، زمين هيچ برف نايستد به زمستان و تابستان و آنجا ريگ بود چنانكه چون پاي بر «وي» نهي فرو شود و چون بر سر كوه ايستي بر آن ريگ، همه كوه‌ها چون پشته نمايد و درياي خزر در مقابل او راست است. سي سوراخ در سر اين كوه باشد كه دود كبريت از آن بيرون آيد و آوازهاي عظيم با سهم از اين سوراخ‌ها شنوند از لهيب آتش كه حقيقت شود كه در جوف و ميان كوه، آتش است و... .
چنين كوهي با چنين هيبتي و چنين وجود حيرت‌انگيزي كه سرا پا برف و سردي و جانش تب‌دار و آتشين مي‌بايست هم فريدون را در خود پنهان كند و هم به دست او ضحاك ستمگر به بند كشيده شود و هم مظهري از غايت حد و اندازه باشد: 
به شخص كوه پيكر كوه مي‌كند
غمي در پيش چون كوه دماوند
نظامي گنجوي
يا زنداني براي ظالمان: 
ز بيدادي سمر گشته است ضحاك 
كه گويند اوست در بند دماوند
ناصرخسرو قبادياني
و ده‌ها مثال ديگر از ديرينگي، از جادويي دماوند و...

حتي از مرتبه قدسي‌اش: 
غازان خان ايلخان مغول در چهارم شعبان 694 هجري قمري در لار «دماوند» به دست شيخ صدرالدين غسل و مسلمان شد و پيش از آن در «بندهش» و در «تورات» از اين كوه كه امروز نيز همان جادو را و بلندا و سترگي را دارد، نام برده شده است: اما در همه اين اشعار و در همه اين شواهد تاريخي هرگز از «صاحب» و مالكي براي دماوند نام نبرده‌اند زيراكه نه رود گنگ مقدس براي هندوان، مالك دارد و نه كوه فوجي ژاپن، بلند تا سقف آسمان اما كوتاه‌تر از «دماوند جادويي»؛ اين «اوئي» كه علي ابن الكاتب به تكرار براي توصيف دماوند به ‌كار مي‌برد، گوياي اين است كه دماوند «موجودي» و نه جسمي سخت و بلند و چندين هزار ساله است و مضحك‌ترين داعيه اين است كه كسي «او» را متعلق به خودش بداند: «او» يك ديرينه ايراني است كه غم‌ها و شادي‌هاي ايران را همچون آن لهيب آتش در دل به ظاهر سردش پنهان كرده. او تاريخ ساكت ايران است و خدا كند هرگز گدازه‌هاي از خشم نهفته‌اش فوران نزند: خطابم به توست‌ اي دماوند، 
اي: 
ديو سپيد پاي در بند 
اي گنبد گيتي ‌اي دماوند
ملك‌الشعرا بهار

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون