پاورقي جذاب و خواندني - 2
آخرين رييس جمهور
نوشته فرهاد والي
بعد از اعلام نتايج فلوريدا به نفع ترامپ ديگر مشخص شده بود كه هيلاري راهي براي برد ندارد و آراي كاليفرنيا و ايالت واشنگتن با توجه به سامانه الكتورال كالج، تاثيري بر نتيجه انتخابات نخواهد داشت. حوالي نيمه شب، نماي بيروني آسمانخراش امپاير استيت با پروژكتورهاي غولپيكر تصوير دونالد ترامپ را به عنوان رييسجمهور منتخب نمايش ميداد. حياط مجموعه راكفلر و دفتر مركزي انبيسي از افرادي كه براي شادي آمده بودند، خالي شد. آن شب سقف شيشهاي نشكست و هيلاري اولين رييسجمهور زن امريكا نشد.
اما آن اتفاق تبديل به يك بلواي سياسي در كل ايالات متحده و جهان شد. هيلاري نتوانست آن شب چهرهاش را به هواداران گريانش نشان دهد چون متن سخنراني پذيرش شكست را آماده نكرده بود. هواداراني كه آشكارا ميگريستند و يا چهرهشان را با دستمال پوشيده بودند. از آن سوي ستاد انتخاباتي دونالد ترامپ هم متن سخنراني پيروزي نداشت. چراكه نه هيلاري احتمال ميداد شكست بخورد و نه ترامپ احتمال ميداد پيروز شود، بحران و دستپاچگي دست به گريبان هر دو ستاد انتخاباتي شده بود.
در ديگر نقاط دنيا بسياري از رهبران و روساي كشورها ساعتها بعد از نيمه شب ناباورانه به صفحه تلويزيون نگاه ميكردند. دوران جديدي از بينظمي، قانونشكني و بحران در عاليترين سطح حكومتي ايالات متحده آغاز شده بود. بسياري آن شب از آغاز پايان خواندند و براي دمكراسي امريكايي نگران شدند.
از هشتم نوامبر 2016 تا مراسم تحليف 20 ژانويه 2017 ترامپ با دستپاچگي و بينظمي سعي كرد ستاد انتخاباتياش را به مجموعه رياستجمهوري تبديل كند. ستادي كه كاملا حالت موقت داشت و بيشتر از دوستان و فاميل ترامپ تشكيل شده بود. مجموعه افرادي كه هيچ تجربه سياسي يا حكومتي نداشتند. در طول دوران رقابتهاي انتخاباتي 2016 و در گذر 4 سال رياستجمهوري پرزيدنت دونالد ترامپ، بسياري از قوانين و عرفهاي حكومتداري ايالات متحده شكسته شده است. به عنوان مثال براي اولين بار در تاريخ ايالات متحده مراسم نامزدي مجدد يك رييسجمهور از حياط جنوبي كاخ سفيد روز 27 آگوست 2020 برگزار شد. محل برگزاري اين مراسم از اين جهت مهم بود كه قانون «هتچ» را نقض كرد. اين قانون سوءاستفاده از اماكن و عناوين دولتي جهت تبليغات حزبي را ممنوع كرده است. مردم ايالات متحده كاخ سفيد را خانه خود ميدانند كه رييسجمهور مستاجر آن است و مامور به خدمت. استفاده تبليغاتي از كاخ سفيد يكي ديگر از نشانههاي ماهيت رياستجمهوري ترامپ است كه ذرهاي به قوانين و عرف اين مقام باور ندارد. قوانين و عرفي كه از زمان تاسيس اولين دمكراسي دنياي مدرن بهندرت ناديده گرفته شده يا شكسته شدهاند.
سوالات زيادي براي افراد در گوشههاي مختلف جهان مطرح است. چگونه كسي به مقام رياستجمهوري قدرتمندترين اقتصاد و ارتش جهان رسيده كه نه ثبات رواني دارد، نه سابقه موفق تجاري و نه سابقه سياسي؟ چه افرادي به او در رسيدن به اين مقام كمك كردند و با چه منظوري؟ چه كساني خواستند، مانع انتخاب او شوند؟ و چه كساني قرباني قدرتطلبي و قانونشكني دوره اول رياستجمهوري او شدند؟ اين نوشته ميكوشد براي مجموعه اين سوالها با توجه به اسناد موجود و با حفظ بيطرفي و فقط از ديدگاه تاريخي و روزنامهنگاري پاسخهايي ارايه كند.
فرض كنيد شما پزشك روانكاو، معشوقه يا دختر برادر دونالد ترامپ،كه روانشناس معتبري است، هستيد و ميدانيد او يك بيمار رواني، يك بيمار جنسي و يك بدسابقه از نظر مالي و تربيتي و هزار مشكل پيدا و پنهان ديگر است كه هيچكس نميتواند باور كند فقط به اين دليل كه امكان ندارد چنين آدمي بتواند رييسجمهور ايالات متحده امريكا باشد يا بشود و نام و عكسش در كنار توماس جفرسون، آبراهام لينكلن، تئودور روزولت، فرانكلين روزولت، جان كندي و باراك اوباما قرار بگيرد. مرداني كه مسير تاريخ ايالات متحده و جهان را به نوعي در دوران خودشان تغيير دادند.
اما ميدانيم، دونالد ترامپ بيشتر از همه افراد جهان از پيروزي خودش در رقابت انتخاباتي 2016 شوكه شده بود. افراد زيادي در خانواده و دوستان ترامپ در شكل دادن شخصيت و رفتار ترامپ موثر بودهاند. در اين مجموعه سعي شده كه با معرفي اين افراد به بررسي تاثير آنها بر دونالد ترامپ بپردازيم.
فصل اول: فردريك ترامپ و پسرش
فِرِدريك ترامپ
فِرِدريك ترامپ در سال 1869 در ايالت باوارياي آلمان متولد شد. او در سن 16 سالگي به ايالات متحده مهاجرت كرد و در آنجا به شغل سلماني و آرايشگري در بخش پاييني منهتن مشغول شد. سالها بعد به سياتل رفت و در آنجا يك رستوران و هتل باز كرد. بعدها در يوكان كانادا يك رستوران و فاحشهخانه به راه انداخت و بعد از آنكه به ثروت زيادي رسيد به باواريا بازگشت. مسوولان دولتي آنجا به دليل آنكه فردريك از خدمت سربازي سرباز زده بود، شهروندي او را باطل كرده بودند. فرار از خدمت سربازي امري است كه در خانواده ترامپ مورثي به نظر ميرسد.
او مجبور به بازگشت به ايالات متحده شد و در سال 1892 شهروندي ايالات متحده را گرفت.
فِرِدريك ترامپ از آنجا اهميت دارد كه تلاشها و كوششهاي او به عنوان يك مرد مهاجر تنها و فرودست در نيويورك و بعدها در غرب امريكا و شمال كانادا، چارچوب فرهنگي و سرنوشت خانواده ترامپ را تعيين كرد.
تصميمات او در زمينه سرمايهگذاري در املاك هتلداري، توريسم و تفريحات و اماكن پر زرق و برق به نحوي سرنوشت نوه مشهورش دونالد را از پيش تعيين كرد.
كسي نميتواند سختكوشي و ذكاوت فِرِدريك ترامپ را منكر شود، اگرچه او براي رسيدن به اهدافش به هر وسيلهاي از جمله فرار از خدمت سربازي، ايجاد قمارخانه، پرداخت رشوه، زد و بند و حتي كلاهبرداري از شريكانش متوسل ميشد. توجه به عمر نسبتا كوتاه فِرِدريك و دقت در روحيات، نحوه رفتار و روشهاي تجارياش ميتواند به درك فرهنگ و نحوه اداره كار دونالد ترامپ امروزي كمك كند. فِرِدريك كه هنگام مرگ فقط 49 سال داشت براي فرزندان خود دستمايهاي فراهم كرده بود كه بتوانند در ايالات متحده يك امپراتوري املاك بسازند.
تجارت با طلاجويان:
بانوان محترم وارد نشوند
در اواخر قرن نوزدهم تب طلا همه جا را گرفته بود. موج افراد اميدوار كه دستمايه زندگيشان را در بقچه گذاشته بودند و به سوي غرب به اميد يافتن طلا سرازير ميشدند، جريان داشت. فِرِدريك ترامپ فورا متوجه شد كه سود واقعي در جنون جستوجوي طلا كجاست.
او هم از جمله اشخاصي بود كه مانند لوي اشتراوس (Levi Strauss)، موسس شركت ليوايز (Levi’s) از باوارياي آلمان به سانفرانسيسكو و سياتل آمدند. اشتراوس هم كه با هدف تجارت با جويندگان طلا آمده بود، متوجه شد سود اصلي در جستوجوي طلا نيست. اشتراوس به اين فكر افتاد كه جويندگان طلا چه نيازهايي دارند و به اين نتيجه رسيد كه لباس به خصوص شلوار با دوام از همه چيز پرفروشتر است. افرادي مانند فِرِدريك ترامپ و اشتراوس از جمله معدود افرادي بودند كه در داستان تب طلا به ثروتهاي هنگفتي رسيدند. آنها متوجه شدند كه نزديك به 100 هزار جوينده طلا در يوكان مشغول هستند. از ميان اين افراد تنها 30 هزار نفر به مقصد ميرسيدند و فقط بين دو يا سه هزار نفر آنها واقعا به طلا دست پيدا ميكردند. ترامپ راه تجارت را در آن روز از طريق ارايه خدمات خوراك و مسافرخانههايي كه خدماتي بيشتر از محل خواب ارايه ميكنند، يافت.
بر اساس كتاب زندگينامه خانواده ترامپ كه توسط گووندا بلير (Gwenda Blair) نوشته شده است، در سال 1891 فِرِدريك به سياتل نقل مكان كرد و در آنجا يك رستوران خريد و نام آن را به رستوران دِيري (Dairy Restaurant) تغيير داد. او بلافاصله تغييراتي در رستوران داد و به آن صندليهاي جديد و ميزهاي نو و اجاق مدرن اضافه كرد. رستوران ديري واقع در خيابان پايونير سانفرانسيسكو بود كه به خاطر كلوبهاي موزيك، كازينوها و مراكز تنفروشي معروف بود. اوايل سال 1894 ترامپ رستوران ديري را فروخت و به نزديكي شهر مونتكريستو در ايالت واشنگتن رفت. پيش از نقل مكان فِرِدريك او يك زمين 16هكتاري در 19كيلومتري سياتل در محلي به نام پاين ليك(Pine Lake) خريد. در آنجا بود كه اولين سرمايهگذاري خانواده ترامپ در بخش املاك در ايالات متحده شروع شد. سپس در مونتكريستو زميني خريد كه اجازه ساخت نداشت. گفته ميشود كه فِرِدريك براي خريد اين زمين رشوههايي پرداخته چراكه جواز ساخت نداشت ولي به گفته بلير او در آنجا يك مسافرخانه ساخت. مكاني كه انتخاب كرده بود نزديك به يك ايستگاه راه آهن بود. آنجا را به معدنچيان و جويندگان طلا اجاره ميداد.
اما در ماه آگوست همان سال راكفلر اعلام كرد كه از كاوش در حوالي مونتكريستو دست كشيده است. اين خبر باعث شد كه تا بهار 1896 اكثر معدنچيان حوالي مونتكريستو را ترك كنند.
البته فِرِدريك ترامپ پيش از اين اتفاق آماده بود و زمينه را براي نقل مكان به يوكان كانادا آماده ميكرد. هزاران نفر با شنيدن خبر پيدا شدن طلا در يوكان وارد سياتل شده بودند. ترامپ ظرف چند هفته املاكش را در مونتكريستو فروخت و به سياتل رفت.
در سياتل يك رستوران جديد باز كرد و چنان موفق بود كه ظرف 4 هفته همه وامهايي را كه گرفته بود بازپرداخت. در اواسط 1898 فِرِدريك ترامپ آماده بود كه به يوكان برود.
در ماه مه 1898 به شهر بننت(Bennett) در استان بريتيش كلمبياي كانادا رفت و در آنجا هتل رستوران آركتيك ۱ را تاسيس كرد.
هدف رستوران بننت جلب جويندگان طلا بود. در يك نامه كه در روزنامه يوكان سان نوشته شده است، چنين آمده است:
آركتيك براي مردان مجرد يك مكان عالي و بهترين رستوران شهر بن نت را ارايه ميدهد اما اين مكان به خانمهاي محترم توصيه نميشود چراكه با اقامت در اين محل ممكن است صداهايي بشنوند كه براي احساس آنها مشمئزكننده و زننده است... .
۱- Arctic به معني قطب شمال