چند كتاب توي كيف
جواد ماهر
براي دانشآموزان هنرستان كتاب ميخوانم. قصهاي از روي كتاب برايشان ميخوانم. قبلا كتاب دست بچهها ميدادم. چند تا كتاب خوب داشتم كه بين دانشآموزان پخش ميكردم و نيم ساعتي همه باهم كتاب ميخوانديم. اما حالا به دليل شيوع كرونا نميشود. پس خودم برايشان ميخوانم. امروز كتاب «هويت ملي در قصههاي عامه دوره صفوي» را ميخواندم. نوشته «محمد حنيف»، انتشارات علمي و فرهنگي در سال 94. آخر كتاب شامل داستانهاي جذابِ شاه عباسي است. سر كلاس يازدهم برقِ صنعتي بعد خواندن يكي دو تا داستان و ديدن لذت بچهها از آنها خواستم بگويند كتاب ميخوانند يا نه. بيشترشان نميخواندند. يك نفرشان حرفي زد كه يكي از دليلهاي اين نخواندن را توضيح ميدهد. گفت: «آقا، كتاب نميخوانيم ولي دوست داريم كسي برايمان بخواند». پرسيدم: «چرا خودت نميخواني»؟ گفت: «نميتوانيم. نميفهميم. بايد دو سه بار بخوانيم. گيج ميشويم». اين دانشآموز با اينكه يازده سال است درس ميخواند و ظاهرا سواد دارد ولي سوادش كاربردي نشده. از كلمه به جمله و پاراگراف و صفحه نرسيده. راهحلش كتاب خواندن است. نه كتاب درسي. يك كتاب دوستداشتني. كتاب خواندن سواد آدم را عميق و كاربردي ميكند. به همين دليل است كه مدرسه بايد يك كتابخانه خوب داشته باشد كه قلبِ مدرسه باشد. جورِ نبودِ چنين كتاب خانهاي را ما معلمها بايد بكشيم. با چند كتاب خوب كه هميشه بايد توي كيف داشته باشيم.