به مناسبت برگزاري سيزدهمين حراج تهران
هنر كريمخاني و حراج ترخاني
فاروق مظلومي
كريمخان را كه ميشناسيد، كريمخان عادل را نميگويم منظورم بلوار كريمخان در تهران است. ترخان هم همان صفتي است كه ما تركها براي معرفي افراد بيمسووليت و بچههاي لوس و ننر استفاده ميكنيم كه هرگز در مقابل هيچ كسي پاسخگوي اعمالشان نيستند. در لغتنامه دهخدا هم كه به فرهنگ جهانگيري استناد شده است ترخان را با همين مضمون مييابيم مضافا اينكه دهخدا ترخان را لقبي از القاب ميداند كه سلاطين تركستان كه ايشان را خان گويند به كسي دهند كه هر وقت خواهد به حضور پادشاه رود و اگر تقصيري و خطايي كند او را به مواخذه نگيرند. باسابقهترين و مهمترين گالري هنرهاي تجسمي ايران در شمال و جنوب بلوار كريمخان واقع شده و به واسطه حضور هموطنان ارمني بازار قند و قنادي هم در اين بلوار داغ است. اغلب هنرمندان رسانههاي تجسمي و خصوصا نقاشي خوب ميدانند براي دستيابي به بازار هنر و ديده شدن بايد در يكي از گالريهاي مطرح كريمخان - سه يا چهار گالري - نمايشگاه انفرادي داشته باشند يا بايد درهاي سالن حراجهاي تهران را با لطايفالحيل - حيلههاي باريك و ظريف - به روي خودشان و اثرشان باز كنند. البته يكي از راههاي ورود به حراج تهران هم گالريهاي مطرح كريمخان است. اين موضوع اخير منطقي هم مينمايد، چراكه گالريهاي كريمخان بهترين امكانات را براي شناسايي و معرفي هنرمندان دارند. اينگونه است كه هنر كريمخاني و زيباييشناسي گالريهاي بانفوذش در هنر معاصر ايران نفوذ ميكند. انكار نميكنيم كه هنرمندان زيادي با هنرشان در تمام مسير هنريشان راهگشايي كردهاند و گالريهاي كريمخان هم هنرمندان خوب زيادي را به هنر معاصر ايران وارد كردهاند، ولي در سالهاي اخير ذايقه مجموعهداران هم در انتخاب هنرمندان روي گالريداران و متوليان حراج تاثير گذاشته است كه اين هم در شرايط درست امري درست تلقي ميشود. اما در اينجا بر خلاف ضربالمثل قديمي اتفاقا بامايه هم نان فتير شده است. در دهههاي اخير افرادي به بازار هنر كريمخان وارد شدهاند كه طبقه فرهنگيشان به موازات طبقه ماليشان بالا نرفته است. تسلط ذايقه متوسط مجموعهدارهاي تازه به دوران رسيده موجب شده است آثاري به گالريهاي كريمخان راه پيدا كنند كه نماينده هنر متعالي نيستند. هنر كريمخاني هم مثل هنر زنديه درگير تقليد از اروپا شده و اين موضوع بيشتر در آثار جوانان جوياي نام و بام ديده ميشود. اغلب اين آثار وابسته به توصيفات متني و درگير شعارزدگياند و اگر رابطهشان با ادبيات قطع شود بيان ديگري ندارند و از طرفي ديگر هنر نخنماي مفهومي كه در خدمت تقليل اعتراضهاي مدني به فانتزيهاي افتتاحيههاست همچنان حرف اول را در كريمخان ميزند. هنر كريمخاني ژستورال است نه آن ژستهايي كه نقاشان كنشي ناخودآگاه در حين خلق اثر داشتند مثلا مجبور به چرخيدن دور بوم ميشدند. منظور پوزهاي اپوزيسيوني مثل پوز مجريان كانالهاي ماهوارهاي تك اتاقه يا ژستهايي است كه در فضاي مجازي ميگيرند.
به هر حال فعلا با نوعي زيباييشناسي سياسي و سرمايهگذاري سر و كار داريم كه عاقبت خوبي ندارد. خبر داريم كه يكي از مجموعهداران هنر كريمخاني خانهاش را در سوييس با پتو پلنگي طراحي كرده است. اصالت خوب است ولي نبايد شورش را در بياوريم. تا دير نشده است فكري براي هنر كريمخاني بكنيم. اما مجريان حراج تهران هم بهتر است از موضع ترخاني خود پايين بيايند و پاسخگوي انواع شبهات در انتخاب تعدادي از هنرمندان و نقدهاي منتقدان در مورد بياعتناييشان به افكار عمومي باشند. مگر نه اينكه حساب شما پاك است، پس شما را از محاسبه چه باك است؟ صدالبته به خاطر منحرف كردن تغيير رويكرد سرمايهگذاري از ملك به آثار هنري از حراج تهران سپاسگزاريم كه شايد باعث پايين آمدن قيمت ملك و اجارهبها شود و تعدادي از هنرمندان مستقل كه اطراف تهران كوچ كردهاند دوباره به تهران برگردند. كدام ملك در عرض يكسال ده برابر افزايش قيمت پيدا ميكند. فقط اين خطر وجود دارد كه از فردا در بنگاههاي معاملات ملكي آثار نقاشي معامله كنند و از جلوي بنگاهها كه رد ميشويم، بشنويم حسن بگو سهراب رو بپيچن. بيچاره سهراب. اين بوداي مغموم نقاش.