• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4882 -
  • ۱۳۹۹ يکشنبه ۱۷ اسفند

نقدي بر نمايش گرگاس‌ها يا روز بخير آقاي وزير به كارگرداني حميدرضا نعيمي

گم شدن مرز فكاهي و طنز

احمد بيرانوند

اين روزها در تتمه جشنواره تئاتر فجر ۱۳۹۹ همچنان سالن مركزي تئاتر شهر در اختيار نمايش «گرگاس‌ها يا روز بخير آقاي وزير» به كارگرداني و نويسندگي حميدرضا نعيمي است. پيش از اين دركارنامه نعيمي آثار و عناويني چون جايزه ويژه فيلمنامه‌نويسي براي فيلمنامه بلند داستاني «مخمصه» از يازدهمين جشنواره بين‌المللي روستا، جايزه اول نمايشنامه‌نويسي از دوازدهمين جشنواره سراسري دانشجويان براي نمايشنامه «وعده‌گاه نهنگ‌ها» و ... ديده مي‌شود. در نمايش گرگاس‌ها، بهنام شرفي، بهناز نازي، رامين ناصرنصير،كتانه افشاري نژاد، امير كربلايي‌زاده،كامبيز اميني، رضا جهاني و... به ايفاي نقش پرداخته‌اند. خط داستاني نمايش حول محور يك وزير دارايي است كه با شروع انتصاب خود سعي دارد با مفاسد اقتصادي و رشوه‌خواران و رانت‌خواران دولت به مبارزه  برخيزد.  در اين  بين كاراكترهاي آقاي رييس‌جمهور، آقاي وزير،  خانم آقاي وزير، نوكر، وزير آموزش پرورش، كارمند دون‌پايه، رييس شهرباني و رييس بانك، اضلاع و زواياي  روايت را پيش مي‌برند تا  داستان  در فضايي اجتماعي-كميك و در بستري گاه موزيكال و نمادين شكل  بگيرد.

مقصود  ما  از نمايش  و  يك  اجرا  چيست؟
اينكه بخواهيم الزاما براي هنر مقصد و مقصودي تعريف كنيم نه در اين مجال مي‌گنجد و نه فكر مي‌كنم در تئوري‌هاي پرولتاريا و نقدهاي لوكاچ به سرانجامي رسيده باشد و نه در عقبه ذهني برشتي(برتولت برشت) راه به جايي خواهيم برد؛ چراكه اساسا اين نگاه در تعارضات زماني و مكاني مولفان با جامعه و بسترهاي كلان روايت زمان خود قابل بررسي و نقد هستند اما با اين اوصاف فضاي تئاتر گرگاس‌ها ما را بر اين مي‌دارد كه در بعضي موارد محتوايي كه مرزهاي هنري-  نمايشي را ناديده انگاشته‌اند، صريح باشيم و بعضي نكات را مرور كنيم. اين اشارات در واقع جايي را نشانه رفته‌اند كه ما به ناچار بايد تئاتر را بيرون از متن خود بررسي كنيم.
مرز  طنز  و  فكاهي
اينكه در يك نمايش كه سنگ بناي خود را بركمدي گذاشته و ژانر خود را در آن تعريف مي‌كند، ما با ديالوگ‌هاي غافلگيركننده، تعارضات زباني، شوخي‌ها و بذله‌‌گويي‌هاي گاه‌وبي‌گاه روبه‌رو شويم، چيز غريبي نخواهد بود. در اين بين وجهه تئاتر و ماهيت كاركرد آن براي مخاطب از لابه‌لاي  همين طنازي‌ها روشن مي‌شود؛ چراكه كارگردان به مخاطب و تماشاچي‌ها اعلام مي‌كند من مسير رئال و گفت‌وگوي مستقيم را كنار گذاشته‌ام و مي‌خواهم با زبان ديگري ارتباط برقرار كنم. نمايش گرگاس‌ها تماما چه در اكت‌ها و حركات فرميك و موزون، چه در واكنش‌ها و ميميك‌هاي متغير و گريم‌هاي اغراق‌آميز و در نهايت در بستر تمامي ديالوگ‌ها معيار خود را كمدي و طنز قرار داده؛ از اين رو آنچه بر اين نمايش مترتب است در اين فصا قابل بررسي است. اما واقعيت اين است كه نام طنز بسيار فاخرتر از آن است كه بتواند بر اين تئاتر سايه بيفكند. در طنز علت خنده، شدت تناقضات و تقابل سياهي و سفيدي است و لودگي، شوخي‌هاي عام و تيكه‌هاي بازاري‌ و روزمره فقط چاشني آن است و مسير ديالوگ‌ها را رقم نمي‌زند. ازاين روست كه كارهاي كمدي طنازي خود را وامدار مفهومند نه زبان و واژگان طنز‌آميز. درگرگاس‌ها تنها يك مفهوم طنزآميز وجود دارد و آن هم «وقاحت اختلاس‌گران و به رسميت شناخته شدن آنها در جامعه» است ولي اين مفهوم فقط در تيتر وجود دارد و نمايش تماما در اختيار ديالوگ‌ها و بازي‌هايي است كه محورشان فكاهي، شوخي‌هاي جنسيت‌زده(الزاما نه تنها جنسي بلكه جنسيت‌‌زده)، هرزگويي، ديالوگ‌هاي شوخي‌گونه و دم‌دستي فاقد كاركرد روايي و...  است. به عبارتي متن طنزي دركار نيست و مجموعه از شوخي‌هاست كه مرز طنز را با فكاهي به  اشتراك گذاشته‌اند.
شعارزدگي
گرچه  در تمايلات شخصي نگارنده، به صورت كلي هنري كه ابزار چيزي غيرهنر باشد، لذت‌بخش نمي‌نمايد اما در همان ساحت ابزارگرايي هنر يا به  خدمت گرفتن آن در راستاي ديگر اهداف، وجود پرنسيب‌هايي ضروري است تا حداقل حالا كه قرار است  هنر را آلت دست بازي‌هايي خارج از هنر قرار دهيم  حداقل در انجام يك پروژه سفارشي، يك ارايه حرفه‌اي‌تر داشته باشيم. در نمايش گرگاس‌ها يكي از عوامل جدي ضعيف شدن ماهيت طنز اثر و سنگين شدن كفه به سوي عوام‌زدگي و شعارزدگي آن است، متن و خط سير آن در بيان لايه‌هاي اجتماعي آنقدر دم‌دستي و عيان عمل مي‌كند كه گويي بازيگران به جاي صحنه، پشت تريبون خطابه‌اند.  اين  درحالي است كه كسي منكر جايگاه نقادانه يك اثر هنري نيست وكسي منكر جايگاه طنز و كمدي در به چالش كشيدن مسائل اجتماعي نخواهد شد اما به صورت ميان‌بند و پريوديك در مقام ناصح و معلم اخلاق با تماشاچي صحبت كردن يا ديالوگ‌ها را به شعارهاي عوامانه تبديل كردن، لختي كار را دوچندان‌ كرده كه ديگر جاي تفكر و درنگي براي مخاطب نگذاشته  است. 
روايتي  با تمهيدات  اما  بي هدف 
وقتي از روايت مي‌گوييم يعني به دنبال يك خط مرئي از ابتدا تا انتهاي كاريم كه ما را پله‌پله در روابط علت معلولي مستعد پذيرش مراحل بعد، اوج‌ها و فرودها يا در نهايت پايان كار كند.(البته اين در يك روايت خطي مصداق دارد كه كار كنوني هم اينچنين است.)  نمايش گرگاس‌ها از نظر تمهيدات روايي قدم‌هاي مناسبي براي پذيرش بار روايي كار كرده كه قابل تحسين است. وجود دكور استيج‌گونه كه خطابه بازيگران را باورپذير‌تر مي‌كند، استفاده از يك ميز و صندلي به عنوان دكوري نمادين در راستاي تاكيد بر قدرت و حب مقام، سرسره‌اي براي ورود كاراكترها به داخل صحنه كه كاركردي كميك  داشته و در عين حال ورود خلق‌الساعه افراد را تلطيف مي‌كند، ساعت نوري كه دركنار موسيقي جهت فضاسازي بيشتر كمك‌كننده است و... از عوامل  بصري پذيرش بهتر روايت كار هستند.  از طرفي گريم و اغراق نمايشي در آن كه خود تاكيدي بر بازيگر بودن همه در صحنه است و نيز كنتراست بالاي رنگ‌ها توانسته بر بار حسي و گاه كميك  قضيه بيفزايد. 
اما نكته مهم كه همچنان به قوت خود جاي سوال دارد اين است كه اين تمهيدات در نهايت نقطه ‌عطف‌شان كجاست و اگر در جزييات وكوتاه‌مدت به عنوان خلاقيت‌هاي فرمي نقش دارند  دركليت اثر چه انسجامي به ساختار آن مي‌دهند. چرا اين تمهيدات فقط تكنيك‌هاي مقطعي به نظر مي‌رسند و جز در يك پايان محتوايي، تاثيري در تكوين اثر ندارند. به عبارتي اين فقط يك پايان داستاني محتمل فاقد خلاقيت است كه تنها كار را به آخر مي‌برد و در غير از آن هيچ كدام از اتفاقات روايي نقش مشترك و وحدت‌آفريني ندارند‌.
بازي‌گرداني  در  جهت  چند لايه كردن  پيام
همان‌طوركه گفته شد جز خط سير داستان(كه در واقع بيشتر خلق چند موقعيت است تا داستان) خلاقيت‌ها در اختيار همان صحنه و همان ديالوگ  هستند و منجر به ايجاد ساختار و‌كليتي منسجم نمي‌شوند اما در همان موقعيت‌ها  متناسب با  شرايط، بازي‌گرداني‌ها توانسته‌اند كه به كمك ديالوگ‌ها بيايند و با كمدي اجرا، وجهه ديگري غير از پيام مستقيم بدهند.گرچه همان پيام‌هاي غيرمستقيم ماحصل اكت‌هاي بازيگران هم در نهايت از تيكه‌هاي  جنسي يا گوشه و كنايه‌هاي روزمره سياسي عاميانه فراتر نمي‌روند اما جذابيت قابل اعتنايي به نمايش داده‌اند.
عام‌پسندي  يا  سفارش ‌پذيري
عام‌گرايي يا عام‌پسندي به خودي‌خود عيب نيست اما وقتي كه در يك اثر شعارزدگي،كمدي با المان‌هايي تنها براي جذب عام و لودگي يك‌جا جمع شوند، عام‌پسندي تئاتر را تا سرحد يك شُو و اجراي بازيگر را تا حد يك شومن پايين مي‌آورد. حملات عاميانه به رييس‌جمهور يا وزير و پايين آوردن سطح انتقادات سياسي با پشتوانه فكري در حد انتقادات معمول داخل تاكسي‌ها و از آن بدتر پيشنهادهاي شعاري و عوامانه براي بهبود اوضاع خود نشانه‌هاي بارز عام‌گرايي منفي است كه سراسر كار را به صورت فرمي و محتوايي دربرگرفته است. در نهايت آنچه از نمايش گرگاس‌ها در دست‌مان مي‌ماند اثري پر از هياهو، بزك كردن‌هاي بسيار، چربيدن تبليغات بر مفاهيم هنري و نمايشي و درنهايت ابزاري شدن صحنه است براي مسائلي به ظاهر اجتماعي كه نتوانسته‌اند شيوه ارايه هنري و حرفه‌اي خودشان را بيابند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون