راهگشاي آيندهاي روشن
احمد محيططباطبايي
قرني كه پشت سر گذاشتيم قرن ويژهاي بود؛ با اتفاقات گوناگون و رويدادهاي متفاوت. اما وقتي در كل به اين قرن نگاه ميكنيم، چه در سطح ايران و چه در كل جهان، اقتصاد را مبناي تمامي برنامههاي توسعهاي مييابيم. اين رفتار بشر منجر به آسيبزدن به كره زمين و همچنين پديدآمدن ساير موارد مخربي شد و آسيبهاي زيستمحيطي شديدي به ما وارد كرد. ما شاهد بارشهاي اسيدي در سطح جهان بوديم، خشك شدن تالابها و افت سطح آبها را در كشورمان ديديم و همچنين تغييرات اقليمي كه به شكلي بيسابقه خشكسالي طولانيمدتي را براي ما رقم زد. همه اين اتفاقاتي كه روي داد به ما يك مساله را گوشزد ميكند و آن اين است كه جدا شدن از ميراث محيطي و فرهنگي زيانآور است. به عبارتي نه تنها بايد به ميراث فرهنگي احترام گذاشت بلكه بايد اين احترام راپايه هر برنامهريزي و فعاليتي در كشور قرار داد. براي مثال در موضوع همهگيري كرونا اگر ما موزهاي به عنوان موزه اپيدمي داشتيم و مدارك و اسناد مواردي كه در قرنها و سالهاي قبل با آن به شكل اپيدمي مواجه بوديم را در آن موزه نگهداري ميكرديم قطعا نوع برخورد جامعه و دولت ما با اين موضوع تفاوت پيدا ميكرد. آن موزه باعث ميشد تا ما در شرايط بهتر و منطقيتري با اين مشكل روبهرو شويم و سعي در حل آن كنيم. حفظ ميراث فرهنگي فقط براي آن نيست كه گذشته را به جهت اعتبار يا افتخار به آن حفظ كنيم، بلكه ميراث فرهنگي براي آن است كه خودمان را بشناسيم و بدانيم در آينده بايد چگونه رفتار كنيم. اين ميراث ميتواند به شكل ملموس يا غيرملموس باشد. ميراث ملموس در واقع هرچه حاصل تجربي انديشهها و تفكرات نياكان ماست كه به شكل ساختمان و بنا كه قابل لمس هستند مورد توجه قرار ميگيرد. از طرف ديگر ميراث آن چيزي است كه هويت ما را در قالب رفتارها، آداب، سننها، زبان و... شكل ميدهد و معرف ما در جهان است كه از آن به عنوان ميراث غيرملموس ياد ميشود. هر دوي اين ميراثها لازم و ملزوم يكديگر هستند و نميتوان تنها به حفاظت از بخشي از اين ميراث پرداخت. بلكه بايد همه آن ميراث را به عنوان سرمايهاي براي آيندگان حفظ، شناخت و به نسلهاي آينده منتقل كرد.