• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4920 -
  • ۱۴۰۰ پنج شنبه ۱۶ ارديبهشت

مستند گراس، روايتي از ايران

مرتضي ميرحسيني

بهار سال 1925 ميلادي در چنين روزي فيلم مستند گراس در يكي از سينماهاي شهر فيلادلفيا روي پرده رفت. اين فيلم كه قبل از فيلادلفيا در نيويورك اكران شده بود كوچ طايفه بابااحمدي از ايل بختياري به سوي زردكوه را روايت مي‌كرد و آن را سه عكاس و مستندساز امريكايي (ميران كوپر، ارنست شودسك و مارگرت هريسون) ساخته بودند. اين سه نفر براي ساخت اين مستند، خوزستان و چهارمحال و اصفهان و تهران را زير پا گذاشتند و انبوهي از اطلاعات، نه فقط درباره بختياري‌ها كه درباره بسياري از ايلات و عشاير ايران و سبك زندگي آنان و نيز جغرافياي كشور ما جمع‌آوري كردند. صدها عكس گرفتند و چند ساعت فيلم ضبط كردند. از عكس‌هايي كه گرفته بودند نمايشگاه‌هايي در چند شهر امريكا مثل فيلادلفيا و بوستون و نيويورك برپا كردند و از تصاوير ضبط شده هم مستندي 70 دقيقه‌اي ساختند و امتياز اكران آن را به يكي از شركت‌هاي امريكايي پخش فيلم فروختند. آن زمان، يعني سال 1304 وزارت خارجه ايران از مهذب‌الدوله (باقر كاظمي بعدي)، كاردار سفارت كشور ما در امريكا درباره اين سه نفر و مستنداني كه آنان جمع‌آوري كرده بودند پرس‌وجو كرد. كاردار در پاسخ نوشت نمايش اين فيلم كه گراس يعني علف نام گرفته است يك ساعت و 10 دقيقه طول مي‌كشد و با نشان دادن وضعيت بختياري‌ها و زندگي چادرنشينان اين ايل شروع مي‌شود. اينكه چگونه از دام‌هاي خودشان نگهداري مي‌كنند و «بعد از آن فرارسيدن موقع تابستان و خشك شدن علف‌ها و لزوم كوچيدن به نقاط علف‌دار را معلوم كرده و حركت ايل و عبور از شط كارون و تلفات وارده به عابرين و حيوانات را با حال رقت‌آوري واضح و سپس مجاهده و كوشش افراد را در عبور از قلل شامخه زردكوه و رد شدن از روي برف‌ها با پاي برهنه و بالاخره غلبه بر طبيعت و صعود به قله و نزول از دامنه را تا وصل به علف به جلوه مي‌آورد.» كاردار در ادامه گزارش خود اين را اضافه مي‌كند كه در فيلم به ماجراي قتل رابرت ايمبري هم اشاره مي‌شود كه «به وسايل مختلفه اقدام به عمل آمده كه اين قسمت آخر از سينماي مزبور برداشته شود.» اين ايمبري كارمند سفارت امريكا در تهران و گويا دلال شركت نفتي سينكلر بود كه چندي قبل از آن، نزديك سقاخانه آشيخ هادي– ظاهرا به دست مردم خشمگين – به قتل رسيده بود و مي‌گفتند حذف او توطئه رقباي نفتي بوده است. اما ماجراي ايمبري به كنار، كاردار بعد از بررسي داستان فيلم، تحليل خود را هم به انتهاي گزارش چسباند. نوشت با ديدن اين فيلم، دو فكر متضاد در ذهن بيننده شكل مي‌گيرد؛ يكي نبرد طاقت‌فرساي طايفه‌اي از طوايف ايران با طبيعت خشن و پيروزي بر آن، آن‌هم با دست‌هاي خالي «كه اين امر طرف تمجيد و تحسين فوق‌العاده نظاره‌كنندگان مي‌شود.» اما اين فيلم تصويري از محروميت عشاير ايران هم ارايه مي‌كند و آنان را مردمي دور مانده از جريان توسعه نشان مي‌دهد كه از نداشتن وسايل اوليه زندگي و دوري از امكانات بهداشتي رنج مي‌بردند. همچنين در فيلم به اين واقعيت هم اشاره مي‌شود كه حتي يك پل روي كارون نيست و طوايف ما هميشه هنگام عبور از اين آب، تلفات جاني و خسارات مالي متحمل مي‌شوند. «بديهي است اين قسمت اسباب تعجب و حيرت عامه شده و براي حيثيات دولت عليه اگر مضر نباشد قطعا مفيد نخواهد بود.» مهذب‌الدوله در پايان نامه‌اش نوشته بود اگر از نظر «اولياي عظام دولت» نياز به خريد اين فيلم هست «مبلغي اعتبار مرحمت خواهند فرمود» كه نسخه‌اي از آن خريداري شده و به تهران ارسال شود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون