• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4954 -
  • ۱۴۰۰ پنج شنبه ۲۷ خرداد

شاهزاده و گدا

اسدالله امرايي

كتاب «شاهزاده و گدا» نوشته مارك تواين با ترجمه مريم رييس‌دانا در مجموعه ادبيات بزرگان انتشارات نگاه منتشر شده. «شاهزاده و گدا» نخستين‌بار در سال 1881 منتشر شده بود. 
نسخه‌هاي متعددي از آن منتشر شده و نمايش‌ها و فيلم‌ها و اقتباس‌هاي فراواني از آن صورت گرفته و ترجمه حاضر از انتشارات بارنز ‌اند نوبل است كه رابرت تاين منتقد نامدار و نويسنده امريكايي بر آن مقدمه و شرح نوشته. اين كتاب داستان ادوارد و تام را بيان مي‌كند كه يكي وليعهد انگلستان است و ديگري گدايي بيش نيست. آن دو زندگي ديگري را امتحان مي‌كنند. تام و ادوارد هر دو در يك روز در خانواده‌هايي كاملا متفاوت به دنيا آمده‌اند.
اين رمان، نابرابري‌هاي طبقاتي و سيستم قضايي ناعادلانه انگلستان را در زمان خاندان تيودورها نشان مي‌دهد. 
نويسنده شوخ و بذله‌گوي امريكايي، هزاران كنايات و استعارات پرمغز و پرمعني به كار برده و نه تنها صحنه‌هاي تاريكي از تاريخ قرن شانزدهم ملت انگليس را روشن كرده، بلكه زشتي‌ها و پليدي‌هاي اجتماع خود را نيز در اين آينه صاف و روشن به خوانندگان نشان مي‌دهد. نويسنده با عوض كردن لباس تام كانتي، پسرك فقير لندني با لباس ادوارد، شاهزاده انگلستان داستان را آغاز مي‌كند. تام و ادوارد، شباهت شگفت‌انگيزي به يكديگر دارند. 
از پشت ميله‌هاي قصر با هم روبه‌رو مي‌شوند. ادوارد متعجب از اين شباهت به نگهبان دستور مي‌دهد كه تام را به داخل قصر راه دهد. در اتاق مجلل ادوارد، آنها كه مي‌خواهند تنها لحظه‌اي احساس ديگري را درك كنند، لباس‌هاي‌شان را با هم عوض مي‌كنند و اين سرآغاز يك داستان مفصل مي‌شود. 
ادوارد مي‌رود تا نگهبان را به خاطر برخورد خشنش با تام مواخذه كند، نگهبان او را نمي‌شناسد و از قصر بيرون مي‌اندازد و در دم جان كانتي پدر تام، شاهزاده را مي‌گيرد و به خانه مي‌برد. در قصر هم تام كانتي در ابتدا بسيار سعي مي‌كند كه به اهالي قصر بفهماند كه او شاهزاده نيست، اما كسي حرف او را باور نمي‌كند. وقتي رفتارهاي عوامانه او را مي‌بينند، مي‌پندارند كه دچار اختلال مشاعر شده و به بهبودش اميد مي‌بندند. اما پيش از اينكه تغييري در اوضاع پديد بيايد، شاه مريض‌ حال مي‌ميرد و شاهزاده خردسال بايد بر تخت سلطنت بنشيند. در طرف ديگر ماجرا اما ادوارد كه در شرايطي اشرافي تربيت يافته، ناخواسته وارد پايين‌ترين قشر جامعه انگلستان مي‌شود و در باورش نمي‌گنجد كه مردم در چنين اوضاع پست و ناسالمي روزگار مي‌گذرانند. 
او نيز تقلا مي‌كند تا به ديگران بفهماند كه شاهزاده انگلستان است، اما كسي به او وقعي نمي‌نهد و حتي مورد تمسخر ديگران قرار مي‌گيرد و در مورد او نيز مي‌پندارند كه دچار اختلال مشاعر شده:  «در اين هنگام گروه فراريان ناگهان از تاريكي محض به درياي روشنايي رسيدند، نه فقط روشنايي، بلكه داخل جمعيت زيادي از مردم شدند كه همه با هم در كناره رودخانه در حال پايكوبي و آوازخواني و شادي بودند...پل لندن غرق نور بود.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون