با ظهور چين و تداوم سرسختي روسيه انجام ميشود
حركت ناتو از كاركرد نظامي به كاركرد سياسي تكنولوژيك
آرمين منتظري
هفته گذشته جو بايدن رييسجمهوري امريكا تور اروپايي خود را با سفر به انگليس آغاز كرده و در ادامه در نشست سران گروه 7 شركت كرد. او در اين نشست با بوريس جانسون، نخستوزير انگليس ديدار كرد. دوطرف در اين ديدار منشور آتلانتيك را تجديد امضا كردند تا بار ديگر بر تعهد كشورهايشان به ناتو صحه بگذارند. اين اقدام درست چند روز قبل از نشست روز دوشنبه هفته گذشته ناتو انجام شد. نشستي كه ظاهرا هدف آن حركت آرام ناتو از يك ائتلاف نظامي به يك ائتلاف سياسي است؛ آن هم در دنيايي كه دشمنان جديدي در آن ظهور كرده است.
پس از جنگ جهاني دوم، يكي از اصليترين اهداف شكلگيري ناتو، مقابله با تهديد اتحاد جماهير شوروي بود. اما بعد از پايان جنگ سرد، اتحاد جماهير شوروي فرو پاشيد و اوايل دهه 2000 ميلادي، ناتو روند گسترش به شرق اروپا را آغاز كرد. دليل آغاز اين روند اين نبود كه ناتو در نظر داشت با تهديد روسيه مقابله كند، بلكه هدف اصلي اين بود كه از ناتو به عنوان ابزاري براي تضمين امنيت و ثبات كشورهاي منطقه شرق اروپا و بالتيك استفاده شود.
براي كشورهاي شرق اروپا، پيوستن به ناتو به منزله نخستين گام براي پيوستن به اتحاديه اروپا بود و اين كشورها ميدانستند كه پيوستن به اروپا يعني برخورداري از منافع توسعه اقتصادي و از ميان رفتن تهديد جدي در شرق اروپا. البته اين معادله در سال 2008 و پس از حمله روسيه به گرجستان تغيير كرد. مسكو در آن سال نشان داد كه براي دفاع از منطقه حائلش در مقابل پيشروي غرب، حاضر است دست به هر اقدامي بزند. گرجستان كه يكي از شركاي ناتو بود در آن زمان نتوانست از حمايت اين ائتلاف برخوردار شود اما ناتو همچنان در ممانعت از تهديد گسترده و بزرگ عليه اعضايش موفق عمل كرد. در واقع اتفاقات سال 2008 موجب شد روابط روسيه با امريكا و اروپا به صورت بنيادي دچار تنش شود. شرق اروپا نيز بعد از سال 2008 بيشتر به سمت امريكا متمايل شد تا بلكه بتواند از زير چتر نفوذ روسيه بيرون بيايد. پس از ماجراي گرجستان، اتفاق انقلاب اوكراين در سال 2014 رخ داد كه در نتيجه آن دولت حامي روسيه در اين كشور سرنگون شده و يك دولت حامي غرب روي كار آمد. اين اتفاق يك خط مهار جديد عليه روسيه ايجاد كرد كه كشورهاي حوزه درياي بالتيك و درياي سياه در چارچوب مثلث امريكا، روماني و لهستان گرد هم جمع شدند. قرار بر اين بود كه اين كشورها زيرساخت همكاريهاي نظامي ميان خود را تقويت كنند در نتيجه در 5 سال گذشته تمرينهاي نظامي در شرق اروپا چه به لحاظ تعداد و چه به لحاظ پيچيدگي بيشتر شد و در اين تمرينها همواره كشورهاي انگليس و امريكا نيز مشاركت داشتند.
در عين حال باقي اروپا كه در واقع متحدان غربي ناتو محسوب ميشوند در خصوص روسيه سياست سكوت را در پيش گرفتند، چراكه آنها معتقد بودند روسيه برايشان يك تهديد دوردست و غيرضروري است. البته آنها مشكلات خودشان را هم داشتند. از سال 2008 به بعد آنها مجبور بودند با پيامدهاي بحران ركود اقتصاد جهاني دست و پنجه نرم كنند. بحراني كه در پي آن خيل مهاجران نيز به اين كشورها سرازير شد. هر دو موجب شد كه اين كشورها با تهديدهاي امنيت داخلي مواجه شوند. كشورهايي نظير فرانسه و آلمان هم كه پيشتر با مسائلي نظير تروريسم و بيثباتي اجتماعي مواجه بودند. برخي از اين تهديدها از سوي روسيه ميآمد و البته ناتو مراكز تحقيقاتي در سراسر منطقه ايجاد كرد تا در مورد اين تهديدها مطالعه كند.
اين اقدام در راستاي ماموريت اصولي ناتو كه همان اشتراك اطلاعات است، انجام ميشود. در واقع به اشتراك گذاشتن اطلاعات ميان كشورهاي عضو ناتو يكي از بنيانهاي اين ائتلاف است. در طول جنگ سرد، به اشتراك گذاشتن اطلاعات خيلي ساده بود، چراكه در آن زمان اين كار در چارچوب جمعآوري و انتشار اطلاعات درباره اتحاد جماهير شوروي انجام ميشد. اما همزمان با تحول ناتو، اين سازمان فهرستي از تهديدها را تهيه كرد و بر اين اساس ارزيابيهايي درباره ميزان خطر هر يك ارايه كرد. اين ارزيابيها براساس اولويتهاي به اشتراك گذاشته شده از سوي هر كشور درباره مسائل خاص انجام ميشود. از نظر كشورهاي اروپاي شرقي، ناتو زمينهاي براي ارتباط برقرار كردن، هماهنگي هم انجام ميشود اما خارج از ناتو. تواناييهاي اين كشور در چارچوب شراكت استراتژيك موجود مستقيما با امريكا در ميان گذاشته ميشود. در واقع اين كشورها در امر هماهنگي، حتي با كشورهايي نظير فرانسه و آلمان هم هماهنگ كار نميكنند. البته تواناييهاي هر كشور با ديگري متفاوت است. برخي از اعضاي ناتو طي سي سال تمايل كمي براي سرمايهگذاري در حوزه دفاعي نشان دادهاند. در نتيجه ناتو از نقصان همكاري ميان اعضا رنج ميبرد. به همين دليل است كه از زمان رياستجمهوري باراك اوباما، امريكا از اعضاي ناتو خواسته است بودجه دفاعي خود را افزايش دهند. اما اين كار روي كاغذ آسان است اما وقتي كه اقتصاد اين كشورها مدام دستخوش بحرانهاي گوناگون است، اين كار در عرصه عمل دشوار ميشود. در واقع، اولويتبنديهاي متفاوت ميان كشورهاي عضو ناتو موجب ميشود كه آنها كمتر تمايل داشته باشند اطلاعاتشان را به اشتراك بگذارند و به اين ترتيب نوعي نقص اعتماد ميان كشورها در زمينه كارآمدي نظامي شكل گرفته است.
مفهوم استراتژيك فعلي ناتو در سال 2010 نوشته شده است. اين مفهوم در سايه جنگ در افغانستان نوشته شد و در موضوع «رقابت قدرتهاي بزرگ» تصريح شده اما در اين مفهوم هيچ اشارهاي به احتمال ظهور روسيه و چين به عنوان چالشهاي بالقوه نظم موجود نشده است. همهگيري ويروس كرونا روندهاي ژئوپليتيك را تسريع كرد. بحران زنجيره تامين موجب شد نياز براي انديشيدن به تداركات عملياتهاي استراتژيك بيشتر احساس شود. اين بحران ثابت كرد كه اگر اروپا بيش از اندازه به چين وابسته شود، ممكن است با چه بحرانهايي مواجه شود. به زبان ساده، ظهور چين و تهديد هميشگي روسيه موجب شده حالا ناتو يك هدف مشترك داشته باشد. استراتژي امريكا اين است كه امكان شكست يك قدرت بزرگ و مهار قدرت ديگر را به صورت همزمان ايجاد كند. براي رسيدن به اين هدف، واشنگتن چرخش به سمت آسيا را آغاز و سعي كرده ائتلافش با كشورهاي همسو در غرب اقيانوس آرام را تقويت كند. البته امريكا مجبور بود همچنان موانع سد راه روسيه را نيز سر جاي خودشان نگه دارد. اگر امريكا بخواهد روي منابع خود، به خصوص توان نظامياش، متمركز شود، نياز دارد كه ناتو را به خدمت بگيرد تا اين ائتلاف بتواند با مسووليتپذيري بيشتر اعضاي اروپايياش، به كلي وظيفه دفاع از اروپا را انجام داده و روسيه را كنترل كند. اين تنها راهي است كه امريكا ميتواند از طرق آن از حضور خود در اروپا كاسته و بيشتر متوجه آسيا پاسيفيك شود.
البته اگر ناتو بخواهد به اين هدف دست يابد، نياز است كشورهاي اروپايي سرمايهگذاري بيشتري روي آمادگي خود در به خدمت گرفتن نيروها داشته باشند تا قدرت بازدارندگيشان معتبر جلوه كند. علاوه بر اين ناتو مجبور است نقش فعالي در خصوص چين نيز به عهده بگيرد. به نظر ميرسد كه اتحاديه اروپا نيز اين مهم را دريافته است. در همين راستا، امسال كشورهاي انگليس، فرانسه و آلمان در كنار كشورهايي نظير ژاپن، هند، امريكا و استراليا در مانور نظامي مالابار شركت كردند. در حقيقت، به نظر ميرسد كه انگليس تصميم گرفته همكاري با كشورهاي ژاپن، هند، استراليا و امريكا را به عنوان هدف استراتژيك خود دنبال كرده و نفوذش را در منطقه اقيانوس هند و آرام بيشتر كند.
چين يك قدرت اقتصادي است كه ميتواند در آينده نزديك به يك قدرت برتر در عرصه تكنولوژي تبديل شود. چيزي كه روسيه هرگز نتوانست به آن برسد. ناتو تمايل دارد اعضايش در عرصه تكنولوژي همچنان دست برتر را داشته باشند. معمايش اين است كه ناتو و اعضايش مجبور خواهند بود همكاريهاي تكنولوژيكي را ميان خود تقويت كنند. از اين منظر است كه ناتو را رفتهرفته مجبور خواهد كرد علاوه بر كاركرد نظامي در زمينههاي ديگر نيز وارد عرصه شود.
همه اينها نيازمند تقويت همكاري ميان اعضاي ناتو است و اين تقويت همكاريها ميتواند به افزايش ميزان به اشتراك گذاشتن اطلاعات ميان كشورهاي عضو بينجامد. در واقع شرايط فعلي زمين بازي ايجاب كرده است كه ناتو از يك سازمان نظامي در حال رشد به سمت يك سازمان سياسي يا يك قدرت سياسي بينالمللي نيز حركت كند. با در نظر گرفتن مشكلات سياسي كه كشورهاي عضو ناتو با آن روبهرو هستند، بايد ديد كه آيا مفهوم كاركردي ناتو با واقعيتهاي موجود تحولات جهاني بهروز خواهد شد يا خير. اما اينطور به نظر ميرسد كه ظهور چين و حركت ادامه روسيه بر مدار خود، موجب شده ناتو در ساختار و كاركرد خود تجديدنظر كند و كشورهاي عضو اين سازمان سعي كنند براي يك رويارويي بزرگ در آينده بسيج شوند.
منابع:
Foreign Policy
Brookings Institute
CFR