• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4956 -
  • ۱۴۰۰ يکشنبه ۳۰ خرداد

مردي كه به جاده‌هاي اروپا مشكوك است

بله ايشان هستند؛ عاليجناب مارتينز!

اميد مافي

 

سالوادور دالي اگر زنده بود امروز نقاشي پسر بافراست را به زيباترين شكل مي‌كشيد. كاتالان‌ها براي هم مي‌ميرند و اين‌گونه است كه او با مرور شعرواره‌اي از لوركاي ناكام در كافه‌هاي قديمي آن سوي بروكسل به دلتنگ‌ترين موجود دنيا بدل مي‌شود. او روبرتو مارتينز است. مردي كه در ۴۷ سالگي براي دوئل با كابوهاي مست به هفت‌تير پناه نمي‌برد و با اسلحه منطق از خاكريزهاي بلند گذر مي‌كند. همو كه پس از به آتش كشيدن انبارهاي باروت وايكينگ‌ها در شب باراني اروپا به يك‌باره دلتنگ دشت‌هاي فراخ زادگاهش بالاگوئر مي‌شود و به ياد ساز دهني اوان كودكي در خلوت اشكي مي‌ريزد. آن شب اشكي ريخت در كپنهاگ! ردپاي مارتينز در سطرهاي دفترِ شياطين قاره به خوبي يافت مي‌شود. او از همان روزي كه با اورتون خداحافظي كرد و به بلژيك آمد در چشمان سينه چاك‌هاي فلاندري زبان، خواب زندگي را ديد و خيلي زود در ازدحام مدعيان، تيمي شايسته تركتازي در سراپرده گيتي را پيش روي فوتبال قرار داد. تيمي كه در جام جهاني ۲۰۱۸ تا آستانه تسخير جام پيش رفت و در نهايت بداقبالي برنز جام جهان‌نما را به خانه برد.سه سال پس از آن روزهاي دل‌انگيز حالا روبرتو مارتينز مطمئن از قراردادش با فدراسيون آن سوي درياي شمال، دو ماموريت مهم براي خود تعريف كرده است؛ ابتدا عبور از مرزهاي اروپا و قهرماني در يورو و سپس لبخند زدن در عكسي يازده نفره با گُل‌نشين‌ها در دوحه و شكوفه دادن در سرماي زمستان. مردي با اتوريته خاص كه عينك خوشبيني را سال‌هاست از روي صورتش برداشته و به تمام جاده‌هاي لغزنده مشكوك است، اينك به بيداري شياطين در آوردگاهي بزرگ مي‌انديشد و قصد دارد با قهرمان كردن سرخ‌ها در يورو ۲۰۲۰ تكليف تمام روياهايش را روشن كند و رد طناب را روي گلوي حريفان مغرور بنشاند. له كردن تزارها و وايكينگ‌ها پيش درآمدي است براي بال گشايي او كه به سيگارش پُكي عميق مي‌زند و شبيه پلنگي گرسنه به طعمه‌هايش فكر مي‌كند. بلژيك عاليجناب مارتينز با 6 امتياز از دو بازي به عنوان دومين ارتش خوشبخت اروپا به دور دوم صعود كرده و اين مجالي است براي برونــگرايي مردي كه دوست ندارد آب از سرش بگذرد و به ماهي‌زار و نزاري در رودخانه‌اي پست و در حال خشك شدن بدل شود.زمان مثل برق و باد براي پسر بازيگوش ديروز كه با جامه خوش‌رنگ رئال ساراگوسا كمربندها را محكم مي‌كرد و در نقش يك هافبك دفاعي بوي ناكامي را به مشام لاليگايي‌ها مي‌رساند، گذشت تا او به دقيقه اكنون روي صندلي رهبري بلژيك جبر را جدي نگيرد و با احتمالات زندگي كند. بله ايشان هستند موسيو مارتينز. فرمانده‌اي كه با اتكا به ستاره‌هايي چون هازارد، دي بروين، لوكاكو و كورتوا نگران گرمازدگي بچه‌هايش نيست و در تموز داغ آن حوالي به برهم زدن نقشه «شليفن» و عبور از مرزهاي روشن مي‌انديشد. اين بلژيك با اين سرمربي و اين توپچي‌ها مي‌تواند از پهلويي به پهلوي ديگر بغلتد و در شب‌هاي بلند اروپا ابرها را عاشق سرزميني در مجاورت ژرمن‌ها و رومي‌زبانان كند. وقتي گنجشك‌ها در خيابان‌ها و كوچه‌هاي آن سوي بروكسل به سلامتي روبرتو مارتينز گيلاس‌ها را به‌هم مي‌زنند و وقتي زور سيم خاردارهاي بلند و پرادعا به زيبايي عناصر هجومي بلژيك نمي‌رسد لابد بايد از حالا شياطين را يك پاي فينال لقب داد. جايي كه خروس‌هاي كنار لوور يا احتمالا سه شيرهاي جزيره انتظار كشوري را مي‌كشند كه صنعت فولاد‌سازي‌اش به موازات صنعت دلبرانه فوتبال، ركوردهاي اقتصادي اروپا را جابه‌جا كرده است. هميشه دريچه‌اي هست براي ديدن خوشبختي آقاي مارتينز. راستي موريس مترلينك كجاست تا پرنده آبي‌اش را با آن واژه‌هاي كبود پيشكش به رداي بلند تو كند. بلژيك گذشته‌هاي عفن و عبث را با تو از ياد برده. پس يادم تو را فراموش كاتالونياي پا گذاشته روي عقربه‌ها...

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون