• ۱۴۰۳ جمعه ۲۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4963 -
  • ۱۴۰۰ دوشنبه ۷ تير

خاطرات سفر و حضر (5)

اسماعيل كهرم

ميش مرغ يك پرنده است با نامي با مسما. يك پرنده است به اندازه ميش و سنگين‌ترين پرنده با قابليت پرواز است (به وزن حدود 22 كيلوگرم). دو جمعيت داريم. يكي كه از صفحات شمالي به خراسان ايران مي‌آمد تا زمستان را بگذراند و ديگري در غرب ايران، در ديواندره، سرپل ذهاب و جنوب درياچه اروميه. بنده سال‌ها اين پرنده را مطالعه مي‌كردم و در خارج از ايران نيز به دنبالش رفتم. آن سال، با هواپيماي 6 نفره سازمان به نام پاپير روي دشت اسدآباد پرواز مي‌كرديم تا آنها را از بالا ببينيم. خلبان انگليسي، خانمش و بنده در هواپيما بوديم. راستي يك نفر هم از اهالي اسدآباد براي شناسايي روستاها با خود داشتيم. محيط‌بان فرحي، رفيق خوب من، اكنون بيش از 105 سال از عمر شريفش مي‌گذرد. همه روستاهاي اسدآباد همدان مي‌دانستند كه نصرت‌خان، آن روز در هواپيماي سازمان است. از روي دهكده نصرت‌خان كه رد شديم، خانم او را ديديم كه يك سيني با قرآن و آيينه و آب، بيرون از خانه‌شان ايستاده و به آسمان نگاه مي‌كند! از فراز دهكده گذشتيم به روستاهاي ديگر رسيديم. از نصرت پرسيدم نصرت جان اسم اين ده چيه؟ خيلي آهسته گفت: «قربانت گردم نمي‌دانم.» و بعد ادامه داد: «من مي‌ترسم قربانت.» چشم‌ها را به كل بسته بود و سرش را به پايين انداخته بود. وقتي به فرودگاه همدان رسيديم گفت: «من استعفا ميدم.» البته استعفا نداد. او اكنون بازنشسته سازمان است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون