• ۱۴۰۳ دوشنبه ۳۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4964 -
  • ۱۴۰۰ سه شنبه ۸ تير

فدريكو كيه‌زا، پسر كو ندارد نشان از پدر...

پرواز در شب‌نشيني شلوغ ستاره‌ها!

اميد مافي

 

پدر به او ياد داده بود آتشبازي در چمنزار مي‌تواند منتج به جاودانگي شود. پدر اين را هم به دردانه‌اش گفته بود كه بازگرداندن وطن به آغوش مادران داغديده مي‌تواند يك نام را به صفحات قطور تاريخ سنجاق كند.
۲۵ سال پس از سوزاندن سرجوخه‌هاي چك به دست انريكو كيه‌زا تاريخ تكرار شد و در شب ملتهب ومبلي فدريكو كيه‌زا با شليك استثنايي خود آرزوهاي توپچي‌هاي سرزمين موسيقي را پرپر كرد تا آتزوري در هرم گرماي تابستان برف‌ها را آب كند و نشانه‌هاي علايم حياتي را از كالبد اتريش جان‌سخت بگيرد.پسر خوب انريكو كه روزي روزگاري با فرارها و گل‌هايش تشنگان اردوي سمپدوريا را سيراب مي‌كرد و به كابوس‌ها در كارزار پايان مي‌داد در شبي كه سرتاپاي سرزمين چكمه آبستن اتفاقي دهشتناك بود، لباس سياه را بر تن سرخ‌هاي ساكن وين كرد تا آبي‌هاي شورانگيز از لبه پرتگاه به سلامت برگردند و دست‌هاي ترك خورده تقدير را پس از ماراتن مرگبار ببوسند.ستاره متمول يووه كه راه سنگرها را همچون پدرش خوب بلد است و مي‌تواند در كسري از ثانيه درد و رنج را براي قفس‌بانان رقم بزند، حالا در ۲۳ سالگي به مهره مار فرمانده مانچو بدل شده و با پاگشايي از زاويه بسته اين پالس را به همه ارتش‌هاي تا 
بن دندان مسلح مي‌فرستد كه آتزوري با او توان رد شدن از بلندترين خاكريزها و رسيدن به مرزهاي تبلور را دارد.اگر مانچيني پيش از اين معتقد بود كه كيه‌زاي پدر بيشتر بوي گل مي‌داد و در شب‌نشيني شلوغ ستاره‌ها با بال‌هاي سترگش پرواز مي‌كرد حالا راهي ندارد جز آنكه حرفش را پس بگيرد و تكيه داده به يك نيمكت دل‌انگيز براي پسري با ۲۳ سال سن هلهله كند و تارهاي خوشبختي را براي فدريكو بنوازد. با تمام وجود البته...حالا كه آتزوري در ازدحام دلواپسي به طرز معجزه‌آسايي از سد اتريش گذشته و يك گام ديگر به فتح جام و آقايي در يورو نزديك‌تر شده است لابد تيفوسي‌هاي نسبتا محترم مي‌توانند در مرزهاي طويل ناگهان عكس‌هاي شكارچي تيزچنگ خود را در تيراژ گيتي تكثير كنند و به اين بينديشند كه در دوئل‌هاي پيش رو باز هم فدريكو كيه‌زا چون تير از چله كمان رها خواهد شد و به خاطر پرچم ميهنش با مرگ درخواهد افتاد.لطفا همين حالا براي پسري كه به وقت گلزني پدرش در يورو هنوز قدم در اين جهان نگذاشته بود و هنوز صداي خرد شدن استخوان‌هاي سرنوشت را نشنيده بود هورا بكشيد.او آماده است بي‌هيچ منتي در بي‌آب‌ترين نقطه‌هاي روي زمين اقيانوسي به پهناي اطلس و به عمق يك وجب! كشف كند و عاشقانه‌هاي ناآرام را با خط خودش بنگارد. تابستان در لباس تموز! اين ارمغان اوست!

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون