به ياد اسماعيل فصيح در دوازدهمين سالمرگش
هر كس كابوسهاي درخونگاه خودش را دارد
اسماعيل ساغري
رضا فرخفال، نويسنده و مترجم جايي در گفتوگويي در باب مجموعه مقالاتش كه 11 سال پيش با نام «حديث غربت سعدي» منتشر شد، از مفهوم كابوس حرف زده بود؛ او از اسماعيل فصيح و كتاب «بازگشت به درخونگاه» مثال آورده و كتاب را حاوي حد بالايي از كابوسهاي نويسنده دانسته بود؛ سرآخر هم نتيجه گرفته بود كه اين كابوسها تنها مختص فصيح نيست و «هركس كابوسهاي درخونگاه خودش را دارد.»
به گمانم اين ميتواند مقدمهاي باشد براي ورود به زيست و جهان آثار اسماعيل فصيح. شايد چون او با ناميدن رماني كه در آن محله زادگاه خود را نشاندار ميكند، پيشاپيش خود را در ذهن ما با درخونگاه پيوند داده است.
فصيح 2 اسفندماه ۱۳۱۳ در اين محله جنوبي تهران به دنيا آمد. به همين سبب است شايد كه قصههايش جاهايي در همان حوالي، از شاپور تا مثلا سنگلج، ميگذرند بالاخص رمانهاي نخست او از جمله «دل كور» گواه اين مدعايند. اين خصلت كه در آثار ديگر فصيح هم ديده ميشود، به كتابهاي او وجهي زندگينامهاي ميدهد. خصلتي كه پيش از هر چيز در شخصيتمحوري تعداد زيادي از آثارش به نام جلال آريان نمود پيدا ميكند. شخصيتي اگرچه به ظاهر فرنگيمآب اما - به مدد دقتها و ظرافتهاي نگاه و قلم نويسنده- بهرهمند از ويژگيهاي آشكار بومي و ايراني. خلقوخوي ايراني جلال آريان كه از ابعادي، حتي نسبتي ميان او و سنتهاي ايراني برقرار ميكند، حاصل تمهيد خودآگاهانه فصيح است كه هم خواسته عادات فرنگي او را منعكس كند و هم اعماق سنتي و ايرانياش را به روايت بكشد.
اگر بخواهيم مصاديقي براي اين مدعا پيدا كنيم بايد بگوييم در شخصيت جلال آريان نوميدي همراه با تحكمطلبي و ميل به اقتدار هست كه مابهازاهاي فراواني در سرزمين و فرهنگ ما دارد؛ كساني كه با فصيح مراوده داشتهاند، گواهي ميدهند كه جلال آرين از حيث اين ويژگي، بازنمايي وجهي از شخصيت خود فصيح است. او (جلال) در عين اينكه يك بامرام «تهروني» است، ميتواند شبيه او باشد.
فصيح را نماينده سبك داستانهاي پليسي در ايران ميدانند. نويسندهاي كه توانسته ملاحظات و ملزومات ژانر پليسي را به محيط بومي تهران بياورد و با درونمايههاي شخصيتي و فرهنگي مردم عمدتا جنوب تهران بياميزد.
بايد از «ثريا در اغما» هم نوشت. رماني كه در سال 63 نوشته و بعد به انگليسي و عربي هم ترجمه شد. رمان در دوره پس از انقلاب ميگذرد اما در پاريس. راوي همزمان با جنگ و ناآراميهاي پس از انقلاب، زندگي ايرانيان مقيم پاريس را رصد ميكند. همينطور بايد اشاره كرد به درخشانترين اثر او يعني «زمستان ۶۲» كه روايتي است از جنگ ايران و عراق. بهمن فرمانآرا فيلمنامهاي اقتباسي از «زمستان 62» نوشت اما هرگز نتوانست براي ساخت آن مجوز بگيرد. فرمانآرا حتي گفته بود كه علت اصلي بازگشتش به ايران پس از سالها، انگيزه ساخت فيلمي براساس «زمستان ۶۲» فصيح بوده است. رمان مضمون جنگ و تاثيرات آن بر ساختارهاي حاكم بر جامعه در دورهاي معاصر از تاريخ ايران را روايت ميكند.