• ۱۴۰۳ جمعه ۱۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4978 -
  • ۱۴۰۰ پنج شنبه ۲۴ تير

نگاهي به «اشيا تنها سكوت خود را تماشا مي‌كنند» مجموعه شعر محسن مزخوري

اشيا به سبك مكاشفه

افسانه نجومي

الف. محسن مزخوري، با دو مجموعه شعر: «در عمق چند هزار پايي چيزها، 1398» و «اشيا تنها سكوت خود را تماشا مي‌كنند، 1399» كوشيده است انديشه‌ها، ذهن‌مشغولي‌ها و دغدغه‌هاي حسي-  عاطفي خود را در برش‌هاي شعرش، ساده و بي‌پيرايه به نمود گيرد. چنان كه در مجموعه شعر نخست: «در عمق چند هزار پايي چيزها» شاعر با رويكردي منتقدانه به رخدادهاي اجتماعي كوشيد، با زباني ساده و صميمي، به ياري ترويج فضاهاي واقع‌گرا، سطر به سطر، مخاطب را با خود همدل و همراه كند. در آن مجموعه شعر، اشيا در حضوري كم‌رنگ، پس از شناور ماندن در سطح برش‌هاي روايي، معناهاي ضمني مورد نظر شاعر را پوشش مي‌دهند. مزخوري اما در مجموعه شعر دوم خود: «اشيا تنها سكوت خود را تماشا مي‌كنند» با رويكردي واقع‌گرايانه به اشيا و پديده‌هاي جهان پيرامون، مي‌كوشد تا اشياي به كار گرفته در زنجيره‌اي از گزاره‌ها را در خدمت ترويج و تكثير درونمايه شعرها به كار گيرد و با برجسته‌سازي مفاهيم منتشرشده در نوشتار، مخاطب را از وراي اشيا و عناصر مادي، با ماهيت رخدادهاي پرتنش و متناقض جهان اطراف خود، هر چه بيشتر آشنا كند. پس با زبانيتي روايي، ساده و بي‌پيرايه مي‌كوشد مضامين اجتماعي مورد نظرش را در سطرها بازتاب دهد و با بياني استعاره‌گريز، حضور واقعي اشيا و پديده‌ها را در نوشتار به نمود گيرد تا هر چه صريح‌تر ذات شورشگراي كلمات را در بازي با اشيا در برش‌هاي متني نشان دهد. چرا كه مي‌داند، حضور محسوس و نامحسوس همين اشيا در زندگي بشري، حضوري ازلي - ابدي است و رخدادهاي جهان، تحت‌الشعاع دوري و نزديكي اشيا به آدميان نقش پذيرفته‌اند. عناصري زيستي كه همواره در شعر نيز، درونمايه‌هاي فراواني را پرورده و مي‌پرورانند. بهره‌گرفتن از اشيا با بينشي هستي‌مدارانه و جهان‌گرا، در شعر موسوم به «شعر اشيا» از ديرباز، همواره مورد توجه بسياري از شاعران قرار داشته و دارد. چنان كه ژرف‌نگري‌هاي نيما و توجه واقع‌گرايانه به اشيا و پديده‌هاي پيرامون، وجهه‌اي ملموس و محسوس را در شعرهاي او مي‌پراكند تا زيرساخت و پيش‌زمينه‌ ابعاد متفاوت فكري- عاطفي شعرها را فراهم آورد. از نظر نيما، حلول در اشيا، تخمير و ذوب شدن از طريق نزديك شدن به اشيا، سبب مي‌شود شاعر با همه حس و ذهن خود، توانمندي مشاهده را در خود پرورش دهد: «عزيز من! بايد بتواني به جاي سنگي نشسته، ادوار گذشته را كه توفان زمين با تو گذرانيده، به تن حس كني. بايد بتواني يك جام شراب بشوي كه وقتي افتاد و شكست لرزش شكستن را به تن حس كني.»
رواج شعر اشيا در دهه هفتاد اما با مجموعه شعر «حركت ناگهاني اشيا» سروده ايرج ضيايي -كه به شاعر اشيا نيز معروف است- در 1373 با شيوه و بياني ساده و صميمي، توجه بسياري از شاعران جوان را به خود جلب كرد. شاعراني كه كوشيدند با برجسته‌‌نمايي اشيا و عناصر مادي در زندگي روزمره، بر نقش اثرگذار آنها در زندگي آدميان صحه بگذارند. در اين ميان، محسن مزخوري در دومين مجموعه شعرش با گرايش‌هاي واقع‌گرا، پس از برجسته‌نمايي اشيا در فضاي جامعه‌‌نگار سطرهاي شعرش، كوشيده است تاثرات اجتماعي خود را به ياري بياني روايي و شبكه‌اي از سازوكارهاي متعارف زبانِ آغشته به طنز و كنايه به تصوير بگيرد. براي نمونه شعر «صدا» (ص 12) تصاويري از الينه‌بودگي انسان و شيء‌‎وارگي او را مد نظر قرار مي‌دهد. آدمياني سردرگم با حسي از تنهايي كه در ميانه هياهو و همهمه اشيا پيرامون خود گرفتارند و حس اندوه تنهايي را به مثابه تقديري تراژيك در جهان مدرن پذيرفته‌اند. شعر «صدا» همچون ساير شعرهاي مجموعه با زباني ساده و به دور از تكلف‌، روايتي از نابساماني‌هاي اجتماعي را دنبال مي‌كند كه آدميان در جهان هستي به آن گرفتارند. شعر از همان گزاره‌ آغازين با زباني صميمي، لحني تلخ و اندوهگين را هماهنگ با درونمايه اجتماعي شعر در سطرها مي‌پراكند. فضايي واقع‌گرايانه كه در بيانِ طنزگراي سطرها غوطه‌ور مي‌شود تا پارادوكسي از زندگي متناقض آدميان را با خردي انتقادي به نمود گيرد. آدمياني تنها مانده در جهان هستي با حسي از يأسي گزنده و اندوهبار كه تقدير تراژيك‌شان را رقم مي‌زند: 
«صداها را برمي‌گردانم به خانه»
صداهايي كه انعكاس حضورشان در ذهن شاعر قطعي و حتمي است؛ از آن رو كه مدام با شاعرند و در طول شبانه‌روز تنها همراه و همدم اويند؛ تا جايي كه هر بار شاعر به خانه برمي‌گردد، او را تنها نمي‌گذارند. گويي شاعر- راوي، تنها راه بازآفريني شيء‌وارگي و حس اندوه تنهايي‎هاي چيره بر زندگي آدميان در جهان هستي را در كاربرد اشيا و پررنگ‌نمايي استمرار حضور آنها در زندگي بشري مي‌داند. اشيايي كه جزيي جدايي‌ناپذير از زندگي انسان به شمار مي‌آيند.
«صداي بشقاب را روي ميز مي‌چينم/ صداي ليوان را/ پر مي‌كنم از صداي كوچك آب»
از ديگر سو، صداي اشيا در آغاز، صداهايي شخصي-فردي‌ به نظر مي‌رسند كه پژواك‌شان ذهن شاعر- راوي را مي‌آشوبد اما پس از آنكه عكس‌العمل‌هاي عاطفي شاعر را تحت‌الشعاع خود قرار دادند، كاركردي جامعه‌گرايانه مي‌يابند تا در نهايت «من شخصي- فردي» شاعر را بدل به «من جمعي انساني»‌اي كنند كه بايد در نمايي واضح و شفاف، زمينه‌ساز بازآفريني تاثرات اجتماعي در گستره شعر شود. در اين ميان شاعر با بهره‌گرفتن از صنعت تشخيص و جان‌دارانگاري، اين توانمندي را مي‌يابد تا پس از هستي بخشيدن به اشياي پيرامون خود، هم صداي بشقاب‌ها را بشنود و هم صداي ليواني كه از صداي كوچك آب پر مي‌شود. آب هم نماد سرزندگي و طراوت و تازگي است و مي‌تواند نمادي از صداي شاعر باشد كه در جدالي تامل‌برانگيز با صداهاي محيط اطراف به سر مي‌برد؛ اما از آن‌جا كه محيط زيستي شاعر-راوي، محيطي بحراني و پرآشوب است، صداي او در مواجهه با صداهاي پرآشوب و هياهوواره آنتن، لباس‌ها و چوب‌لباسي، حتي صداي گوشه اتاق، مدام تحليل مي‌رود و در نهايت هم در جهان هستي، كوچك مي‌شود و گم. به واقع شعر با دور شدن از فضاهاي شخصي و گرفتن تاويلي اجتماعي، معناهاي ضمني خود را در برش‌ها مي‌پراكند. از سوي ديگر، درك و فهم سلطه و اقتدار اشيا در زندگي، روشنگر موقعيت انسان در جهان هستي است. تا جايي‌كه حتي هر گونه اعتراض يا رويكرد منتقدانه‌ را بايد در قالب اشيا و عناصر زيستي پيرامونش تصور كند تا در وجهي اجتماعي بتواند حتي در جهان ذهني خود طوري بازآفريني‌شان كند كه مرئي و قابل دسترس بمانند.
«صداي آنتن را مي‌گيرم/ و صداي لباسم را مي‌گذارم روي چوب لباسي/ صداي چوب لباسي را مي‌گذارم گوشه‌ اتاق/ صداي گوشه را بيرون مي‌آورم»
به واقع، اشيا در شعر مزخوري، واقعيت زيستي مي‌يابند تا هر چه صريح‌تر هولناكي زندگي در جهان معاصر را بازتاب دهند. اشيايي كه با هستي انسان مرتبطند و مدام به آدميان نزديك مي‌شوند تا انگيزه‌هاي انساني او را تقليل دهند؛ تا جايي كه حتي با بخشيدن خصوصيات خود به آدميان، زوال او را شدت و حدت مي‌دهند. از سوي ديگر مزخوري به نظر مي‌رسد در اين شعر، با بهره‌گيري از ظرفيت واج‌ها و تكرار مصوت‌ها، فضاي شنيداري كلمات را نيز به ياري مي‌گيرد. فضايي صامت و راكد و در عين حال، مملو از پژواك هياهوي سرسام‌آوري كه با پراكنش و تكرار واج و مصوت كوتاهِ «ص» با تاكيد بر واژه «صدا» و تكرار واج «س» در واژه‌هاي «عكس و لباس» شتاب و استمرار مي‌گيرد تا آشفتگي و شلوغي، پارادوكس هياهوي مملو از حس تنهايي و شيءگونگي را در ذهن مخاطب به تصوير بگيرد. همهمه‌اي كه منبعث از زندگي تراژيك انسان در جوامع مدرن است و هر بار به مثابه شيوه زيست آدميان در جهان معاصر تلقي مي‌شود. آدميان گرفتار در چنبره تنهايي كه لاجرم جز صداي اشياي پيرامون خود صداي ديگري را نمي‌شنوند. با اين‌همه شاعر-راوي اين توانايي را مي‌يابد تا صداي عكس را قاب بگيرد؛ عكسي كه گويي از آن همه هياهو و هلهله فضاي پرآشوب و بحراني جهان پيرامون گرفته شده است؛ اما ناباورانه مي‌بيند كه از صداي انساني خودش فاصله گرفته است و به موجودي شيءزده و الينه‌شده بدل شده است. شيء‌شدگي‌اي كه در نهايت او را جابرانه به تسليم و پذيرش اين ركود ذلت‌بار، وادار مي‌كند.
«قاب مي‌گيرم صداي عكس را/ پايين از  صداي خودم مي‌آيم»
ب. به هر روي محسن مزخوري با بهره‌گرفتن از شاخصه‌هاي زباني- بياني و مباني زيبايي‌شناسانه شعر اشيا به ويژه در مجموعه شعر «اشيا تنها سكوت خود را تماشا مي‌كنند» با بينشي اجتماعي، برجسته‌نمايي اشيا را در برش‌هاي متني خود به عهده مي‌گيرد تا ضمن پراكنش معناهاي ضمني، گسترش دامنه معناهاي اجتماعي را در سطرها نشانه بگيرد. فضاهايي آميخته به رخدادهاي سياسي- اجتماعي كه در آنها هر شي به تصويري عاطفي بدل مي‌شود تا مخاطب را در گفتماني شريك كند كه متن سعي در ارايه آن در كليت شعرها دارد. ذهنيت اجتماعي و منتقد شاعر-راوي با زوم كردن بر اشياي اطراف خود اين توانمندي را مي‌يابد كه لحني اندوهگين را صميمانه در خدمت سويه‌هاي اجتماعي منتشر شده در سطرهاي شعرش به كار گيرد و با جان‌بخشي به اشيا، فضاسازي سطرها را متناسب و هماهنگ با نگرش‌هاي جامعه‌گراي خود قرار دهد. تا جايي كه مي‌توان گفت: هر شي در شعر مزخوري به نوستالژيايي انديشه‌ورز بدل مي‌شود تا جبري را به نمود گيرد كه آدميان را در خود گرفتار كرده است. گويي اشيايي چون چراغ، سوزن، پنكه، چوب‌لباسي، صندلي، ساعت سيكو، اتو، ناخن‌گير و ... اگر در گستره شعرها حي و حاضر، مسير رخدادها را نشانه گرفته‌اند تا در فضايي هماهنگ با موتيف‌هاي آمده در شعرها، نمايي نزديك از موقعيت تراژيك آدميان را در برش‌هاي متني بسط و گسترش دهند و هر بار، يادآور اين سخن رضا براهني باشند كه: «شاعر عارفي است سر به سجده نهاده در معبد اشيا و انسان‌ها». اگرچه برجسته‌نمايي بينشي انتقادي كه از جاي‌جاي برش‌هاي متني سر مي‌زند، همچنان در اين مجموعه شعر، قابل واكاوي و تامل است.    
ماخذ: 
براهني، رضا، 1380، طلا در مس، ج 1، نشر زرياب.
مزخوري، محسن، 1399، اشيا تنها سكوت خود را تماشا مي‌كنند، نشر سوسا.
نيمايوشيج، درباره هنر شعر و شاعري، 1394، تدوين سيروس طاهباز. موسسه انتشارات نگاه.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون