• ۱۴۰۳ شنبه ۲۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4997 -
  • ۱۴۰۰ سه شنبه ۱۹ مرداد

با دويدن احساس كن!

سهراب صالحين

شخصيت كودك بسياري از فيلم‌ها يا سريال‌ها بيشتر در حال دويدن هستند. يا حداقل من اين‌طور به يادم مي‌آيد. دويدن در كوچه، پس‌كوچه‌هاي تنگ، دويدن در طبيعت يا حتي دويدن در خيابان‌هاي شهر. هدف اين كودكان هم، يا رساندن دفتر مشق دوست است، يا برنده شدن در مسابقه براي بردن كفشي براي خواهر يا فرار از يك مزاحم سمج. وقتي اين صحنه‌ها را مي‌ديدم، به‌شدت دوست داشتم مانند اين كودكان در كوچه، پس‌كوچه‌هاي پر پيچ و خم بدوم. بعدها كه بزرگ‌تر شدم و براي اولين‌بار به شهر تاريخي و زيباي يزد رفتم، در كوچه‌هاي بافت قديمي اين شهر دويدم و روياي كودكي‌ام را زندگي كردم. از دويدن در كنار ديوارهاي گلي و درهاي چوبي بر بستر خاكي اين كوچه‌ها بسيار حس خوبي داشتم. اين حس خوب بيشتر از هرچيزي اهميت مكان را در لذت بردن از دويدن به من نشان مي‌دهد. با تجربه دويدن در مسير بازار تهران، طبيعت شگفت‌انگيز قشم، كوير چاه جام شاهرود و كوه‌هاي فشم، بيشتر از هر وقت مي‌فهمم هر مسير، ويژگي‌هاي خود را دارد و نتيجه آن به وجود آمدن احساس خاصي در دونده مي‌شود، حتي اگر دونده از اين ويژگي‌ها آگاه نباشد. اين افكار باعث شد به اين نتيجه برسم بايد مراقب محيط اطرافم باشم تا ويژگي مكان‌ها و مسيرها كه آن حس منحصر به فرد را القا مي‌كنند حفظ شوند. 
شايد خواننده بگويد با پياده‌روي هم مي‌توان از اين ويژگي‌ها آگاه شد و چه بسا حتي بتوان محيط را با دقت بيشتري جست‌وجو كرد. اما تجربه به من نشان داده، دويدن ابعادي از مكان را مشخص مي‌سازد و پياده‌روي ابعادي ديگر. پستي، بلندي مسير و جنس بستر، بوها و هواي محيط حين دويدن از جمله مواردي هستند كه آن را از پياده‌روي متفاوت مي‌كنند. يكي از مكان‌هايي كه بارها در آن دويده‌ام و به نوعي تبديل به پاتقم شده، پارك پرديسان تهران است. پارك پرديسان داراي يك مسير حدود 6 كيلومتر و 200 متري است كه داراي تنوع زيادي است، چه از نظر شيب و چه از نظر مناظر دور و بر. قسمت‌هايي از آن بسيار خلوت است و قسمت‌هايي بسيار شلوغ، خوش‌شانس باشي گاهي در آن روباه مي‌بيني و بدشانس باشي ممكن است به ساعت عبور خودروهاي كارمندان سازمان حفاظت محيط زيست بخوري كه بعضا با سرعت و بي‌دقتي از كنارت عبور مي‌كنند. در ساعات و فصل‌هاي مختلف در اين مسير دويده‌ام اما بايد اعتراف كنم به چيزي جز دويدن خودم اهميت نداده‌ام. اين اواخر اما رخ دادن اتفاقي باعث شد به اهميت توجه به محيطي كه از آن براي لحظات خوش دويدن استفاده مي‌كنم پي ببرم. در غير اين صورت ممكن است روزي رسد كه ديگر آن حس دوست‌داشتني دويدن در اين مكان را نداشته باشم، بدون آنكه دليل آن را بدانم.اتفاقي كه از آن صحبت مي‌كنم، ورود ناگهاني خرگوشي به نام «تيموتي» به زندگي من و همسرم بود! ارديبهشت‌ماه در جريان سفري به شاهرود به خانه يكي از دوستان‌مان رفته بوديم. دوست‌مان خرگوشي داشت كه تصميم گرفته بود آن را در جنگل ابر رها كند. من و همسرم با ديدن ترس اين خرگوش هنگام قرار گرفتن در فضاي جنگل، دوست‌مان را از قصدش منصرف كرديم و نهايتا «تيموتي» را به تهران آورديم و پس از سه ماه نگهداري، به كلينيك حيات وحش پارك پرديسان سپرديم. اكثر خرگوش‌هاي ساكن در اين قفس را به همين طريق و مردم به آنجا سپرده بودند. به دليل مسووليتي كه در قبال زندگي اين خرگوش احساس مي‌كرديم، همسرم تقريبا يك روز در ميان و من هر چند روز يك بار به اين قفس سر مي‌زديم و براي خرگوش‌ها و «تيموتي» غذا مي‌برديم. من در هنگام دويدن در پارك پرديسان و وقتي به اين كلينيك مي‌رسيدم، توقف مي‌كردم و سري به خرگوش‌ها مي‌زدم. يكي از دلايلي كه ما سعي مي‌كرديم مدام به كلينيك حيات وحش و قفس خرگوش‌ها سر بزنيم آن بود كه نگهبانان كلينيك دايم از مرگ خرگوش‌ها صحبت مي‌كردند. آنها مي‌گفتند روزي تا 6 عدد خرگوش در اين قفس تلف مي‌شوند. من و همسرم تصور مي‌كرديم اگر نظارت فعالي از اين مكان داشته باشيم، مي‌توانيم از مرگ اين خرگوش‌ها و «تيموتي» جلوگيري كنيم. اما متاسفانه اين اتفاق نيفتاد و يكي از روزها وقتي همسرم به قفس رجوع كرد ديگر «تيموتي» آنجا نبود. 
البته ما نظرات و مشاركت‌مان در بهتر كردن زندگي خرگوش‌هاي پارك پرديسان را قطع نكرديم. چندين بار خرگوش‌هاي مريض را به دامپزشكي برديم و در خانه از آنها نگهداري كرديم. اما متاسفانه نهايتا بعد از مدتي، مسوول كلينيك به همسرم اطلاع داد كه حراست ورود همسرم به محل را ممنوع كرده است. پس از چند روز هم متوجه شديم كه به دستور مسوول كلينيك حيات وحش، خرگوش‌ها در حال انتقال به باغ‌وحش‌ها هستند. 
جدا از بحث درست يا غلط بودن تصميم كلينيك حيات وحش مبني بر انتقال خرگوش‌ها به باغ وحش و راه ندادن من و همسرم، اين اتفاق باعث شد احساس كنم سال‌ها بي‌تفاوت بودنم به اين خرگوش‌ها، باعث شده مرگ آنها روزانه ادامه داشته باشد و امري عادي تلقي شود. حالا با نبود اين خرگوش‌ها مطمئنا زندگي در پارك پرديسان كمتر شده است و من به اين فكر مي‌كنم چه مكان‌هاي زيادي كه بارها از آنها استفاده كرده‌ام، بدون آنكه به اتفاقاتي كه در آنها رخ مي‌دهد توجه كرده باشم.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون