مدتي است نگارخانه گلستان ميزبان آثار مسعود كيميايي است؛ از تصاويري ديدهنشده يا كمتر ديدهشده فيلمهاي «رضا موتوري»، «داش آكل»، «بلوچ»، «خاك»، «غزل» و «سفر سنگ» از عكاساني نظير امير نادري، اسفنديار منفردزاده تا تابلوهايي از نقاشيهاي اين فيلمساز برجسته كه با تكنيك رنگ روغن روي بوم در سبك رئال و فيگوراتيو كشيده شده كه در واقع خود مسعود كيميايي را روايت ميكنند و از جنس فيلمهايش هستند به اين معني كه عنصر «چاقو» تقريبا در تمامي تابلوهايش ديده ميشود و نكته جالب اينكه در بعضي موارد كيميايي «كارد» واقعي را روي بوم چسبانده است اما درباره برگزاري نمايشگاه نقاشي كيميايي بعضي مخاطبان معتقد بودند كه ليلي گلستان سختگيري خاصي روي انتخاب نقاشيهاي مسعود كيميايي انجام نداده و بيشتر رفاقتي رفتار كرده؛ از همين رو با ليلي گلستان مدير گالري گلستان درباره اين نظرات و همچنين چگونگي برگزاري اين نمايشگاه گپي كوتاه زديم كه پيش روي شماست.
خانم گلستان در وهله اول در مورد وضعيت گالري در ايام كرونا كمي برايمان توضيح دهيد. اوضاع بازديد از نگارخانه گلستان بهطور كلي چگونه است؟ الان كه شرايط شيوع كوويد19 كمي بهتر شده، ميزان بازديد مخاطبان تفاوتي پيدا كرده است؟
با شيوع بيماري كرونا از اسفند 98 گالري گلستان را تعطيل كرده و به هيچ عنوان باز نكردم تا اينكه با نمايشگاه عكسهاي محمد احصايي در آبان امسال، كار گالري را دوباره از سر گرفتيم. در واقع يك سال و هفت ماه تعطيل بوديم. ولي در اين يكسال و هفت ماه بيكارهم نبوديم. بعد از دو ماه از شيوع كرونا، در ارديبشهت 99 به اين نتيجه رسيديم به صورت آنلاين كارها را انجام دهيم و گالري به صورت آنلاين داير باشد. هر چند با فضاي آنلاين و چنين روش كاري آشنا نبودم ولي با نا اميدي كامل كار را شروع كردم اما بهشدت از گالري استقبال شد. درنتيجه تصميم گرفتم اين مسير را ادامه دهم و ادامه هم خواهم داد. براي اينكه فروش كارهاي گالري فوقالعاده است و بازديدكنندگان بسيار بيشتر از زمان حضوري است.
شهرستانها چطور؟
به نكته خوبي اشاره كرديد. مردم در شهرستانها گالري را خوب ميبينند و خريدهاي خوبي انجام ميدهند؛ درحاليكه پيش از اين از شهرستان نميتوانستند حضوري در نمايشگاه حاضر شوند و از همه مهمتر استقبال خارج از كشور است كه در اين يكسال و خردهاي چهل، پنجاه كار ما به خارج از كشور فروختيم كه همه خريداران ايراني هستند اما از كشورهاي عجيب، غريبي مثل ژاپن، ايرلند، اسكاتلند، مجارستان؛ البته لسآنجلس، لندن، نيويورك و پاريس بماند. به هر حال خيلي استقبال عجيب و غريبي از گالري شده و همين مهم مرا تشويق كرد كه اين راه را ادامه دهم و همچنان هم نمايشگاه به صورت آنلاين و فيزيكي به صورت موازي برقرار است و در ضمن سرمان خيلي شلوغ شده و اميدواريم بتوانيم از پسش بر بياييم.
از روز گذشته نمايشگاه نقاشيهاي مسعود كيميايي هم در گالري گلستان افتتاح شده است. چطور شد آقاي كيميايي گالري شما را انتخاب كردند؟
اينكه آقاي كيميايي به من افتخار دادند و گالري مرا براي ارايه نقاشيهايشان انتخاب كردند دليلش به سالها قبل برميگردد به زماني كه من بيستوچهار يا پنج ساله و ايشان هم بيستوهفت يا هشت سالشان بود و با شوهرم نعمت حقيقي همكاري را شروع كردند و از آنجا بود كه ما باهم دوست شديم و همچنان دوستي ما ادامه دارد. الان شصت سال از دوستي ما ميگذرد. ما خيلي باهم دوست هستيم ولي هيچوقت نميدانستم مسعود نقاشي هم ميكند.
كمي تعجببرانگيز بود.
مسعود زنگ زد و گفت ميخواهم بيايي نقاشي هايم را ببيني و برايم نمايشگاه بگذاري. سكوت كردم. درست شنيده بودم؟ پرسيدم مگر تو نقاشي ميكني؟ گفت از دوران نوجواني. رفتم. ديدم. حيرت كردم. واضح است كه نقاشيها كار يك نقاش متبحر و حرفهاي نيستند. خودش هم چنين ادعايي ندارد. كارهاي ناب و پر از تخيلند. پر از رويا يا كابوس و با جسارت يا اعتماد به نفس تمام، كارهايياند با اندازههايي بزرگ. كارها حاصل ذهني خيالباف و مغشوشند. ذهني درگير مفهوم و تصوير. در ميانه نقاشي كاردي چسبانده شده بر بوم و در كنارش جاهلهايي كلاه مخملي. ماشينهاي جوراجور و بعد يك رنگ قرمز خوشرنگ، يك پروانه صورتي، ردهاي از ماهيان معلق در آسماني آبي با ابرهايي پراكنده. ساعت و ساعت و ساعت و قفلها، حشره بزرگي كه تمام بوم را با بالهاي زردش پر كرده. اينها همه زاييده ذهني پر از تخيلهاي رنگينند و چه رنگين! اينها همه مسعود كيميايياند. به عمد و به قصد نخواسته نقاش باشد. خواسته خودش باشد، هماني باشد كه با اسب از ميان خيابان لالهزار رد شد، هماني باشد كه در خاك شد و فقط سر بيرون ماند، هماني باشد كه پاشنهها را ور كشيد و رفت.
از تيزري كه براي نمايشگاه منتشر شده كاملا مشخص است كه جنس نگاه كيميايي در فيلمهايش به نقاشيهايش هم تسري پيدا كرده است.
دقيقا. نقاشيهاي كيميايي هم از دل فيلمهايش بيرون آمده است. مسعود، آفرين شما را به عنوان يك نقاش يا يك نقاش خوب طلب نميكند. اما آفرين دارد اين همه خيالبافي و قصه و رنگ. مسعود قصهگو است. ميبينيم و ميشنويم. نقاشيها خودِ خود ِ مسعود كيميايياند.
بعضي نظرشان اين بود كه شما سختگيري خاصي روي انتخاب نقاشيهاي مسعود كيميايي انجام نداديد؟
خير اينگونه نيست. اتفاقا سختگيري زيادي كردم. از بين سيوچهار اثري كه آقاي كيميايي طراحي كردند و تمايل داشتند در نمايشگاه قرار بگيرد من بيستويك اثر را براي نمايشگاهم انتخاب كردم.
و بعضي از مخاطبان هم نظرشان اين بود كه اين نقاشيها بيشتر بايد در محافل خصوصي نمايش داده شوند تا اينكه در معرض عموم قرار بگيرند، نظر شما چيست؟
من موافق چنين صحبتها و اظهارنظرهايي نيستم. كن لوچ، داريوش مهرجويي و بسياري از فيلمسازان بزرگ دنيا هم فيلم ميسازند و هم نقاشي ميكشند و نمايشگاه برپا ميكنند. عباس كيارستمي هم فيلم ميساخت هم عكس ميگرفت و هم نقاشي ميكشيد. براي من اين نظرات اهميتي ندارد. مسعود كيميايي كارگردان بزرگ و شناختهشده سينماي ايران است چرا نبايد نگاه او در معرض عموم قرار بگيرد؟ احمدرضا احمدي هم شاعر است و هم نقاشي ميكشد. واقعا اين صحبتها را درك نميكنم.
هفته پيش در گالري گلستان نمايشگاه عكس فيلمهاي مسعود كيميايي كارگردان نامي سينماي ايران برگزار شد. تصاويري از فيلمها و عكاسان مطرح و شناختهشده؛ از آنجايي كه در بطن ماجرا قرار داريد بفرماييد چه شد كه تصميم به برگزاري اين نمايشگاه گرفته شد؟
دو جوان به نامهاي سينا خزيمه و ماني رضايي از مشهد دو سال پيش از من وقت خواستند و به من گفتند ما مجموعهدار هستيم و مجموعهاي از عكسهاي پشت پرده فيلمهاي مسعود كيميايي و پوسترهايش را ساليان سال جمع كرديم. اين موضوع اصلا ربطي به نمايشگاه نقاشي مسعود كيميايي نداشت و اتفاقي تقارن پيدا كرده.
البته عكسها حس نوستالژِي خوبي داشت. موافقيد؟
بله. چون خودم در نوجواني عكس هنرپيشهها را جمع ميكردم. به يكباره احساس نوستالژيكي به من دست داد و به آنها وقت دادم براي اينكه مجموعهشان را به ديد مردم بگذارند. پارسال قرار بود اين نمايشگاه برگزار شود كه كرونا اجازه نداد در نتيجه امسال اين نمايشگاه را برگزار كرديم. دو ماه پيش مسعود كه به من تلفن كرد و براي برگزاري نمايشگاهش با من صحبت كرد به او گفتم چه خوبه كه هر دو اين نمايشگاهها پشت سر هم باشد. واقعا عكسها ديدني است. عكسهاي پشت صحنه فيلمهاي مسعود هيچ جا منتشر نشده. بسياري از عكسهاي نعمت حقيقي در اين مجموعه است كه من اصلا نديده بودم و بچههاي من با ديدن اين عكسها تعجب كردند كه چطور اين عكسها را تا به حال ما نديديم. بنابراين بسيار تازگي داشت با تعداد زيادي از عكس و پوستر كه خيلي نوستالژيك است از فيلم غزل گرفته تا سفرسنگ و بلوچ و... خيلي براي همه ما ديدني بود. نمايشگاه بسيار زيبا كه با استقبال بسيار بالايي همراه بود.
انتخاب فيلمها بر چه اساسي بوده؟ از اين جهت كه عكسهاي فيلمهايي نظير قيصر در اين گالري به چشم نميآيد.
بله با شما موافقم. عكسهاي فيلمهايي مثل قيصر و گوزنها با همه اهميت زيادي كه دارند در اين مجموعه نبود. نميدانم، اين انتخاب خود جوانها بود و مديريت انتخاب عكس با من نبود. حتما دلايل خودشان را دارند.
به نظر ميآيد گردآوري چنين مجموعهاي زحمت زيادي داشته باشد. شما درجريان چگونگي اين روند قرار داريد؟ و اينكه فرآيند آمادهسازي چقدر با سختگيري و وسواس صورت گرفت؟
ميدانم اين جوانها در انتخاب عكسها وسواس به خرج داده بودند. خيلي از عكسها از روي فريم فيلم عكس گرفتند، ممكن است بعضي عكسها كيفيت عالي نباشد ولي واقعا ديدني است. صحنههايي هست كه مخاطب به صورت عكس نديده است ولي در فيلم صحنههايي بوده از مقابل چشمتان گذر كرده اما در اينجا به صورت عكس ثابت شده و ميتوان بارها و بارها تماشا كرد و از اين نظر براي من جذاب بود.
ارتباط مخاطبان با عكسها چگونه بوده؟
مخاطبين از تماشاي عكسها خيلي خوشحال بودند و مدام صحنهها و عكسها را به هم نشان ميدادند و ميديدم كه بسيار به آنها خوش گذشته است. يك شب آقاي كيميايي به گالري آمد و از نزديك با بازديدكنندگان گفتوگو كرد و شب پُرپُرسش و پاسخي بود. جوانان از آقاي كيميايي تجليل كردند و اين جلسه بسيار مورد استقبال قرار گرفت.
با توجه به اينكه نسل جوان و جديد ما نياز است كه با پيشينه فرهنگي و هنري ما بيشتر آشنا شوند ممكن است از اين دست حركتها در گالري شما بيشتر شود؟ براي فيلمسازان قديمي ديگر مثل ناصر تقوايي؟
معتقدم نسل جوان خودش بايد تحقيق و پرسش كند و از پيشينه فيلمسازي ما بيشتر بداند. من فكر ميكنم علاقهمندان واقعي وجود دارد چون در گالري ميبينم كه پيگير گذشته فيلمسازي در ايران هستند. اگر كسي كارهاي آقاي تقوايي را گردآوري كرده باشد حتما برايش نمايشگاه ميگذارم ولي هنوز چنين پيشنهادي نشده است.
درباره پوستر و عنوان نمايشگاه عكس شما نظر و پيشنهادي داشتيد؟ چگونه اين عنوان انتخاب شد؟
سينا خزيمه و ماني رضايي دو جوان بسيار باسواد و كتاب خوان هستند خودشان اين اسم «غزل غزلهاي كيميايي» را انتخاب كردند. پوستر را هم آقاي ابراهيم حقيقي طراحي كرده و بدون چشمداشتي به ما هديه كردند. همه دست به دست هم داديم اين نمايشگاه به خوبي برگزار شود.