بررسي آثار اختلالات روانيدرجامعه در گفتوگو با ناصرقاسمزاد
چرا خودكشي؟
بهاره شبانكارئيان
مساله مهمي كه در جامعه اهميت دارد و با بياهميتي مواجه شده، خودكشي است. اينكه بگوييم زندگي كردن به زحمتش ميارزد يا نه پاسخي فلسفهاي را ميطلبد، اما اينكه چرا برخي انسانها بهطور ناگهاني دست به چنين اقدامي ميزنند از منظر روانشناسي بايد پاسخ داده شود. همه ما بايد بدانيم كه انسان با رنج زاده شده اما با ظرفيتهاي گوناگون رواني كه اگر ظرفيت رواني هر فرد در شرايطي كه به او تحميل ميشود تمام شود غالبا دست به چنين اقدامي «خودكشي» ميزند.
با بررسيهاي دقيقتر مشخص شد مشكلات اجتماعي، اقتصادي «تورم»، محيط زندگي، وراثت و اختلالات رواني كه فرد دچار آن است دست به دست هم ميدهد تا «خودكشي، خودسوزي و...» براي پايان دادن به آنچه كه تحملش سخت شده، رخ دهد.
نبايد به خودكشي جز پديدهاي اجتماعي نگاه كرد. اين مساله گاهي به صورت يك اعتراض ممكن است بروز كند. چندي پيش با يك بررسي در استان ايلام مشخص شد زناني كه امكان يا اجازه طلاق در خانواده را ندارند دست به خودسوزي ميزنند.
محدوديتها، استرس، ناكاميها، وسواس، افسردگي، كنارهگيري از اجتماع عواملي هستند كه در فرد باعث خودكشي ميشود. جسم در برابر نيستي عقب مينشيند، با اين جمله ميتوان گفت؛ افرادي كه دست به خودكشي ميزنند در برابر آنچه پيشرويشان قرار گرفته، ناتوان هستند و با عمل خودكشي به سختيها و دشواري پايان ميدهند بنابراين اگر هر فرد به دليل مشكلاتي در زندگياش دست به خودكشي بزند ديگر زندگي معنا و مفهومي پيدا نخواهد كرد.
پس حال اگر بخواهيم خودكشي را به لحاظ جنسيتي بررسي كنيم در مردان به دليل مشكلات اقتصادي، بيكاري و اختلالات رواني بيشتر نمود پيدا ميكند و در زنان با مشكلاتي مانند محدوديت، آزار و اذيت از سوي خانواده و اختلالات رواني كه در هر دو جنسيت «زن، مرد» وجود دارد و مربوط به سن و سال نميشود.
چرا انسان بايد دست به خودكشي بزند؟ تسليم در برابر آنچه از بيرون «محيط»، به فرد فشار ميآورد و تحمل آن را سخت ميكند؛ يك علت اصلي دارد كه مهمترين آن ميتواند اختلال رواني در فرد باشد. اين عامل مهم سبب ميشود اين فرد در تنگنا و در شوكهاي ناگهاني نظير (مرگ عزيزان، خيانت، مشكلات اقتصادي، بيكاري، عدم رضايت از آنچه كه در تصور فرد نسبت به اطراف ايجاد شده و...) دست به عملي چون خودكشي بزند.
هر چند كه موارد ديگري نيز وجود دارد كه در ادامه اين گزارش به آنها پاسخ داده ميشود اما سوالي كه هر فرد بايد در آن تامل كند اين است كه با وجود تمامي مشكلات و سختيها در زندگي انسان چرا بايد خودكشي را انتخاب كند؟
بيش از ۹۰درصد كساني كه با خودكشي از دنيا ميروند دچار اختلال رواني هستند كه مهمترين نوع اين اختلال «افسردگي» است. به گفته متخصصان، لازم است دولتها براي پيشگيري، چند اقدام اساسي را در اين زمينه در دستور كار خود قرار دهند.
ناصر قاسمزاد مدرس دانشگاه و مدير انجمن حمايت از سلامت، بهداشت و روان جامعه براي «اعتماد» از عوامل اصلي اقدام به خودكشي ميگويد.
ارتباط مستقيم خودكشي با اختلالات رواني
اين روانشناس در ابتداي گفتوگو بحث در مورد خودكشي را به محيط بيرون «جامعه» ارتباط ميدهد:
«Suicid يا همان خودكشي؛ ارتباط مستقيمي با شيوع آن در جامعه دارد. مهمترين عامل در اين عمل اختلالات رواني است كه در فرد وجود دارد. در واقع خودكشي يكي از بيماريهاي رواني است كه افسردگي در حد بالايي را در درون فرد نشان ميدهد. طبيعتا وجود عواملي مانند تورم، گراني، مشكلات اقتصادي، نبود امنيت اقتصادي ميتواند زمينهساز آسيبپذير بودن اقشار جامعه در ارتباط با اضطراب و افسردگي باشد، اما افرادي كه داراي آسيبپذيري بيشتري هستند و به عبارتي پيمانه رواني آنها لبريز است و شرايط روحي مناسبي ندارند، ميتواند زمينه را براي بروز بيماري همچون اقدام به خودكشي فراهم كند. بحث شيوع اين بيماري نزد خانواده فرد، از قبيل اختلالات خلقي، اضطراب، افسردگي و... اينها نشانههايي هستند كه ميتواند زمينه را براي اقدام فرد فراهم كند. در بخشي ديگر بحث تحريككنندههاي رواني است كه از محيط اطراف ناشي ميشود. اينها ميتواند مسائل اقتصادي، اجتماعي، خانوادگي و مسائل فرهنگي باشد كه دست به دست هم ميدهند و در جايي كه پيمانه ظرفيت رواني فرد پر ميشود، شاهد اين اقدام هستيم. البته مشكلات فرهنگي نيز در اين ميان وجود دارد كه در بخشي از جغرافياي اين سرزمين، برخي افراد براي مقابله با فشار رواني شديد اين اقدام را انجام ميدهند كه بارها شاهد آن بودهايم. تمامي اين موارد بررسي آسيببشناسي خاص خودش را دارد.»
خودكشي در ميان مردان بيشتر از زنان است
او درباره اين ميزان اقدام در ميان مردان و زنان جامعه توضيح ميدهد: «بهطور نرمال و طبيعي اين بيماري نزد افرادي كه اختلالات رواني دارند شايعتر است. آماري كه اخيرا توسط رييس علوم پزشكي دانشگاه شهيد بهشتي اعلام شد اين بود كه در ايران از هر 3 نفر يك نفر به اختلالات رواني مبتلا است. حالا لزوما اينكه اين يك نفر خودكشي ميكند نيست، پس بنابراين ارتقاي بهداشت رواني ميتواند جلوي اين آسيب را بگيرد. پس در موضوع حوزه سلامت بهداشت رواني عاملي كه مهم است، پاسخگويي به بهداشت جسمي و رواني شهروندان است كه از وظايف مهم دولتهاست. يعني دولتها بتوانند تامين اجتماعي، تامين اقتصادي و تامين روحي را براي شهروندان فراهم كنند. اگر اين نيازهاي جسمي و رواني را دولتها پاسخ دهند، اما چون اين نيازها به درستي تنظيم نشده است و باتوجه به آثار كمرشكن تورم و مشكلات اقتصادي در جامعه، شاهد كاهش سلامت بهداشت روان شهروندان و به نوعي افزايش شيوع نرخ اين نوع بيماريها هستيم. بهطور اساسي اگر بخواهيم اين آسيب را به صورت ريشهاي بررسي كنيم بايد نيازهاي شهروندان بهطور كامل شناسايي شود. در ميان جوانان اگر مراقبتهاي لازم صورت نگيرد ميتواند نرخ اين عارضه را بيشتر كند. در ايران آمار خودكشي ميان مردان بيشتر از زنان است. مردان در جامعه ما ستون اصلي خانواده هستند و مسائل مالي را متحمل ميشوند. به هر حال تمام اقشار جامعه نيازهايي دارند و ما نميدانيم به اين نيازها به چه ميزان پاسخ داده شده است. هنوز مساله دهه شصتيهاي جامعه با مشكل ازدواج باقي مانده و نميدانيم چقدر دهههاي بعدي هم به آن اضافه خواهد شد. نرخ بيكاري در جامعه بسيار بالا است. همه اينها ميتواند زمينه افسردگي را نزد فرد بيشتر كند و به همين تناسب ميزان افزايش شيوع نرخ اختلالات رواني را براي زمينه اقدام به خودكشي فراهم كند.»
علايم اختلالات رواني در هر فرد
متفاوت است
قاسمزاد درخصوص زمينههاي بروز اختلالات رواني در هر فرد ميگويد: «اختلالات رواني در هر شخص علايم و نشانههاي روانشناختي خودش را دارد به عنوان مثال؛ روابط با اطرافيان كاهش پيدا ميكند، علايم جسمي و رواني بهطور مشهود در فرد (كاهش خوراك، كاهش خواب، دوري گزيدن از جامعه و...) هر چه ميزان افسردگي در فرد بيشتر باشد اين علايم بيشتر خود را نشان ميدهد. اگر چنين فردي با علايم افسردگي ظرفيت و پيمانه روانيش پر شود فرد دست به خودكشي ميزند. اين اقدام بيشتر نزد كساني صورت ميگيرد كه نحوه تامل با جامعه و مشكلات را بلد نيستند و اقدام به خودكشي ميكنند. اين اختلالات در برخي افراد اگر منجر به خودكشي نشود به صورت وسواس، اضطراب و افسردگي ظاهر ميشود.»
براساس آمارهاي بينالمللي، سالانه در جهان ۸۰۰ هزار نفر به واسطه خودكشي جانشان را از دست ميدهند و سيزدهمين عامل مرگ و مير در دنيا گزارش شده است. به اين معني كه در برابر يك نفري كه با خودكشي جان خود را از دست ميدهد، ۲۰ نفر اقدام به خودكشي ميكنند اما زنده ميمانند. همچنين ۱.۳درصد از مرگ و ميرهاي جهان ناشي از خودكشي است. اين در حالي است كه بررسي آمارهاي خودكشي از سال ۹۶ تا ۹۹ در ايران نشان از افزايش روند اين امر دارد. اما بررسي چرايي خودكشي در افراد حاكي است بيش از ۹۰درصد كساني كه با خودكشي از دنيا ميروند، دچار اختلال رواني بودهاند كه به گفته متخصصان، لازم است دولتها براي پيشگيري، چند اقدام اساسي را در اين زمينه در دستور كار خود قرار دهند.
حسين اسدبيگي، رييس گروه نظارت و هماهنگي دفتر امور آسيبديدگان اجتماعي بهزيستي كشور، براساس گزارشي از ايسنا درخصوص آمار خودكشي اعلام كرده بود كه براساس آمارهاي بهداشت جهاني، سالانه در جهان ۸۰۰ هزار نفر خودكشي ميكنند و با خودكشي از دنيا ميروند. طبق گزارش پزشكي قانوني در سال ۹۹ در ايران ۵۵۴۲ نفر جان خود را به دليل خودكشي از دست دادند حال آنكه در سال ۹۸، ۵۱۴۳ نفر خودكشي كردند كه نشان ميدهد ۳۹۹ نفر سال ۹۹ بيشتر از سال قبل خودكشي كردند. در دهه ۸۰ خودكشي در ايلام بسيار زياد بود و اكنون كم شده است، اما علت اين موضوع آن بوده كه آنها از جوامع سنتي به جوامع پيشرفته در حال گذار هستند، ولي همزمان فرهنگ آنها به صورت متوازن پيشرفت نكرده است؛ بهطور مثال برخي از دختران اين استان با كساني كه دوست ندارند به زور ازدواج ميكنند. البته طي سالهاي گذشته اقدامات زيادي براي پيشگيري از خودكشي در استانهاي مختلف انجام شده است.