«فقط نيلوفر»، آيينه فقر استراتژي
ونوس بهنود
اسم مدرسه را بگذاريم نيلوفر بهبهاني؟
مادر نيلوفر: نه، فقط نيلوفر
اينچنين بود كه مدرسهاي به نام «فقط نيلوفر» در سيستان و بلوچستان متولد شد. منطقهاي با استعدادهاي شگرف و در عين حال فقر امكانات. تصوير تابلوي اين مدرسه مانند لكه سوخته اتو روي لباس دست به دست شد و اسباب جديد طنزي تلخ را فراهم ساخت. حتي اگر تابلوي مدرسه تعويض شود باز اين اتفاق در اذهان ماندگار شده است. فقط نيلوفر، برداشت مسوولان آموزش و پرورش از اصرار يك مادر براي نامگذاري فرزند مرحومش بود كه به شكل طنزوارهاي از اقدامي معيوب در گوشيها چرخيد و مردم را خنداند. برداشتي كه مصداق بسياري از گرتهبرداريهاي آموزش و پرورش و برنامهريزيهاي باري به هر جهت آن است. واقعيت تلخ اين بود كه اين حوزه بعد از تمام بخشهاي ديگر وزير خود را در دولت جديد شناخت. اين اتفاق كوچك به ظاهر طنز آيينه فقر استراتژي در بدنه نيروي انساني وزارتخانهاي شد كه مسووليت تربيت نسل آينده را به عهده دارد. برخي نمادها همواره در ذهن حك ميشوند و به حدي شفاف و گويا هستند كه نميتوان نسبت به فراموشي و انكار آن قدم از قدم برداشت از جمله نماد اين مدرسه خيرساز به ياد بود دختركي از دست رفته. آموزش و پرورش بارها و بارها با خبطهاي اينچنيني نياز مبرم خود به برنامهريزي جدي براي تربيت نيروي انساني و تقويت بدنه خود را فرياد زده است. نه تنها نيروي انساني موجود را سرمايه نديده و قشر فرهنگي همواره پلاكارد به دست براي حقوق معوق خود فرياد زده، بلكه براي تقويت مهارت و پرورش آنها نيز نه خود و نه ساير نهادها ضرورتي احساس نكردهاند. دانشآموزاني كه از زير تابلو فقط نيلوفر عبور كرده و در كلاسهاي درس حاضر ميشوند، دانشآموزان بيخبر دهه 50 و 60 نيستند. نسلهاي ديجيتالي هستند كه اخبار مدرسه خود را قبل از اينكه به گوش مديركل آموزش و پرورش استان برسد، در شبكههاي اجتماعي ديدهاند و در اين ميان آنچه در هم شكسته است، اعتماد و باور است. باور به محق بودن و باور به تخصص آن فردي كه مقابل تخته سياه ميگويد بچهها به درس امروز گوش كنيد. بعد از تجربههاي تلخ شبكه اجتماعي شاد و انعكاس مصاديقي از خشونت رفتاري و كلامي معلمان براي ايجاد تمركز در كلاس درس آنلاين، مصاديقي از چنين خطاهاي سهوي و از دست گريخته موجب شده تا بدنه آموزش و پرورش در مقابل افكار عمومي بيش از گذشته خود را نيازمند پاسخگويي بداند. حال در مقابل يك خطا، شبكههاي اجتماعي به انعكاس آينه به آينه تبديل شده و صداي ظريف و شكننده را به فرياد بلندي تبديل كردهاند كه گوش هر بينندهاي را كر ميكند. مردم از خود ميپرسند چگونه ميتوان به معلومات نيروي انساني در حوزه آموزش و پرورش اعتماد كرد و چگونه ميتوان به بهرهوري آن نمره مثبت داد. اگر زماني خطاهاي اينچنيني ديده نميشد به دليل نبود بسترهاي رسانه كاربر- محور بود. اما امروز هر گوشي همراهي همزمان به يك دوربين، يك ميكروفن و يك خبرنگار تبديل شده است. آنچه در اين اتفاق كوچك به اثبات رسيد، اين بود كه مديران از كمترين اتفاقات تا بزرگترين برنامهريزيها، بايد در مقابل پاسخگويي احساس نياز كنند. به ويژه در مجموعهاي كه خود به يك نسل، تفكر صحيح و منطقي، سواد رسانهاي، احساس مسووليت اجتماعي و دانش و بينش را ميآموزد، چنين احساس نيازي به مراتب پررنگتر و برجستهتر است.
فعال رسانه