• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5111 -
  • ۱۴۰۰ چهارشنبه ۸ دي

خاطرات سفر و حضر (127)

اسماعيل كهرم

«دشت‌هايي چه فراخ، كوه‌هايي چه بلند» سهراب. نعمت بزرگي كه شغل شكارباني به من داد شناخت عظمت، شكوه، زيبايي و تنوع ايران بزرگ بوده است. ايران را چنان مي‌شناسم كه با ذكر نام يك استان، چهره مردم، لباسي كه مي‌پوشند، غذايي كه ميل مي‌كنند، موسيقي محلي آنها... و به‌خصوص آب و هوا و طبيعت، گياهان و جانوران آنها در ذهن من تداعي مي‌شوند. حكم ماموريت را خواندم، دشت‌هاي شهرضا پهنه‌هاي وسيع و دشت‌هاي فراخ در ذهنم جان گرفت. تا افق را نگاه مي‌كني و دشت يكنواخت. مصطفي در پاسگاه محيط‌زيست منتظرم بود. تا منو ديد سر گله و شكايت را باز كرد. مي‌بيني استاد همش كفي، همش شوره‌زار دور از شهر و ده و خونه و زندگي، همش همينه. هوس گشت پياده داشتيم. نيم ساعت بعد مصطفي درويش‌پوريان ايستاد. با دوربين خيره شد. ناگهان چهره‌اش خندان شد. به طرف من برگشت با انگشت دست راست دوردست‌ها را نشان داد و گفت اينا خانواده من هستند، اينها شهر و ده منند، دوربين كشيدم و دشت را جارو كردم. يك گله آهو در دوردست چرا مي‌كردند! مصطفي ادامه داد، زندگي من وقف حفاظت از اينها شده و خوشحالم، خيلي خوشحالم.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون