محيطبانهاي يوز را
فراموش نكنيم
جواد نجفي
زماني كه صحبت از يوزپلنگ ميشود، در كنار همه معضلات و چالشهايي كه براي زيست اين گونه در حال انقراض وجود دارد، بيشتر به ياد محيطبانهايي هستم كه در زيستگاههاي يوز خدمت ميكنند چه محيطبانهاي قديمي و چه آنهايي كه از ابتداي سال 1380 براي همين موضوع به شكل اختصاصي مشغول به كار شدند. با امكاناتي اندك و دانشي كه هنوز درخصوص يوز بسيار كم بود و مسيري البته طولاني و پر از آزمون و خطا. محيطبانهايي كه شايد زماني تنها به حفاظت فيزيكي فكر ميكردند، در صورتي كه علاوه بر آن بايد پا به پاي متخصصان امر حركت ميكردند و پيش ميآمدند. بدون ترديد بار سنگيني از كارهاي عملياتي پژوهشها و تحقيقات با محيطبانها بوده و هست. آشپزي، پذيرايي، تعميرات ماشين و موتور، ساخت آبشخور، گشتزني، آماربرداري، توزيع علوفه و... در كنار كارهاي تخصصي مانند كار با GPS، نقشهخواني، مشاركت با جوامع محلي و آموزش، همه و همه كارهايي بوده كه محيطبانها همگام با متخصصان و گاه حتي پيشگام آنها جلو بردهاند تا به امروز رسيديم. شايد امروز به طرق مختلف از محيطبانها قدرداني يا حتي يادي شود ولي واقعيت امر اين است كه بسياري از محيطبانهاي يوز در تنهايي و سكوت كوير ممكن است كه به فراموشي سپرده شوند. كساني كه شب و روز و زندگي خودشان را فداي راهي كردند كه نه از حال و نه آينده آن اطلاعي داشتند. قابل انكار نيست كه بسياري از پژوهشگران و محققان حجم زيادي از دادههاي خود را از اين استادان تجربي آموختند. شناسايي گونهها، شناسايي و رديابي حياتوحش، مسيريابي در كوير و كوهستان، زندگي در شرايط سخت و بسياري كارهاي ديگر كه خواندن آن در كتاب يك چيز است و واقعيت آنچه در كوير جاري است، تفاوتي از زمين تا آسمان است.
فراموش نكنيم كه برخي محيطبانهاي يوز ديگر در بين ما نيستند؛ به عنوان مثال ميتوان به شخصيت ارزندهاي چون براتا... غلاميان، محيطبان باتجربه پناهگاه حياتوحش نايبندان اشاره كرد كه متاسفانه كمتر كسي هست كه اسمي از يوز شنيده باشد ولي اسم اُستا برات به گوشش نخورده باشد. سوالم اين است كه آيا بايد به همين سادگي نام اين مرد فداكار و محيطبانهايي مشابه او را فراموش كرد؟ چرا نبايد در مقالات علمي نامي از استاد براتها باشد يا دستكم از آنها هم به عنوان پژوهشگر ياد شود؟ مگر غير از اين است كه بسياري از دادههاي علمي ثبت در مقالات را استاد براتها به دست آوردند؟ يا حتي هستند محيطبانهاي عزيز ديگري در مناطق حفاظتشده محيط زيست كه هيچگاه اين موقعيت را نداشتند يا نخواستند كه نامشان در صفحات مجازي يا محافل علمي و محيط زيستي به رخ كشيده شود؛ آيا جامعه محيط زيست هنوز هم آنها را به ياد دارد يا آنها هم در غوغاي فضاي مجازي دنياي امروز به تاريخ پيوستهاند؟
ترديدي نيست كه بسياري از دانستهها و دادههاي گردآوريشده تاكنون، بالاخص از زيستگاههاي يوز، مديون اين مردان بزرگ بوده و هست و هر فردي كه در آينده دور و نزديك قصد بررسي و مطالعه بيشتر در خصوص يوز را داشته باشد، ابتدا بايد به اين دادهها مراجعه كند تا بتواند تصوير روشني از كار را ببيند. دادهها و دانستههايي كه اين محيطبانها با تلاش به دست آوردند در عمل بسيار فراتر از آن بوده كه تا امروز از آن صحبت شده است. شك ندارم كه محيطبانها، كمتر از متخصصان و پژوهشگران كه بلكه حتي بيشتر هم زحمت كشيدهاند اما فقط آمده و رفتهاند. محيطبان طعم كافههاي پر زرق و برق تهران، كشورهاي همسايه، اروپايي و غربي، رستورانهاي با غذاهاي لذيذ و ... را در كنار خانواده يا نچشيده يا اگر تجربه كرده، بسيار اندك بوده و بعد از اتمام كار هر محقق، اين محيطبان بوده كه به صورت مستمر در منطقه تحت حفاظت محيط زيست حضور داشته و با فكر فرزند دلبند و دور از خانواده، شب و روز را براي امنيت وحوش گذرانيده است. پس محيطبانها را نبايد فراموش كرد. اميدوارم وضعيت امكانات، تجهيزات محيطبانان و رفاه خانواده آنان، نه به حد اعلا كه حداقل به حد معمول و متعادل برسد تا با اطمينان خاطر و البته بازدهي بيشتر بتوانند براي طبيعت و محيط زيست كشور عزيزمان ايران، عمر گرانمايه خود را صرف كنند. به ياد تمام محيطبانان عزيزي كه جواني و سرمايه زندگي خود را صرف حفاظت از يوزپلنگ و زيستگاههاي آن كردند.
كارشناس ارشد محيطزيست