• ۱۴۰۳ شنبه ۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5135 -
  • ۱۴۰۰ پنج شنبه ۷ بهمن

قلب موزه

سارا كريمان

قلب را به عنوان حياتي‌ترين عضو و اركان بدن مي‌شناسند. در گفتار امروز كلمه قلب معرف عضو حياتي در بدن موجودات است كه وظيفه خون‌رساني را به عهده دارد، اما با دقت در ريشه ادبي اين كلمه در مي‌يابيم كه قلب، بديل واژه دل است و بديل شدن كلمه قلب به جاي دل به رفتار آن باز مي‌گردد. قلب در لغت به معناي واژگون شدن يا زير و رو شدن است و همچنين نسخه برگردان هر چيز را قلب آن و اين عمل را تقلب يا رونويسي مي‌گويند. انقلاب نيز پيمودن راهي خلاف كامل جهت اول است. به عنوان مثال انقلاب زمستاني نقطه عطفي است كه پس از آن بر روز اضافه و از شب كم مي‌شود. دل انسان را جايگاه عواطف دانسته است. هيجانات ضربان قلب را بالا مي‌برد و ناكامي‌ها دل را مي‌شكند. عملكرد فيزيولوژيك قلب مي‌تواند ريشه نگاه فرامادي به آن باشد تا جايي كه دل را واسط جسم و روح دانسته‌اند. بسط ادبي دل تصويري عرش گونه از آن مي‌سازد و بارگاه باريتعالي. اما عنوان قلب بيشتر برآمده از ويژگي آيينه‌گون دل است. زدودن زنگار از آيينه و صاف كردن دل از جمله پركاربردترين واژگان ادبي است. در حوزه شهرسازي بخش كهن و مركزي هر شهر را كه آيينه معرفي آن شهر محسوب مي‌شود دل يا قلب شهر مي‌گويند. اين منطقه شايد بخش كوچكي از يك شهر باشد اما ويژگي‌هاي تاريخي، اجتماعي و ساختار معماري آن به گونه‌اي است كه معرف هويت آن شهر است و بدين لحاظ قلب شهر نام مي‌گيرد. موزه‌ها، آيينه فرهنگ بشري هستند. جاگذاري چند عنصر يا اثر در موزه بازتابنده مقطع يا كليتي از هويت يك جامعه است. رشته‌ها و شاخه‌هاي مختلف فرهنگي و هنري در حقيقت اعضا و جوارح هويت انساني هستند ولي ساز و كار و ساختار موزه را جنبه‌اي فراگير و بازتابنده جامع هويت بشري مي‌دانند. موزه قلب فرهنگ است. بازتاب ماهيت وجودي پيكر بشري. مجموعه خصوصيات انساني به صورت گزيده در موزه جاي مي‌گيرد پس موزه دل هويت انسان است و ناگزير جايگاه عواطف. 
آنچنان كه قلب انسان در مواجهه با رويدادهاي پيراموني متاثر و [منقلب] مي‌شود و اين حالت‌را در تپش و ضربان خود متجلي مي‌كند، موزه نيز در كنار معني و ساختار معمول خود، نسبت به رويدادهاي جامعه حساس است و اين حساسيت را در ضربان، تپش و تكاپوي خود نشان مي‌دهد. هر پيشامد ناگوار براي هر يك از اجزا و اعضاي اجتماع بر ضربان يا وضعيت معمول موزه اثر مي‌گذارد، در غير اين صورت قلب فرهنگ يا بيمار است يا در آستانه نيستي. اينكه موزه نسبت به چالش‌هاي بشري واكنش نشان دهد نه تنها منافاتي با قدرت موزه ندارد بلكه اثبات ماهوي آن است. به نظر افلاطون هر چيزي در اين عالم با ايده‌اي در عالم مُثُل ارتباط دارد يا روگرفتي از آن است. به بيان دقيق‌تر، مي‌توان كثرت موجود در عالم محسوس را با توسل به ايده واحد رفع كرد. افلاطون به ظاهر وجود جهان محسوسات را مي‌پذيرد و آن را انكار نمي‌كند، اما اطلاق جهان حقيقي، يا «آنچه هست» را صرفا در خور عالم مُثُل مي‌داند. از منظر معرفت‌شناسي موزه در ساحت آيينه‌هاي رو به رو است. آيينه تصويري مقلوب يا واژگون بر ما مي‌تاباند ولي آيينه‌هاي رو به رو اگرچه در پشت سر ما هستند اما بازتابنده حقيقي‌اند. در جهان نوين سعي مي‌شود تا ضمن احترام به ماهيت موزه و درك تاثير‌پذيري آن، كاركرد اثرگذار نيز براي آن ايجاد كرد يعني اين نهاد مستعد مقلوب شدن بايد در جايگاه اثر‌گذاري قرار گيرد. اثرگذاري موزه در كنار بهره‌گيري از ابزارها و روش‌هاي اصطلاحا خشك بايد مبتني بر ارتباطات عاطفي و برقراري دوستي باشد، به گونه‌اي كه بر روح و جان مخاطب اثر بگذارد به قول معروف سخن كز دل برآيد لاجرم بر دل نشيند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون