• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5171 -
  • ۱۴۰۰ يکشنبه ۲۲ اسفند

نگاهي به «از غبار بپرس» رمان جان فانته

كشف يك جادو در گنجينه ادبيات امريكا

افسانه فرقداني

 

كتاب «از غبار بپرس» با مقدمه‌اي كوتاه از چارلز بوكوفسكي آغاز مي‌شود كه در آن، بوكوفسكي رمان جان فانته را «اولين كشف من از جادو» توصيف مي‌كند. «از غبار بپرس» داستاني نيمه‌اتوبيوگرافي است درباره قهرماني به نام آرتورو بانديني؛ نويسنده‌اي مشتاق در دوران ركود لس‌آنجلس. در «از غبار بپرس» مردي را مي‌يابيم كه در پي پولدار شدن است. صفت «شيدا» شايد براي توصيف شخصيت بانديني بجا و مناسب باشد. كسي كه مي‌تواند در يك لحظه خود را در قعر گودالي در حال تلاش براي بقا ببيند و لحظاتي بعد كه چكي از مادر يا ناشرش را به‌ موقع دريافت مي‌كند، به بالاترين حد از خلسه عاطفي برسد. همچنين شرايط مشابهي در روابط با ديگر اطرافيانش در سراسر رمان ديده مي‌شود كه از «دوست عزيز» به «دشمن منفور» تبديل مي‌شوند. اين رمان با مضامين مختلفي پيرامون ماهيت عشق و روابط انساني بازي مي‌كند؛ بانديني و كاميلا حول يك رابطه جنون‌آميز پرشور، همراه با انزجار، نژادپرستي، طرد شدن و پويايي قدرت در حال تغيير مي‌گردند. بانديني به كنجكاوي كاميلا توهين مي‌كند؛ درست وقتي‌ كه با وجود ناتواني در آماده ‌كردن يك فنجان قهوه با انتقاد از پيشينه قومي، صندل‌هاي كهنه و پيشبند كثيف بر كاميلا مي‌تازد؛ رفتار او در درك روابط كاملا رفتار يك بچه‌مدرسه‌اي را منعكس مي‌كند. بانديني پسر مدرسه‌اي است كه دختري را كه دوست دارد، مي‌كشد. پس چندان هم بي‌گناه نيست؛ اما تقريبا مي‌توان حلقه‌هاي گمشده در درك بانديني از روابط انساني را ديد و به ‌زودي روشن مي‌شود كه كاميلا قدرت واقعي را در اين رابطه در اختيار دارد. هنگامي كه بانديني از يك رابطه پرخاشگرانه مي‌گريزد، درمي‌يابد كه مردانگي خود را زير سوال برده و كاملا در مدار قدرت كاميلا گرفتار شده، زيرا كاميلا در واقع عاشق سامي، متصدي بار است. طرد شدن بانديني باعث مي‌شود او بين عشق ديوانه‌وار و نفرت از نيرويي كه در كنترل آن ناتوان است، در نوسان باشد. بيشتر رمان بر تلاش بانديني براي يافتن راهي به قلب كاميلا متمركز است. او اغلب به خواسته‌هاي خود بي‌توجه و تا حدودي از فروپاشي رواني خود غافل است. از غبار بپرس، داستان مفاهيم اساسي چون مكان و قدرت، گذرا بودن جهان و تلاش براي ايجاد هدف در يك جهان عمدتا بي‌اهميت است كه در پايان فصل چهاردهم روشن مي‌شود؛ زماني ‌كه كاميلا از آرتورو خواست تا يادداشت معشوق‌اش، سامي را كه در حال مرگ است، بخواند و نقد كند، آرتورو فرصت را مناسب مي‌بيند تا با انتقادي ويرانگر از سامي، عشق كاميلا را با مهارت ادبي برترش به دست آورد. آرتورو با تب و تاب انتقادي تند روي دست‌نوشته مي‌نويسد و بلافاصله ساعت 3 صبح براي پست‌كردنش بيرون مي‌رود. همان‌طور كه جلوي صندوق پستي زير ستاره‌ها و خيابان‌هاي كاملا ساكت ايستاده، لحظه‌اي عميق از درون‌نگري اتفاق مي‌افتد كه بانديني به رابطه بين طبيعت و انسان فكر مي‌كند؛ اينجا صحرايي در زير اين خيابان‌ها بود در انتظار مرگ و منتظر مردن انسان‌ها، در انتظار سوسو زدن تمدن و عبور از تاريكي. او كه اكنون خود را در ميان مردان شجاعي مي‌شمارد كه با مرگ اجتناب‌ناپذير مبارزه مي‌كنند، تصميم مي‌گيرد نامه‌اش به سامي را بازنويسي كند و به عنوان يك نويسنده، نقدي واقعي بنويسد؛ يعني اصلاح تعداد انگشت‌شماري پاراگراف كه بانديني در آنها خود را به عنوان «مردي بزرگ، آرام، مهربان، عاشق همه ‌چيز، چه انسان و چه حيوان» ارزيابي كرده بود. اين لحظه كوتاه درون‌نگري قدرتمندي بود براي ديدن كسي كه همدلي را كشف مي‌كند. «از غبار بپرس» سومين جلد از چهارگانه يا كوارتت بانديني است كه به عقيده برخي منتقدان و چالز بوكوفسكي بهترين جلد اين چهارگانه است كه با ترجمه محمدرضا شكاري در نشر افق منتشر شده است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون