• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5175 -
  • ۱۴۰۰ پنج شنبه ۲۶ اسفند

ايمان و موعودباوري در روزگاري سراسر يأس و نااميدي

انتظار، مذهب اميد

عظيم محمودآبادي

«و لقدْ كتبْنا فِي الزّبُورِ مِنْ بعْدِ الذِّكْرِ أنّ الْأرْض يرِثُها عِبادِي الصّالِحُون: و در حقيقت در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد.» (1) 
اگر جان ايمان را در قاطبه اديان اميد بدانيم، بي‌ترديد موعودباوري از مهم‌ترين مولفه‌هاي اميد مومنانه - به ويژه در ساحت اجتماعي و جهاني اديان - است. اميد به رحمت خداوند بر اساس نص مقدس، معيار ايمان است و فقدانش، نشانه كفر و بي‌ايماني! خداوند، منكران خود را همان‌هايي معرفي مي‌كند كه از رحمت واسعه‌اش نااميدند و در منجلاب يأس گرفتار: «والذِين كفرُوا بِآياتِ‌الله ولِقائِهِ أُولئِك يئِسُوا مِنْ رحْمتِي: و كسانى كه آيات خدا و لقاى او را منكر شدند، آنانند كه از رحمت من نوميدند» (2) و مأيوسان از نظر كريمانه‌اش، هماناني‌اند كه از او روي گردانده‌اند و روي‌گردانندگان از جنابش در واقع پشت‌كنندگان به خويشتن هستند؛ «الّذِين نسُوا‌الله فأنْساهُمْ أنْفُسهُمْ: همچون كساني كه خدا را فراموش كردند و خدا نيز آنها را به خود فراموشي گرفتار كرد.» (3) 

نااميد محروم ماند از لطف حق
پس استبعادي ندارد اگر «كافران»، «گبران» و «بت‌پرستان» نيز نهايتا به درگاه ربوبي راهي بيابند اما مأيوسان نه! لذا به توصيه مولانا «تو مگو ما را بدان شه بار نيست.» هر كه باشي و از هر جا كه آمده باشي به شرط رجاء مي‌تواني از راه‌يافتگان باشي. اما نااميدواران هرگز بدان شه بار نخواهند يافت و راه نخواهند گشاد، چراكه به تعبير ابوالخير اين درگه، درگهِ نوميدي و منزلگاه نااميدان نيست! آنها را به ضيافت رحمت ربوبي راهي نباشد و غير آنان نيك مي‌دانند كه با كريمان كارها دشوار نيست.
آري اميد، قلب ايمان و هسته مركزي زيست مومنانه است. منكران حق، همان نااميدان ملولند كه از ابتهاج ايمان سهمي نبرده‌اند. همان‌ها كه به تعبير سنت آگوستين «تبعيد‌شدگان» از خود هستند. (4) بر همين مبنا بود كه ويتگنشتاين با تغيير و تحول فكري خود، همواره به دنبال آن بود كه با تسليم شدن به اراده خداوند، مانع از «گم شدن خود» 
(Losing Himself) شود. (5) 

ايمان؛ بازگشت به خويشتنِ حقيقي خويش
آري ايمان شايد چيزي نباشد جز بازگشت به خويشتن حقيقي خويش! نيل به اين بازگشت مبارك و مترقيانه به خويشتنِ خويش تنها از يك مسير واحد و صراطي مستقيم مي‌گذرد كه همان «اميد» است و اين اميد ضرورتا بايد در برگيرنده همه‌چيز باشد؛ از حوزه‌هاي خُرد و فردي گرفته تا ساحات كلان اجتماعي و جهاني. ايمان، تمام شؤون انساني انسان از ساحات خصوصي گرفته تا عرصه‌هاي عمومي را در بر مي‌گيرد و شالوده‌اش اميد است و بس؛ همان اميد مومنانه‌اي كه اندر جزر و مدّ درياي پر تلاطم هستي، كافر به آن حسرت مي‌خورد: «مومن آن باشد كه اندر جزر و مد / كافر از ايمان او حسرت خورد» (6) 

ايمان مومنانه و يأس كافرانه
همه تفاوت ايمان مومنان و كفر كافران را مي‌توان در همين دو كلمه «اميد مومنانه» و «يأس كافرانه» خلاصه كرد اما چنانكه اشاره شد ايمان محدود و منحصر به زندگي فردي نيست بلكه زيست جمعي در وسيع‌ترين وسعت آن را نيز در برمي‌گيرد. مي‌دانيم كه جايگاه اميد مومنانه در زندگي فردي كم‌وبيش روشن است؛ همان كه از سنت آگوستين و ويتگنشتاين و مولانا و ابوسعيد ابوالخير نقل شد و اي ‌بسا پيش و پس و بيش از آنان كه نقل نشد. اما در زندگي اجتماعي با نگاهي از افق جهاني چطور مي‌توان مقوله اميد را معيار قرار داد؟ چطور مي‌توان به جهاني كه علي‌الظاهر روز به روز بر گره‌هاي كورش افزوده مي‌شود اميدوار بود؟ در قرون متاخر چه وعده‌هايي كه به بشر داده نشد و چه مصايبي كه بر سر بشر آوار نكردند. نه علم‌گرايي نه دموكراسي، نه معنويت‌هاي مدرن، نه هنر و نه و... هيچ‌يك نتوانست بشر را از تلاطم‌هاي نفساني و انفسي‌اش برهاند. اگرچه هريك در مقاطعي، تسكين‌دهنده‌هايي مقطعي براي بخش‌هايي از جهان بوده‌اند اما در يك افق كلي مي‌توان گفت وضع بشر را اگر بدتر نكرده باشد، بهتر هم نكرده است و به قول لارس اسونسن، مسائل اصلي بشر به طرز عجيبي همچنان دست نخورده باقي مانده است!
براي محك زدن به ادعاي فوق كافي است نگاهي به تلفات دو جنگ جهاني بيندازيم كه در دنياي مدرن رقم خورد و روي قرون تاريك را سفيد و چشمش را روشن كرد!

وجدان بشري و باور مومنان
پس از جنگ‌هاي جهاني هم كه هر دم از اين باغ بري مي‌رسد و دنيا را در منجلاب جنگ و خون‌ريزي بيشتر فرو برده و همچنان مي‌برد؛ هرچند براي‌ اين جنگ‌طلبي‌ها، تابلوهايي زيبا ترسيم شده باشد كه في‌المثل جنگ براي صلح و... اين روزها هم كه جهان علاوه بر جنگ‌هاي كوچك و بزرگي كه سال‌ها است بشر به وجودشان در مناطقي چون فلسطين، يمن، افغانستان، سوريه و گردن‌زدن‌هاي تكفيري-سعودي عادت كرده، شاهد كشيده شدن شعله‌هايي از آتش جنگي به سرزمين شب‌هاروپايي هستيم كه سخت صداي جهانيان را درآورده و وجدان‌شان را جنبانده است كه آدمي نمي‌داند بابت اين همه واكنش بايد خوشحال باشد يا ناراحت؟ از سويي مي‌توان خوشحال بود كه ظاهرا هنوز وجدان بشري بيدار است و از سوي ديگر وقتي به خاطر مي‌آوري تمام اين سال‌ها و دهه‌هايي را كه ملت‌هايي چون فلسطين، لبنان، يمن، عراق، افغانستان زير يوغ سردمداران غرب و متحدان‌شان بوده و اين وضعيت، گويي نه خاطري را رنجانده و نه وجداني را جنبانده، چنان يأسي وجود آدمي را فرا مي‌گيرد كه راهزن هر اميدي است كه به آينده جهان بسته باشد مگر اميدي مومنانه! آري مومنان در اين وادي وحشت نيز اميدشان را از كف‌ نمي‌دهند؛ آنها هرچند از هر طرف رفتنِ مأيوسانِ عالم را مي‌نگرند كه جز وحشت‌تان نمي‌افزايد اما همچنان به آمدن آخرين ذخيره الهي و منجي نهايي و تحقق وعده خداوند اميدوارند؛ بنا بر باور مومنان به جهاني كه هر روز بيش از قبل در تاريكي‌ها فرو مي‌غلتد اميدي نيست جز رسيدن آن ساعتي كه خداوند وعده‌اش را داده است. در اين بازار مكاره، تنها باور به ظهور فردي از نسل انبيا و تبار پيامبران است كه مي‌تواند پاياني باشد بر همه سرگشتگي‌ها و سرشكستگي‌هاي بشر! همان لحظه‌اي كه عموم مومنانِ اديان آسماني، انتظارش را مي‌كشند و صحيفه‌هاي وحياني‌شان فرارسيدنش را تضمين كرده است؛ همان كه عقل بشر از تبيين كم و كيفش عاجز و وامانده است و درست همانند ساير اركان ايمان، گرداگردش را راز و رمزي فرا گرفته كه كس نگشود و نگشايد به حكمت اين معما را!
استشهاد وحي محمدي(ع) به مزامير داود(ع) 
اما اديان مختلف با تمام گوناگوني‌هايي كه با يكديگر دارند و تحولات و حتي تحريفاتي كه در طول تاريخ بر آنها تحميل شده اما در اين باور مومنانه به تواردي اعجاز‌گونه رسيده‌اند و گويي باور هر يك مويد باور ديگري است. 
چنانكه وحي محمدي (ص) وقتي بشارت رسيدن آن لحظه ناب را مي‌دهد به «زبور» داود (ع) استشهاد مي‌كند كه نزد عموم پيروان يهوديت و مسيحيت معتبر و محترم است؛ «ولقدْ كتبْنا فِي الزّبُورِ مِنْ بعْدِ الذِّكْرِ أنّ الْأرْض يرِثُها عِبادِي الصّالِحُون: و در حقيقت در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد.» (7) 
«زبور» همان كتابي است كه در عهد عتيق با نام «مزامير» مي‌شناسيمش؛ «زبور يا مزامير عنوان كتابي است شامل نغمه‌ها و اشعار ديني در ستايش خدا و اشعار نيايشي در مجموعه عهد عتيق كه براساس بيشتر تفسيرها، در قرآن به آن اشاره شده است.» (8) 
مشهور است كه حضرت داود(ع) و فرزند او سليمان نبي(ع) نويسندگان مزاميرند. (9) 
حال قرآن وقتي مژده نجات دنيا به دست صالحان را مي‌دهد و تضمين مي‌كند كه روزي نيكوكاران، وارثان زمين خواهند شد، متذكر مي‌شود كه در كتاب آسماني پيشين نيز ذكر اين وعده الهي آمده است. آري عهدين (عهد جديد و عهد عتيق) با همه تحولاتي كه در طول تاريخ‌شان - به اذعان متفكراني چون اسپينوزا و ديگران - از سر گذرانده‌اند و با تمام تحريفات و انحرافاتي كه به تصريح قرآن به متون‌شان تحميل شده اما به اصل گزاره متضمن اين وعده الهي آسيبي نرسيده و همچنان پيروان راستين اين اديان در طول تاريخ در انتظار فرج آخرين ذخيره الهي با اميدي مومنانه به سر مي‌برند. اما آيات مزبور از مزامير داود به اين شرح است: «برابر يهُوه [خداوند] آرام باش و انتظار او را بكش، بر نوكيسه بر آشفته مشو و بر مردي كه توطئه مي‌كند. خشم را فرو بنشان و از غضب چشم بپوش و برآشفته مشو، اين جز بدي نيست؛ زيرا شريران ريشه‌كن خواهند گشت و آن‌كس كه بر يهُوه اميد مي‌بندد، وارث زمين خواهد شد.» (10) 
چنانكه مشاهده شد در مزمور سي‌وهفتم از عهد عتيق، نويد روزي داده شده كه كار سياه‌كاران يكسره ريشه‌شان كنده و دست‌ توطئه‌گران از جهان كوتاه خواهد شد و آن روز، روزِ مومنان خواهد بود؛ همان اميدواراني كه زمين را به ارث خواهند برد.
چنانكه در سنت شيعي - از جمله در حديثي كه نعماني در «الغيبه» خود آورده است- نيز نقل شده كه آن روز موعود، روز شادي فرزندان علي(ع) و پيروان او خواهد بود.
 از آن روز به بعد ديگر جايي براي «بي‌دينان» نيست. همان‌هايي كه از رحمت خدا مأيوس بودند. زبور داود نيز آن روز را چنين ترسيم مي‌كند: «اندك زماني بعد، بي‌دين ديگر نيست، جوياي مكان او مي‌شوي و ديگر نيست؛ ليك فروتنان وارث زمين خواهند شد، شادماني از آرامشي عظيم.» (11) 
آه كه چه روزي خواهد بود؛ روزي كه سران جهان، متكبران و مغروران غرب و شرق نباشند، بلكه كار در دست فروتناني افتاده باشد كه ديگر با پيشرفته‌ترين امكاناتِ جنايت، جهاني را بر سر غرورهاي به غايت جاهلانه و بدوي‌شان به آتش نمي‌كشند!
روزي كه از اين سرمايه‌داري افسارگسيخته و عنان‌پاره‌كرده خبري نباشد و جهان به كام اهل قناعت شود؛ همان‌ دادگراني كه به قول مصحف داود «اندكي مال از براي دادگر، به از ثروت بسيار بهر بي‌دين است.» (12)
در قرآن نيز وعده حكومت فروتنان بر جهانيان داده شده است هرچند با تعبير «مستضعفان» از ايشان ياد كرده باشد: «و نُرِيدُ أنْ نمُنّ على الّذِين اسْتُضْعِفُوا فِي الْأرْضِ و نجْعلهُمْ أئِمّةً ونجْعلهُمُ الْوارِثِين: و خواستيم بر كسانى كه در آن سرزمين فرو دست‏ شده بودند منت نهيم و آنان را پيشوايان [مردم] گردانيم و ايشان را وارث [زمين] كنيم.»(13) 
البته اين لطف خداوندي بر آن فروتناني -مستضعفاني- گسترده خواهد شد كه مومن بوده‌اند و لاجرم اميدوار: همان‌ها كه نيكوكار بوده‌اند خداوند دين‌شان را پسنديده و وعده داده بيم‌شان را به امنيت بدل كند: «وعد‌الله الّذِين آمنُوا مِنْكُمْ و عمِلُوا الصّالِحاتِ ليسْتخْلِفنّهُمْ فِي الْأرْضِ كما اسْتخْلف الّذِين مِنْ قبْلِهِمْ وليُمكِّننّ لهُمْ دِينهُمُ الّذِي ارْتضى لهُمْ وليُبدِّلنّهُمْ مِنْ بعْدِ خوْفِهِمْ أمْنًا يعْبُدُوننِي لا يُشْرِكُون بي‌شيْئًا ومنْ كفر بعْد ذلِك فأُولئِك هُمُ الْفاسِقُون: خدا به كساني از شما كه ايمان آورده و كارهاي شايسته كرده‏‌اند وعده داده است كه حتما آنان را در اين سرزمين جانشين [خود] قرار دهد همان‌گونه كه كساني را كه پيش از آنان بودند جانشين [خود] قرار داد و آن ديني را كه براي‌شان پسنديده است به سودشان مستقر كند و بيم‌شان را به ايمني مبدل گرداند [تا] مرا عبادت كنند و چيزي را با من شريك نگردانند و هر كس پس از آن به كفر گرايد آنانند كه نافرمانند.» (14) 
فراواني نعمت يا فضيلت قناعت؟
در متون اسلامي البته عصر ظهور به دوران فراواني و وفور نعمت توصيف شده است اما در عهد عتيق به نظر مي‌رسد بيش از آنكه وفور نعمت باشد، قناعت مومنانه مورد تاكيد قرار گرفته است: «در روزهاي سخت آنان [مومنان] را خجلت نباشد و در قحطي سير خواهند شد.» (15) 
 البته اگر در اين نكته نيز نيك بنگريم شايد تفاوتي هم ميان‌شان نباشد؛ چراكه شكم فرد قانع هميشه سير است ولو در قحطي و شكم‌پرستِ حريص هميشه گرسنه است ولو زماني كه از شدت پرخوري در شرف تركيدن باشد!
اساسا مگر نه اينكه دارندگي در بسندگي است؟ و رستگاري در قناعت؟ و نيك‌بختي در رضا به داده دادن و از جبين گره گشودن؟ چنانكه مولاي متقيان در آموزه‌اي به لسان نيايش - به ما آموخته است از خدا بخواهيم كه در برابر سهمي كه رزق و روزي‌مان مي‌كند راضي باشيم و به همان با خشنودي آكنده از مناعت طبع اكتفا كنيم: «اللّهُم اِنّى اسْئلُك سُوال خاضِعٍ مُتذلِّلٍ خاشِعٍ انْ تُسامِحنى و ترْحمنى و تجْعلنى بِقسْمِك راضِياً قانِعاً» (16) 

زمين؛ ميراث صالحان
آري زمين ميراث صالحان خواهد بود اما نه به‌طور مقطعي و موقت بلكه تا هميشه اين ميراث براي‌شان باقي خواهد ماند و جهانيان در صلحي علي‌الدوام به هم‌زيستي مسالمت‌آميزِ حقيقي نايل خواهند شد. دادگراني كه زمام امور را به دست مي‌گيرند، زبان به ياوه نمي‌گردانند و كلام لهو بر دهان‌شان نمي‌گنجانند. چنانكه داود مي‌گويد: «دهان دادگر حكمت را زمزمه مي‌كند و زبانش گوياي حق است؛ در دلش شريعت خداي او است و گام‌هايش متزلزل نمي‌شود.» (17) 
اين كلمات را امروز حتما ما بهتر از گذشتگان مي‌فهميم. ما كه از سوي صدها و هزاران رسانه خرد و بزرگ احاطه شده‌ايم و در هر ساعت چه ياوه‌هايي كه به خورد ذهن و ضميرمان مي‌دهند! قلدران و قدرتمندان عالم از اين فضا براي هرچه بيشتر و بلندتر ياوه گفتن‌هاي مغرورانه و متكبرانه‌شان، بهره مي‌برند و جهان‌مان را به جهنمي تبديل كرده‌اند كه عذاب آن محكوم بودن به شنيدن، ديدن و خواندن اباطيل رنگارنگ ميان مايه‌گان قدرتمند و فرومايگان ثروتمند است!
راستي در قرآن بهشت جايي است كه سخنان لغو و بيهوده در آن نيست: «لا يسْمعُون فِيها لغْوًا ولا تأْثِيمًا؛ در آنجا نه بيهوده‌‌اي مي‌شنوند و نه [سخني] گناه‏‌آلود» (18) و چقدر عصر ظهور به بهشت روي زمين مي‌ماند. همان بهشتي كه بشر قرن‌ها بلكه هزاران سال است كه در سوداي ساختنش است.
همه اين مواهب اما اجرِ زجري است كه به مومنان صابر خواهند داد. همان‌ها كه بسان لسان‌الغيب، بد به خاطر اميدوارشان نرسد؛ اميدواران شكيبا كه درنهايت، نيست و نابودي اهل كفر و مأيوسان از رحمت پروردگار را خواهند ديد. چنانكه داود (ع) ريشه‌كني‌شان را به اميدوارانِ «يهوه» بشارت داده است: «بر يهوه اميد بند و راه او را نگاه دار، تو را بر خواهد كشيد تا وارث زمين شوي؛ خواهي ديد بي‌دينان ريشه‌كن خواهند گشت.» (19) 
آري قرآن وقتي مي‌خواهد مژده رسيدن آن لحظه ناب را بدهد، تذكار مي‌دهد كه اين نعمت نه تنها از آنِ مومنان به اسلام بلكه متعلق به تمام اهل ايمان است و خود متذكر مي‌شود كه پيش از اين در مزامير داود نيز وعده آن داده شده است. 

فهرست ارجاعات 
1- قرآن كريم، ترجمه محمدمهدي فولادوند، سوره انبياء، آيه 105
2- همان، عنكبوت، آيه 23 
3- همان، حشر، آيه 19 
4- محبت و آگوستين قديس، هانا آرنت، ترجمه فرهنگ رجايي، انتشارات: كتاب پارسه، چاپ اول؛ ١٤٠٠، ص72
5- ويتگنشتاين، ايمان‌گرايي و عقل‌گريزي، محمد اكوان، انتشارات گام نو، چاپ دوم؛ 1395، ص20و21 
6- مولانا، مثنوي معنوي، دفتر پنجم، بخش41، بيت پنجم. 
7- قرآن كريم، ترجمه محمدمهدي فولادوند، انبياء، آيه 105 
8- دايره‌المعارف قرآن، سرويراستار؛ جين دمن مك‌ اوليف، ترجمه حسين خندق‌آبادي و...، جلد سوم، چاپ اول؛ 1393، ص250 
9- همان. 
10- عهد عتيق، جلد سوم، كتاب‌هاي حكمت، براساس كتاب مقدس اورشليم، ترجمه پيروز سيار، انتشارات ني و هرمس، چاپ اول؛ 1399، مزمور 37، ص240، آيات هفت، هشت و نه. 
11- همان، آيه10 
12- همان، آيه 16 
13- قرآن كريم، ترجمه محمدمهدي فولادوند، قصص، آيه 5 
14- همان، نور، آيه 55 
15- عهد عتيق، جلد سوم، كتاب‌هاي حكمت، براساس كتاب مقدس اورشليم، ترجمه پيروز سيار، انتشارات ني و هرمس، چاپ اول؛ 1399، مزمور 37، ص 241، آيه 19
16- دعاي كميل.
17- عهد عتيق، جلد سوم، كتاب‌هاي حكمت، براساس كتاب مقدس اورشليم، ترجمه پيروز سيار، انتشارات ني و هرمس، چاپ اول؛ 1399، مزمور 37، ص242، آيات 30 و 31 
18- قرآن كريم، ترجمه محمدمهدي فولادوند، سوره واقعه، آيه 25 
19- عهد عتيق، جلد سوم، كتاب‌هاي حكمت، براساس كتاب مقدس اورشليم، ترجمه پيروز سيار، انتشارات ني و هرمس، چاپ اول؛ 1399، مزمور 37، ص242، آيه 34


از مزامير داود (ع): 
- «برابر يهُوه [خداوند] آرام باش و انتظار او را بكش، بر نوكيسه بر آشفته مشو و بر مردي كه توطئه مي‌كند. خشم را فرو بنشان و از غضب چشم بپوش و برآشفته مشو، اين جز بدي نيست؛ زيرا شريران ريشه‌كن خواهند گشت و آن كس كه بر يهُوه اميد مي‌بندد، وارث زمين خواهد شد.» (مزمور 37؛ آيات 7، 8و9) 
- «اندك زماني بعد، بي‌دين ديگر نيست، جوياي مكان او مي‌شوي و ديگر نيست؛ ليك فروتنان وارث زمين خواهند شد، شادماني از آرامشي عظيم.» (همان، آيه10) 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون