• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5175 -
  • ۱۴۰۰ پنج شنبه ۲۶ اسفند

تاثير غيبت صغري و نواب اربعه در شكل‌گيري كلام شيعي

دوران گذار جامعه شيعه

1114 سال پس از پايان دوره غيبت صغري

زهرا  قزلباش

عصر غيبت صغري نقطه ‌عطف تثبيت و توسعه كلام شيعي بود و اين دوران سرآغاز تحولات مهمي در تاريخ كلام اماميه است. براي ورود به بحث ابتدا بايد مختصري درباره عصر غيبت و نايبان امام دوازدهم حضرت مهدي عليه‌السلام سخن بگوييم. 

عصر غيبت صغري
غيبت صغري به يك تعبير، در سال 260 قمري (برابر با 874م و 253ش) با درگذشت امام يازدهم حضرت حسن عسكري عليه‌السلام آغاز شد و در تاريخ 329 قمري (برابر با 941م و 319 ش) با درگذشت آخرين نايب از نواب اربعه به پايان رسيد. اما برخي ديگر از علما و متكلمان بزرگ شيعي مثل شيخ مفيد (متوفي 413ق) و شيخ طبرسي (متوفي 548ق) آغاز اين دوران را تولد حضرت مهدي در سال 255ق دانسته و مدت آن را 74 سال ذكر كرده‌اند. طبق روايات، حضرت مهدي در اين دوران از طريق نواب خاصي با شيعيان در ارتباط بودند. اولين نايب بعد از وفات حضرت عسكري تعيين شد و آخرين نايب كمي بعد از آخرين توقيع امام زمان به شيعيان از دنيا رفت و بدين‌ ترتيب دوران غيبت صغري به پايان رسيد و عصر غيبت كبري آغاز شد. 
چهار نايب امام دوازدهم
1- اولين نايب عثمان بن سعيد عمري (متوفي: قبل از 413ق) است كه حدود هفت سال در عراق نايب امام بود.
2- عثمان‌بن سعيد به دستور امام عصر(ع)، فرزندش محمد بن عثمان (متوفي: 305ق) را جانشين خود كرد. محمد حدود چهل سال نايب بود و دعاي سمات و دعاي افتتاح و زيارت آل‌ياسين از دوران او به‌ يادگار مانده‌اند. محمد در فقه بسيار سرآمد بود. 
3- نايب سوم حسين بن روح نوبختي (متوفي: 326ق) از خاندان ايراني نوبختي بود و بيست و يك سال نيابت امام را برعهده داشت و او نيز در فقه سرآمد بود.
4- سرانجام علي بن محمد سمري (متوفي: 329ق) كه سه سال نيابت كرد و چند روز قبل از وفاتش آخرين توقيع به دستش رسيد كه در آن امر شده بود جانشيني براي خود برنگزيند و بعد از وفات وي عصر غيبت صغري به پايان رسيد. 
ويژگي منحصربه‌فرد نواب اربعه
ويژگي بارز اين نواب ارتباط نزديك آنها با امام بود كه آنها را معتبرترين مصدر علمي و عملي نزد شيعيان ساخت. نواب در حل و گشايش بسياري از مسائل و مشكلات نوين و روزآمد در حوزه‌هاي عقيدتي و كلامي نقش مهمي داشتند و مرجع تعيين حقانيت امور و جلوگيري از انحرافات بودند. به‌ خصوص، رويارويي با انواع عقايد و فرقه‌ها و نحله‌هاي انحرافي، مسائل دشوار را نزد آنان بسيار مي‌ساخت. با اين وصف، با نظر به بحران علمي و فرهنگي در درون تشيع در عصر غيبت، تاسيس نظام نيابت در جهت كاستن خسارات ناشي از نقصان غيبت امام و وجود انواع مختلف شبهات و انحرافات بود. 
سازمان وكالت؛ پس از نواب اربعه
لازم به ذكر است كه بعد از نواب خاص يا اربعه كه نمايندگان امام در عصر غيبت بودند، سازمان وكالت ائمه يا نظام وكالت نيز كار خود را ادامه داد. گويا با نظر به شرايط دشوار امامان در دوران خلافت عباسي، توسط امام ششم جعفرالصادق عليه‌السلام يك شبكه زيرزميني ارتباطات با عنوان «التنظيم السرّي» شكل گرفت كه به نوعي رابط بين امام و شيعيان بودند. امام عسكري (ع) نيز از طريق همين وكلا با شيعيان ارتباط داشت. اين شبكه مخفي در دوران غيبت نيز به فعاليت خود در ذيل نواب ادامه داد. 
مرجعيت  فقهاي  شيعه
در مرحله سوم، فقها و محدثان شيعه نيز مرجعيتي يافتند و به‌ خصوص در عصر غيبت صغري و با آغاز دوران غيبت كبري وظيفه مرجعيت ايشان تثبيت يافت و تشيع را در حوزه‌هاي كلامي و فقهي و حديثي رونق و بسط دادند. بايد توجه داشت كه هيچ يك از نواب، احتمالا به دليل تقيه، كتابي تاليف نكردند يا دست‌كم گزارشي از تاليفات آنان به دست نيامده، هرچند برخي تاليفات فقهي به نايب دوم منسوب شده است و نيز گفته شده نايب اول نيز مجموعه مسائل و احكامي را كه از امامان يازدهم و دوازدهم فراگرفته بود در مجموعه‌اي گرد آورد و به پسرش نايب دوم سپرد و پس از مرگ او نيز به نايب سوم رسيد. 
كلام شيعي تا قبل از عصر غيبت صغري 
يكي از مباحث مهمي كه در آغاز مباحثات كلامي در ميان مسلمانان به وجود آمد، مساله امامت بود كه باعث پيدايش تشيع شد. تشيع در مرحله اول تكوين، قصد محبت و وفاداري به اهل‌بيت(ع) را داشت كه اين محبت در راستاي مصيبت‌هايي كه از جانب حكومت اموي به آنان رسيد به‌ خصوص واقعه كربلا فزوني يافت و بعدا منشا پيدايش عقايدي همچون تاويل باطني، عصمت امام، غيبت، رجعت و مهدويت شد. بر اين اساس، در تعريف كلام شيعي يا كلام اماميه كه به وجود دوازده امام معصوم عقيده دارند، بايد گفت كه ويژگي خاص آنها اثبات، تبيين و دفاع از آموزه‌هاي كلام اسلامي به سبك و روش اهل بيت و شاگردان آنهاست، زيرا ركن اصلي تشيع، امام است و نيز كاربرد عقل و نقل را در مسائل كلامي مورد تاكيد قرار مي‌دهد.  كلام اماميه در دوران امامان با توجه به حضور امام و شاگردان او، مبتني بر حضور و گفتار خود امام و سپس منتصبان او بود. اماميه در برابر فرقه‌هاي ديگر كلامي جهان اسلام از جمله اشاعره، معتزله و زيديه قرار داشتند. تا قبل از عصر غيبت صغري، مركز اماميه شهر كوفه بود، ولي بعدا با پيدايش شهر بغداد، در عصر غيبت اين شهر مركز اصلي تشيع شد. 
طبقه اول متكلمان شيعه مربوط به قبل از دوران غيبت و شامل شاگردان امام صادق و امام كاظم عليهما‌لسلام هستند؛ كساني همچون هشام بن حكم، هشام بن سالم و محمد بن نعمان كه نسل اول متكلمان شيعه اماميه بودند. نسل دوم در دوران غيبت صغري پديد آمد. مهم‌ترين متكلمان اين دوره مربوط به خاندان ايراني نوبختي هستند كه در دستگاه خلافت عباسي نيز صاحب مناصب و موقعيت سياسي بودند و از آن جمله ابوسهل اسماعيل بن علي نوبختي رييس شيعيان بغداد بود. وي در حدود سي كتاب در رابطه با موضوع امامت و رد ديگر فِرق شيعه از جمله زيديه و فرقه معتزله نوشت. 
شخص ديگر آنها، حسن بن موسي نوبختي (متوفي: 310ق) بود كه كتاب‌هاي مهمي در كلام و فلسفه از «جمله الأراء والديانات و فرق الشيعه» را تاليف كرد. در ديگر مناطق شيعه‌‌نشين اسلامي نيز متكلمان شاخصي مشغول دفاع از اصول عقايد شيعه بودند كه از آن جمله مي‌توان فضل بن شاذان نيشابوري (متوفي: 260ق) در خراسان، حسين بن اشكيب سمرقندي از ياران امام هادي و امام عسكري عليهمالسلام در منطقه ماوراءالنهر و ابن‌قبه رازي در ري را نام برد. 
شيعيان تا قبل از عصر غيبت و به دليل دسترسي به امام، چندان تعاملي با ديگر فرق اسلامي نداشتند و خود را از آن بي‎‌‌نياز مي‌ديدند، اما با ظهور عصر غيبت امام، نياز به تعامل احساس شد و بنابراين عصر غيبت موجب شكل‌گيري گفتماني بين تشيع و ديگر فرق به‌ خصوص زيديه كه آنها نيز به اهل بيت تا امام چهارم اقتدا داشتند، شد.
كلام شيعه در عصر غيبت صغري
غيبت امام دوازدهم وضعيت جديدي را در جامعه شيعي پديد آورد كه علاوه بر تحولات بسيار در زمينه‌هاي علمي و فرهنگي، اهميت بسيار فعاليت‌هاي علمي را بيش از پيش آشكار ساخت.  زيرا با آغاز عصر غيبت صغري، مباني و مرجعيت علمي تشيع دچار دگرگوني شد و تحولات بسياري را در نظام علمي و فكري شيعيان پديد آورد. قرن چهارم و پس از پايان غيبت صغري در 329 قمري، نقطه‌ عطف جهان جديد شيعيان بود و آنها در شهرهاي مهمي همچون كوفه، بغداد، ري، نيشابور، همدان و كرمانشاه پراكندگي جمعيتي داشتند. تثبيت و توسعه كلام شيعه در دوران غيبت صغري صورت گرفت و به مدت چند قرن ادامه يافت. نسل سوم متكلمان شيعي در قرون چهارم تا هفتم، كساني مثل شيخ صدوق، شيخ مفيد و خواجه نصيرالدين طوسي، ماحصل اين توسعه و پيشرفت هستند. در عصر غيبت، زعامت علمي شيعيان شهر كوفه به عهده خاندان آل‌اعين بود. 
توسعه مكتب كلامي تشيع در دوران غيبت صغري
مكتب كلامي شيعه در عصر غيبت رواج كلان يافت و كتب بسياري در اثبات عقايد شيعه نگاشته شد كه عمده آن در شهر بغداد و متعلق به ابوسهل نوبختي مذكور در بالا بود. به‌‌رغم اينكه بسياري از اين آثار از بين رفته، اما مكتبي كه در پي اين آثار و فعاليت‌هاي پوياي تشيع در عصر غيبت شكل گرفت، باعث ايجاد نسل سوم اماميه؛ كساني مثل شيخ صدوق، شيخ مفيد و شيخ طوسي شد كه پربارترين تاريخ كلامي تشيع را در قرون چهارم و پنجم يعني سده‌هاي اوليه عصر غيبت كبري رقم زدند. لذا، كلام نضج گرفته در دوران غيبت صغري كه دنباله فعاليت‌هاي كلامي شيعه در سرآغاز تاريخ علم كلام در اسلام بود، پس از تثبيت و تكميل، به قرون بعدي كه ماحصل دستاوردهاي درخشان كلامي آن دوران در حيطه تشيع بود، اهدا شد.
دوران گذار
 بنا بر اين تحولات پيش‌ گفته، ابعاد مهمي را در ادامه تكوين كلام شيعي كه پس از غيبت حضرت مهدي ضربه سنگيني را متحمل شده بود و فشار و رنج‌آوري دستگاه خلافت عباسي نيز شرايط را بيش از پيش بر شيعيان دشوار مي‌ساخت پديد آورد، از جمله اينكه مرجعيت علمي شيعيان دچار تغيير شد و از امام به نايب و سپس سازمان وكلا و سرانجام متكلمين و محدثان و فقهاء منتقل شد و به‌ خصوص با مرگ آخرين نايب، نقش متكلمان و فقها و محدثان پررنگ‌تر شد. در بعد ديگر، حرمان ناشي از غيبت امام شيعيان اهل قلم و علم را به تكاپو آورد و مكاتب جديد فكري تاسيس و آثار بسياري در ارتباط با تشيع تاليف و فراهم كردند. اين تكاپو به لحاظ رواني قطعا ناشي از اضطرار بود؛ اضطراري كه محصول غيبت امام و فوران شبهات و انحرافات و سردرگمي در يافتن مرجع و پاسخ بود. لذا دوران غيبت صغري دوران گذار از عصر حضور امام به عصر غيبت كبري است. هر چه به غيبت كبري نزديك‌تر شويم، تكوين و تدوين و تكميل كلام شيعه نيز سرعتي روزافزون مي‌گيرد؛ چه اينكه شيعه پذيرفته بايد بيش از پيش بر عقل و روش تكيه كند و آنگاه كه حجت حق بر زمين هست ولي ظاهر نيست، حجيت عقل لاجرم نقش‌آفرين خواهد بود. وانگهي عقل تنها با همه ‌چيز سر ستيز دارد حتي و به‌ خصوص نقل و آن را به چالش مي‌طلبد و چه دشوار بزنگاهي است بزنگاه ستيزه عقل با دريايي از معارف و توجيهات و توضيحات و رسالات و مدعيات و مكاشفات و متواترات. 
آخرين نايب آخرين امام
چنانكه گفته شد، نايب چهارم محمدبن علي سمري آخرين توقيع را از امام زمان دريافت كرد و مامور شد تا جانشيني براي خود تعيين نكند. او شش روز پس از دريافت توقيع از دنيا رفت و رشته اتصال با امام از طريق نواب اربعه پاره شد و شيعيان با انواع فشار و انحراف و مدعيان دروغين تنها ماندند. حتي فشارهاي سياسي حاكم به قدري بود كه ديگر توقيعي از سوي امام ارسال نشد و آخرين توقيع حامل پيام ختم عصر غيبت صغري و سپس مرگ آخرين نايب بود. با آغاز عصر غيبت كبري، شيعيان اگر فضاي آرامي مي‌يافتند، زمينه رشد و يكه‌تازي اهل كلام و فقه و حديث به خوبي فراهم بود و بهترين فرصت براي ساختن دستگاه و سازمان رسمي تشيع ايجاد شده بود، اما آزارهاي حكومتي فرصت‌سوز بودند. با اين حال، از اواخر سده سوم هجري و به‌ويژه در دوران خلافت المقتدر بالله (320-295ق) يكي ضعف و نابساماني دربار خلافت و ديگري نفوذ شيعيان در دربار از جمله مناصب خاندان شيعي بني فرات در دربار مقتدر، زمينه خوبي براي شيعيان فراهم كرد تا بتوانند خود را بازيابند و اوضاع اجتماعي و فرهنگي خود را تا حدي بهبود بخشند.
نقش نواب در توسعه كلام شيعي 
در عصر غيبت صغري
نواب اربعه قطعا مسوول پاسخ به شبهات بودند. در منابع معتبر كلامي شيعه از ابراز مسووليت و پاسخگويي آنها به شيعيان مطالب بسياري نقل شده است. با توجه به نيابت كوتاه نايب اول و چهارم، نايب دوم كه حدود چهل سال نيابت كرد و نايب سوم كه حدود بيست و يك سال، قطعا بيشتر فعاليت‌ها نيز بايد از جانب اين دو در منابع درج شده باشد. 
غلات، مفوضه و موضع نواب
در جهان آن روز اسلام هر روز انواع فرق و نحل و عقايد سر برمي‌آورد و شبهات و مسائل جديدي ايجاد مي‌كرد و فضاي فكري جامعه را به تكاپو مي‌انداخت. از جمله گروهي از غلات شيعه كه ائمه را در عين حادث بودن، روزي‌دهنده و خالق مي‌دانستند و مفوضه ناميده مي‌شدند. بنابراين نايب دوم محمد بن عثمان كه طولاني‌ترين دوران نيابت را داشت، با سوالاتي درباره ايشان مواجه شده و به مردم پاسخ مي‌داد. او ضمن رد نظر آنان، هرگونه خلق و رزق را تنها شايسته ذات الهي دانسته و اين غلو غاليان را انكار مي‌كرد. نكته مهم در بيان نواب، اطميناني بود كه به بيانات خود داشتند، زيرا مرجع رسمي آنها خود امام بود و كافي بود قلب مخاطب را مطمئن سازند. 
قضيه شلمغاني و ذم او توسط امام عصر(عج) 
چنانكه در قضيه شلمغاني كه به دروغ ادعاي نيابت نمود و امام زمان توقيعي در ذم و لعن او صادر كرد، نايب سوم حسين بن روح نوبختي با استناد به سخني از امام عسكري، به شيعيان تاكيد كرد كه هر آنچه روايت كرده صحيح و نظر خودش قابل انكار است. نوبختي با علما تعامل داشت و آثاري از ايشان را بررسي يا آثاري را براي بررسي نزد ايشان مي‌فرستاد. 
اما سوال مهمي كه در اينجا قابل طرح است، اين است كه با نظر به فرصت‌يابي سه حوزه علمي كلام، فقه و حديث در عصر غيبت صغري و با توجه به توسعه شگفت‌آور علم كلام در دوران غيبت كبري در قرون چهارم و پنجم هجري، در عصر غيبت صغري رقابت كلام و فقه و حديث به چه نحو بود و آيا اصلا رقابتي بين آنها وجود داشت يا اينكه رفاقت بود و هدف اصلي تقويت مرجعيت شيعه پس از غيبت بود؟ حال در حوزه كلامي يا حديث يا فقاهت؟! 
طبق گفته شيخ صدوق، امام در توقيعي به نايب دوم فرموده بود: «درحوادث پيش آمده به راويان ما رجوع كنيد؛ آنها حجت من بر شمايند و من حجت خدا بر آنها هستم.»
 با توجه به اينكه راويان و محدثان همان فقهاي شيعه بودند و تا دوران غيبت عنوان واژه فقيه چندان مرسوم نبود، لذا اين جمله به معني مرجعيت فقيهان بود و همان‌طور كه پيش‌تر هم اشاره شد، با اتمام دوران غيبت صغري، نقش فقها به‌طور كامل در بين شيعيان تثبيت يافت. 
غيبت صغري و ظهور نسل دوم متكلمان شيعه
همان‌طور كه قبلا گفته شد، عصر غيبت صغري دوران ظهور نسل دوم متكلمان شيعه بود كه در اين دوران بيشتر در بغداد حاضر بودند و با توجه به حضور معتزليان و ديگر نحل و فرق اسلامي در آن شهر، مواجهه شيعيان با اين فرقه‌ها، آنها را به واكاوي و گفتمان علمي وامي‌داشت و قطعا درگير مباحثات بسياري بودند. اين مباحثات ممكن بود سبب وام‌گيري روشي از مكتب اعتزال شده باشد، اما قدر مسلم، مباني كلام شيعه و اعتزال از اساس با هم متفاوت بودند، اگرچه در بحث روش، ممكن بود تعاملاتي صورت پذيرفته باشد. علماي حديث شيعه نيز كه از ديرباز همگام با آنها در سرزمين اسلامي نضج يافتند و پرورده شدند، در عصر غيبت به انبوه احاديث به‌جا مانده از ائمه توسل مي‌جستند و لذا از كلام و جدال نهي مي‌كردند و همان احاديث را فصل‌الخطاب مي‌ديدند. 
قم، ري، خراسان و... در عصر غيبت
در عصر غيبت شهر قم مركز حديث بود و هيچ گرايشي به كلام نداشت. اين دقيقا به تفاوت ماهوي حديث و كلام اشاره دارد كه اولي حتي هرگونه معضلات پديد آمده از عصر و دوران را با ارجاع به احاديث به‌جا مانده قابل طرح و طرد مي‌دانست، در حالي كه كلام محل نزاع عقل و وحي و حديث بود و شبهات روزآمد را محمل انديشه و تامل مي‌دانست و حديث امام را مواجه با عقل تنها و عقل تنها را مستفيد از آن حديث معرفي مي‌كرد. 
اما فقها نيز تكاپوي بسيار داشتند و پس از دوران تاليف انواع كتب فقهي شامل جوامع و نوادر و مسائل، در عصر غيبت به استخراج شرعيات از احاديث پرداختند و سازمان علمي خود را غني ساختند.
در هر حال مكتب فقهي و حديثي در شهرهايي مثل قم و ري ساري و جاري بود و در كوفه و بغداد، حضور مكتب كلامي شيعه بيشتر قابل توجه بود. به خصوص در بغداد، گرايش‌هاي كلامي و مباحث عقلي غلبه داشت كه بيشتر ناشي از محيط خاص فرهنگي بغداد و مجاورت با مكتب كلامي كوفه بود. 
دو تن از متكلمان خاندان نوبختي يعني ابوسهل و حسن بن موسي از بزرگ‌ترين مراجع كلامي شيعيان در بغداد در عصر غيبت بودند. در كوفه نيز چنانكه گفته شد خاندان آل‌اعين و بزرگان آنها مانند علي بن سليمان، علي بن يحيي زراري و محمد بن سليمان و نيز خاندان آل‌نهيك از مراجع مهم تشيع در عصر غيبت صغري بودند. در حوزه ماوراءالنهر و خراسان، علاوه بر فضل بن شاذان و برادران وي علي و محمد، ابن عبدك جوجاني از بزرگ‌ترين متكلمان شيعه در نيشابور بود و متاثر از متكلمان بغداد كتاب مي‌نوشت. 
در پايان بايد اشاره كرد كه خود مساله غيبت بعدا به يكي از مباحث مهم كلامي شيعيان تبديل شد و به‌ خصوص آنها بعدا در اين زمينه با فرقه‌هاي مختلفي همچون اسماعيليه و واقفيه و فطحيه كه قائل به وجود امام غايب بودند، محاجه داشتند و دفاع از مساله غيبت و سرانجام مهدويت به يكي از مباحث مهم كلامي شيعه تبديل شد. شيعيان به تاليف آثار مختلفي در زمينه توجيه و تبيين غيبت و رفع شبهات آن اهتمام كردند و كتبي با عناوين عام الغيبه و الغيبه والحيره پديد آوردند و كتاب الامامه و التبصره ابن‌بابويه از اين قسم بود و درنهايت اينكه مساله غيبت نه تنها كلام بلكه حديث و فقه را نيز تحت‌الشعاع قرار داده و شيعيان تلاش كردند از همه اين ابزار بهره ببرند و مساله غيبت را روشن كنند.

منابع: 
1- «تشيع در عصر غيبت صغري، تداوم و تحول»، حسن حسين‌زاده‌شانه‌چي، مجله تاريخ اسلام، 1380، ش6.
2- «روابط علمي زيديه و اماميه از غيبت صغري تا قرن ششم هجري»، گيتي محمدبيگي، عليرضا ابطحي، محمدعلي چلونگر، تاريخ و تمدن اسلامي.
3- «گستره جغرافيايي مناطق شيعه‌نشين و تاثير آن بر رونق علم كلام، فقه و حديث در عصر غيبت صغري»، پروين‌دخت اوحدي‌حائري، تحقيقات كاربردي علوم جغرافيايي، پاييز و زمستان 1386، دوره 7، شماره 10. 
4- مجموعه مقالات؛ كلام اسلامي، محسن جهانگيري، انتشارات حكمت، 1390. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون