• 1404 شنبه 14 تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5176 -
  • 1401 يکشنبه 14 فروردين

اهميت رضا براهني در شعر و نظريه شعر در گفت‌وگو با هوشيار انصاري‌فر

اعتراض جدي به شعر قبل از خود با براهني آغاز مي‌شود

او را مهم‌ترين شاعر و منتقد ادبي بعد از انقلاب مي‌دانم

گروه هنر و ادبيات

از صبح پنجمين روز قرن تازه، زماني كه رسانه‌ها خبر از درگذشت رضا براهني در كانادا دادند، موجي از اظهارنظرها درباره اين  نویسنده، شاعر، منتقد ادبی، استاد دانشگاه و ... در فضاي مجازي راه افتاد. اظهارنظرهايي گاه همسو و گاه در مخالفت با مشي و ديدگاه‌هاي ادبي و سياسي او؛ اختلاف‌نظرها البته درباره كسي مانند براهني به هيچ رو امر غريبي نيست؛ نويسنده پركاري كه بيش از نيم ‌سده مستمر در فضاي فرهنگي موثر و در ادبيات جريان‌ساز بوده و آرا و انديشه‌هاي پيشرو و خط‌‌‌‌‌‌شكنانه‌اي داشته، بالطبع مخالفاني هم دارد؛ گيرم خيلي از مخالفان قسم‌خورده امروز، در زمان حيات او جسارت طرح كمترين انتقادي از او را هم نداشتند. علي‌اي‌حال يك چيز روشن است: اين حجم از واكنش‌ها به درگذشت يك نويسنده، نشان از چيزي جز موثر بودن او و آثارش ندارد. رضا براهني 21 آذر 1314 در تبريز در خانواده‌اي -به بيانِ مصرح خودش در سفرنامه ترك، منتشر شده در مجله ادبي «بايا»- فقير به دنيا آمد: «وقتي برادرم محمدنقي براهني مرد، روزنامه‌ها نوشتند او در تبريز در خانواده‌اي متوسط به دنيا آمد؛ با اين پنهان‌كاري چه چيزي را مي‌خواهيم ثابت كنيم؟ در منطقه‌اي كه ما زندگي مي‌كرديم، تا شعاع پنج كيلومتري حتي يك خانواده متوسط هم پيدا نبود...». با اين حال و با وجودِ -باز به بيان خودش- «كار يدي» در دوره كودكي، نه تنها يكي از نويسندگان، شاعران، منتقدان ادبي و روشنفكران برجسته زمانه خود بلكه از معدود روشنفكراني بود كه وجه آكادميك برجسته‌اي هم داشت. او با همه اين دشواري‌ها از دانشگاه تبریز زبان و ادبیات انگلیسی را در مقطع ليسانس به پايان برد و بعد راهي تركيه شد و در آنجا در همان رشته دكترا گرفت. نيمه اول دهه 40 استادیار رشته زبان و ادبیات انگلیسی در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران و چند سال بعد دانشیارشد. سفر به امريكا در سال 1353 و دريافت جايزه بهترین روزنامه‌نگار حقوق انسانی از ديگر اتفاقات زندگي اوست. از رضا براهني كتاب‌‌هاي متعددي در زمينه شعر، رمان، نقد ادبي و ... منتشر شده است كه از آن ميان مي‌توان به مجموعه شعرهاي «ظل‌الله»، «بیا کنار پنجره»، «خطاب به پروانه‌ها» (كه با موخره مهم و تئوريك «چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم؟» همراه است)، رمان‌هاي «رازهاي سرزمين من»، «آزاده خانم و نويسنده‌اش»، «روزگار دوزخي آقاي اياز»، «آواز كشتگان» و كتاب‌هاي تئوريك «طلا در مس»، «قصه‌نویسی»،  «تاریخ مذکر» و ... اشاره كرد. آنچه مي‌خوانيد گفت‌وگويي است با هوشيار انصاري‌فر كه بنا بود در ويژه‌نامه‌اي به مناسبت هشتاد و چهار سالگي رضا براهني منتشر شود كه به دلايلي مجال انتشار آن دست نداد و ماند براي امروز.

   شما یکی از اعضای کارگاه شعر و قصه براهنی بودید. این کارگاه چطور تشکیل شد و در آن چه می‌گذشت؟
کارگاه از یکسری جلسات رمان‌خوانی شروع شد و مدت‌ها پیش از آنکه من وارد کارگاه شوم، به صورت دوره‌ای در منزل اعضا برگزار می‌شد. «صد سال تنهایی»، «بار هستی» -یا همان سبکی تحمل‌ناپذیر وجود- و ... از رمان هایی هستند که در این نشست‌ها خوانده و بررسی می‌شد. 
   نشست‌های کارگاه هم هفتگی برگزار می‌شد؟
یک جلسه عصرهای پنجشنبه برگزار می‌شد که کلاس نظریه ادبی بود و جلسه دیگر که خود کارگاه بود عصر روزهای چهارشنبه. البته آقای دکتر براهنی بعدها یک یا دو ترم زیبایی‌شناسی هم تدریس کرد. در کلاس زیبایی‌شناسی که سه‌شنبه‌ها برگزار می‌شد، چند درس درباره استاتیک تدریس شد.
   شما در چه مقطعی وارد کارگاه شدید؟
دقیقا یادم نیست؛ ولی اوایل دهه هفتاد بود. 
   چه کسانی در کارگاه حضور داشتند؟
آقایان شمس آقاجانی، رضا شمسی، علی معصومی‌همدانی، عبدا... کیخسروی، ساعد احمدی، حافظ موسوی، مازیار اسلامی و خانم‌ها فرخنده حاجی‌زاده -که مسوول کلاس‌ها بودند- ناهید توسلی و ... کسانی هستند که الان نام‌شان یادم است.
   شما گفتید کارگاه، ابتدا در قالب یک محفل بسته شروع به کار کرد. چه فرآیندی طی شد تا این جلسات به یکی از جدی‌ترین خاستگاه‌های ادبی  دهه هفتاد تبدیل شود؟
یک اتفاق مهم رخ داد و آن برگزاری جلسات ماهانه کارگاه بود. در هر کدام از این جلسات ماهانه، یک مهمان دعوت می‌شد. این مهمانان از نویسندگان و شاعران شناخته شده ایران بودند. جواد مجابی، بهرام بیضایی، کاظم سادات اشکوری، منوچهر آتشی، سیمین بهبهانی -البته اگر اشتباه نکنم- محمد حقوقی و ... اینها در خاطرم هست. برگزاری این جلسات باعث شد که فضای مستقیمی برای تماس اعضای کارگاه با شاعران و قصه‌نویسان شناخته شده کشور به وجود بیاید. حدود 150 نفر در هر کدام از جلسات ماهانه شرکت می‌کردند. 
   در جلسات هفتگی کارگاه چه می گذشت؟
اولین جلسه‌ای که من به کارگاه رفتم، آقای براهنی طرحی ارائه کردند که بعدها اجرا شد. این طرح با «تولد تراژدی» نیچه شروع شد. بعد به ترتیب فرمالیست‌های روس، ساخت‌گرایی سوسوری، به طور ویژه ساخت‌گرایی و ... را تدریس کردند. این مباحث بعضا هر کدام یکی، دو جلسه از وقت کارگاه را به خود اختصاص می‌دادند و گاهی اوقات یک ترم را. یادم است که یک ترم با کتاب «واژگان و چیزها»ی فوکو گذشت و یک ترم به تدریس «دراماتولوژی» دریدا. البته دراماتولوژی هنوز به فارسی ترجمه نشده. بنابراین براهنی از روی متن اصلی با ترجمه شفاهی و همزمان تدریس می کرد. 
   چرا گزارش این جلسات هرگز منتشر نشد؟
طبعا صاحب جلسات انتظار داشت ناشری برای انتشار آن با او وارد قرارداد شود.   نشر مرکز یک‌بار پیشنهاد کرده بود یک جلد از جلسات یک ترم کارگاه را که به کانت اختصاص داشت، منتشر کند اما براهنی با چاپ یک جلد موافقت نکرد، چون انتظار داشت متن کاملی از همه دوره‌های کارگاه  منتشر شود. به هر حال براهنی همیشه دغدغه چاپ کردن داشت و اگر فرصتی برای انتشار این آثار دست می‌داد، حتما نظرش مساعد بود.  کما اینکه  سال‌ها تعداد زیادی کتاب چاپ نشده داشت که امکان انتشار آنها  فراهم نبود.
    یکی از مشخصه‌های کارگاه توجهی به زبان بود که تا پیش از آن به اين صورت وجود نداشت. او این توجه به زبان را در برابر تلقی‌های پیشامدرنی قرار می‌داد که در متن ادبی قداست جست‌وجو می‌کنند. جایی به صراحت گفته زبان، هیچ تقدسی را نزد هیچ متن ادبی کوچک و بزرگ به رسمیت نمی‌شناسد. به راستی آیا خود پدیده زبان هیچ تقدسی در مجموعه فرهنگ بشری ندارد؟
این ممکن است بخشی از تلقی کلی یک نفر از هستی باشد. من تصورم می‌کنم از نظر براهنی زبان هیچ امر مقدس و هیچ اصل، قاعده و دستورالعمل مقدسی را برنمی‌تابد و در واقع خودش دستورالعمل‌های خودش را خلق می کند. البته منظورم این نیست که زبان مبرا از «خارج از زبان» است. اگر چیزی خارج از زبان وجود داشته باشد، تعیین‌کننده و تقدیرکننده عمده مسیر زبان هم هست. اما مساله این است که زبان مشروعیتش را از خارج از خود نمی‌گیرد. دستورالعملی در زبان وجود ندارد که مشروعیت خود را جز از خودش گرفته باشد. مشروعیت‌هایی که از طریق دستور زبان برای زبان تراشیده می‌شود یا تلقی‌های خیلی خیلی عجیب و غریبی که اخیرا در ایران از زبان‌شناسی به وجود آمده و خودش عامل مشروعیت یا عدم مشروعیت شمرده می‌شود. اینها همه‌اش تحمیلی است. زبان چنین چیزی را برنمی‌تابد.
   یکی از دستاوردهای کارگاه در حوزه شعر، پشت سر گذاشتن سابقه‌ای ذهنی بود مبتنی بر زبان ابزاری و بیانگری. تابویی که مانع از فراروی ادبیات فارسی از ابلاغ معنا و بیان وضعیت‌های پیش موجود می‌شد. اعضای کارگاه که عمدتا از شاعران و نویسندگان جوان بودند، آیا به راحتی این ذهنیت پیش موجود از ادبیات را وانهادند و در این تابوشکنی مشارکت کردند؟
خب نه ... به راحتی نه. خود من تا دو، سه سال این نوع نگاه را نپذیرفته بودم. این را شعرهای آن سال‌های من نشان می‌دهد. البته موضع نفی و انکار هم نداشتم. این مقاومت که تا دو،  سه سال در من وجود داشت، در بعضی‌ها طی مدت کمتری -و بعضا حتی در یکی،  دو جلسه اول - جایش را به تجربه کردن در چارچوب‌های پیشنهادی می داد که عمدتا چارچوب‌های نظری بود. اکثر ما تا زمانی که شعرهای براهنی در تکاپو چاپ نشده بود، آنها را نخوانده بودیم. پس تاثیرپذیری و ورودمان به آن فضای  تجربی، نمی توانست متاثر از آثار خود براهنی بوده باشد.
    بخش عمده‌ای از شعر فارسی تا قبل از دهه هفتاد بر تصویری بودن و بیانگری از طریق ارائه تصویر استوار بوده و ملاک ارزیابی هم نوع تصویر و چگونگی  ارائه آن قرار می‌گرفته است. حال دگردیسی باورها از تصویرمداری به زبان‌مداری در شعر که منسوب به  برهه زمانی دهه هفتاد است و طبیعتا نیمه اول آن، مدنظر است. مبدا بوطیقایی آن از نظر شما کجاست و با چه کسی آغاز می‌شود؟
این بوطیقا -اگر بناست که درباره نظریه ادبی حرف بزنیم- روشن است که با براهنی آغاز می‌شود. براهنی با تبیین شعر خود و به طور کلی در نظریه‌پردازی درباره شعر، اولین کسی است که به طور جدی به شعر قبل از خودش - به خصوص به شعر خودش قبل از «خطاب به پروانه‌ها» -اعتراض می‌کند و نسبت به آن موضع انتقادی می‌گیرد. او تفکیک شدن تصویر و زبان در شعر تا آن زمان فارسی را مورد پرسش قرار می دهد و اینکه زبان در خدمت بیان تصویر باشد برایش سوال برانگیز است. او با این تفکیک مخالفت می‌کند و به نظر من همزمانی این دو اتفاق با یکدیگر، خود اتفاق دیگری است که اولین بار توسط براهنی رخ می‌دهد؛ وگرنه زیبایی‌شناسی شعر قبل از دهه هفتاد، مبتنی بر بازنمایی است. در دهه هفتاد است که عده‌ای با در خدمت بیان بودن زبان مخالفت می‌کنند و معتقد می‌شوند که کار شعر و به طور کلی هنر و ادبیات، بازنمایی نیست.
   شما براهنی را مهم‌ترین منتقد و نظریه‌پرداز ادبی ایرانی بر می‌شمارید. ملاک ارزیابی شما در رسیدن به چنین رای قاطعی چیست؟
براهنی را از آنجا مهم‌ترین منتقد و نظریه‌پرداز تاریخ ادبیات ایران می دانم که نقد و نظر ادبی به صورت جدی،  در دوران معاصر آغاز می شود. البته نمی توان گفت که نقد، تا قبل از آن مسبوق سابقه نبوده؛ اما جدیت و اثرگذاری در ایران به چند دهه اخیر برمی‌گردد. براهنی، مقام موسس نقد و نظریه ادبی در ایران است. این به معنای نفی نقدهایی که تا قبل از براهنی نوشته می‌شده، نیست. اما نقدهای پیش از او را نمی‌توان دربردارنده جریانی جدی - به معنای مدرن کلمه - دانست. 
   علاوه بر این، پيش‌تر او را مهم‌ترین شاعر پس از انقلاب ایران هم دانسته‌اید. برای این مدعای قاطع چه استدلالی دارید؟
براهنی به نظر من علاوه بر اینکه مهم‌ترین شاعر پس از انقلاب ماست، یکی از چهار، پنج شاعر مهم صد سال گذشته زبان فارسی هم هست. او یکی از مهم‌ترین شاعران شعر نو است که من او را در کنار نیما و فروغ - و شاید شاملو - قرار می دهم. البته بدیهی است که او این جایگاه را با شعرهای «خطاب به پروانه‌ها» و بعد از آن به دست آورد. هر چند که پیش از «خطاب ... » هم براهنی شاعر بی‌اهمیتی نیست. در مورد یکی، دو کتاب مهم او مثل «ظل الله» و ... متاسفانه حق مطلب ادا نشده است اما از «خطاب ...» به بعد، براهنی با خودش اختلاف سطح جدی پیدا می‌کند. همه شعرهای از «خطاب...» به بعد او هم در یک سطح از اهمیت قرار نمی‌گیرند؛ اما به هر صورت روشن است که براهنی جریان شعر فارسی را تغییر داده و حوزه دیگری را به روی شعر ما گشوده است. این اظهارنظر فراسوی قضاوت پیرامون شعرهای اوست. به لحاظ اجرای شعری هم، تعدادی از درخشان‌ترین شعرهای جدید زبان فارسی - که تعدادشان زیاد نیست - را براهنی نوشته است.


    روشن است که براهنی جریان شعر فارسی را تغییر داده و حوزه دیگری را به روی شعر ما گشوده است. این اظهارنظر فراسوی قضاوت پیرامون شعرهای اوست. به لحاظ اجرای شعری هم، تعدادی از درخشان‌ترین شعرهای جدید زبان فارسی -که تعدادشان زیاد نیست - را براهنی نوشته است.
   براهنی با تبیین شعر خود و به طور کلی در نظریه‌پردازی درباره شعر، اولین کسی است که به طور جدی به شعر قبل از خودش - به خصوص به شعر خودش قبل از «خطاب به پروانه‌ها» - اعتراض می‌کند و نسبت به آن موضع انتقادی می‌گیرد. او تفکیک شدن تصویر و زبان در شعر تا آن زمان فارسی را مورد پرسش قرار می‌دهد و اینکه زبان در خدمت بیان تصویر باشد برایش سوال‌برانگیز است.
   براهنی به نظر من علاوه بر اینکه مهم‌ترین شاعر پس از انقلاب ماست، یکی از چهار، پنج شاعر مهم صد سال گذشته زبان فارسی هم هست. او یکی از مهم‌ترین شاعران شعر نو است که من او را در کنار نیما و فروغ - و شاید شاملو - قرار می دهم. البته بدیهی است که او این جایگاه را با شعرهای «خطاب به پروانه‌ها» و بعد از آن به دست آورد. ‌

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون