• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5181 -
  • ۱۴۰۱ شنبه ۲۰ فروردين

نگاهي به حواشي هنرهاي نمايشي در آغاز 1401

ميدان‌دارانِ هيچ و صحنه‌گردانانِ با‌اصالت

بابك احمدي

سال تئاتر ايران با اما و اگرهاي قابل تامل پايان يافت و با نگراني‌هاي خاص خودش به 1401 رسيد. گزارش پيشِ رو به مرور اتفاق‌هاي روزهاي پاياني سال و آنچه بعدا در تعطيلات نوروزي ادامه داشت اختصاص يافته است. روزهايي كه مي‌توان مدعي شد وزارت فرهنگ و ارشاد ميدان‌داري كرد و گروه‌هاي تئاتري طبق معمول در سكوت، كمبودها و بي‌تدبيري‌ها و ناديده گرفته شدن‌ها را تاب آوردند تا همچنان شايسته صفت «صحنه‌گردان» باشند. 
غريبِ آشنا
محمود سالاري ۱۶ آذر ۱۴۰۰ با حكم محمدمهدي اسماعيلي به عنوان معاون امور هنري معرفي شد. روند انتخاب او به قدري طول كشيد كه رفته‌رفته از گوشه و كنار صداي اعتراض به‌گوش مي‌رسيد و شهر مي‌رفت كه آشوب شود. به‌سبب رويكرد بالادستي، مديران ارشاد در پايين‌دست هم عصا قورت داده قدم برمي‌داشتند؛ به بياني اصلا قدم از قدم برنمي‌داشتند كه خداي ناكرده خطاي استرات‍ژيك صورت نگيرد و جايگاه و پايگاه و ميز حفظ شود. بعضي خوش‌خدمتي و عده‌اي بي‌خدمتي! پيشه كرده بودند و امور جاري به بدترين شكل پيش مي‌رفت. مثلا مي‌توان به ريختِ برگزاري جشنواره تئاتر فجر اشاره كرد كه صداي بسياري از گروه‌ها و هنرمندان و رسانه‌ها را درآورد و بي‌اعتبارترين جشنواره يك دهه اخير برگزار شد. در يك نمونه، انتخاب آثار نمايشي متقاضي حضور در جشنواره به‌حدي مبتدي و بي‌برنامه اتفاق افتاد كه احساس نمي‌كرديد ويترين سال گذشته تئاتر ايران پيش روي شما است؛ بيشتر نمايشگاه‌ محافظه‌كاري و ترس و اضطراب بود. برنامه‌ريزان! حتي بدعت گذاشته و ترتيبي دادند كه گروه‌ها براي چاپ پوستر نمايش خود مجوزِ دوم بگيرند. يعني نمايشي كه يك ماه قبل از جشنواره مجوز تمام اقلام اجرايي و تبليغاتي‌اش را گرفته بود، براي حضور در جشنواره بايد دوباره در پيشگاه حضرات مميز مي‌ايستاد. انگار در نظام سياسي ديگري فعاليت داشته و حالا در نظام تازه بايد 
خود اثباتي كند. بگذريم از جدول پرتغيير، روزهايي كه رايحه جشنواره در هوا نبود و اختتاميه‌ مبتدي. اوج كج‌سليقگي با پهن كردن زيلو و گذاشتن چراغ نفتي و تلويزيون دو كاناله روي صحنه. شاه‌بيت برگزاري جشنواره هم آنجا رقم خورد كه معاون اين رويداد! مسووليت نمايش دادن زيرنويس ترجمه ديالوگ‌هاي گروهِ آذربايجاني را پذيرفت. يعني مقام مسوول به اتاق فرمان رفت، پاي لپ‌تاپ نشست و اصطلاحا زيرنويس play كرد. در همين دوره كوتاه، شوراي نظارت و ارزشيابي يكه‌تازي كرد و كلاه و سر را با هم ‌آورد. نمايش‌هاي «درس بي‌پايان» به كارگرداني ميلاد نيك‌آبادي، «خاك سفيد» كاري از محمدرضا هلال‌زاده و «بي‌زمان» ساخته پروين هادي‌نيا هريك به‌نوعي پيش يا حين برگزاري جشنواره دچار مساله شدند. نيك‌آبادي بعدا سيماي آشفته‌‎بازار را اين‌گونه شرح داد: «روز بازبيني از بين سه نفري كه قرار بود نمايش را ببينند فقط اردشير صالح‌پور به سالن آمد در صورتي كه نمي‌دانست نمايشي كه قرار است ببيند متقاضي كدام بخش است و ابتدا به من گفت كه نمايشت براي بخش خياباني است و من توضيح دادم كه كار براي بخش مهمان صحنه‌اي بازبيني مي‌رود.»به اين اعتبار گويي حمايت مادي و معنوي از هنرهاي نمايشي هيچ‌گاه معنا نداشته و هرگونه انتظار ثبات و امنيت حرفه‌اي خيال خام است. چنان‌كه روزنامه اعتماد در گزارشي فاش كرد جمع زيادي از فعالان طراحي حركت، رقص معاصر و اصطلاحا كورئوگرافي، از سوي نهادهاي خاص احضار شده‌اند. ماجرايي كه واكنش رضا كيانيان، گلاب آدينه، طناز طباطبايي و فرهاد مهندس‌پور را به دنبال داشت. مهندس‌پور حتي نامه سرگشاده‌اي منتشر كرد و در آن نوشت «ترس احتمالي شما مي‌تواند ناشي از نادانستگي باشد. به راستي اگر مساله اين است، جامعه هنرمندان ايران، استادان هنر، گروه بزرگ هنرمندان تئاتر كشور، دانش‌آموختگان هنر و فرهنگ در ايران، همكاران هنرمند و حرفه‌اي شما، همگي مي‌توانند به شما مشاوره بدهند و در اين باره روشنگري كنند كه مفهوم رقص، در درون جريان رقص مدرن و رقص معاصر تحولي بنيادين يافته و با تصور فيلمفارسي فاصله نجومي گرفته است. رقص، امروز پژوهش و كندوكاوي در مفهوم حركت در زندگي روزمره، آيين‌ها، سنن و آداب در هر كشور است و هيچ شباهت و همانندي با آنچه ۵۰ سال پيش از اين رقص ناميده مي‌شد ندارد. بياييد دانشمند مسوول خود باشيم، به‌روز باشيم و هم‌پاي جوانان نيك‌انديش و تلاشگر و هنرمند كشورمان گام‌برداريم... رقص مدرن فرمي براي بيان فكرها و عواطف پاك انساني و اخلاقي به ديگران است...» خلاصه در چنين اوضاعي بود كه معاون امور هنري حكم گرفت.
يادگارِ روزگارِ حميد
اما محمود سالاري كه بود؟ نام او براي خبرنگارانِ قديمي‌ترِ حوزه هنرهاي نمايشي، دوران حضور حميد شاه‌آبادي (معاون امور هنري وزير ارشاد دولت دهم) و راه‌اندازي «بنياد ادبيات نمايشي» را يادآوري مي‌كرد. بنيادِ بي‌سرانجامي كه سالاري 20 ارديبهشت 91 رياستش را برعهده گرفت و دو ماه بعد، يعني ۱۳ تيرماه از پايگاه اطلاع‌رساني‌اش رونمايي كرد. امكاناتي كه قاعدتا بايد ظرف چهاردهه‌ گذشته براي بهترين نمايشنامه‌نويسان و مدرسان نمايشنامه‌نويسي ايران مهيا مي‌شد اما نشد. حتي در نشست رونمايي از پايگاه اطلاع‌رساني هم زنده‌ياد داود رشيدي -بازيگر، مترجم و كارگردان تئاتر- دعوت داشت و حضور نمايشنامه‌نويسان صاحبنام كشور به چشم نمي‌خورد. مدتي نگذشت كه دوران فعاليت سالاري، بنياد و ديگران در دولت دهم به پايان رسيد؛ امروز اگر به آدرس
 www.adabiatnamayeshi.ir مراجعه كنيد، با صفحه‌اي مواجه مي‌شويد كه به شما اصول جذب مشتري مجازي يا همان CEO و كار با نرم‌افزار Dreamweaver را آموزش مي‌دهد؛ ولي به هر صورت سالاري در بدو بازگشت نشان داده ديدگاه‌هايش نسبت به گذشته تفاوت چنداني نكرده است و او همچنان از ادبيات روزآمد هنرهاي نمايشي استفاده نمي‌كند.
كپي برابر اصل
براي شناخت بهتر ديدگاه معاون امور هنري درباره هنرهاي نمايشي (يكي از چند مجموعه هنري زيرنظرش) مي‌توان به متن حكم سال 91 حميد شاه‌آبادي مراجعه كرد: «نمايش‌هاي فاخر در طول تاريخ، مرهون محتواي والاي نمايشنامه‌هاي والا بوده‌اند و از اين رو نقش سازنده‌اي در فرهنگ و ادبيات تمدن‌هاي كهن داشته‌اند. بر اين مهم، تا نمايشنامه ارزشمند نباشد، تئاتر باارزش نخواهد بود.» سخن لغوي كه دهه‌هاست در تئاتر جهان خريدار ندارد، مگر اينكه ايران جزيره‌اي باشد جدا. البته اين به معناي كم‌اهميت جلوه دادن نمايشنامه نيست و تاسيس بنياد ادبيات نمايشي هم به‌خودي خود حركتي فاقد ارزش نبود؛ ولي قرن بيستم و ابتداي قرن بيست‌ويكم سرشار است از نمايش‌هاي درخشاني كه اتفاقا با عنصر نمايشنامه به شكل كلاسيك -مدنظر آقايان- چندان نسبت ندارند. سالاري امروز هم از كليدواژه‌هاي قديمي «نمايش‌هاي فاخر» و «محتواي والا» و مشابه اينها استفاده مي‌كند و مگر نه اينكه اعمال (برنامه‌ريزي) ما در ادامه ادبيات و ذهن ما شكل مي‌گيرد؟ به اين اعتبار‌گويي نه خاني رفته، نه خاني آمده، به تعبيري با كپي برابر اصل حميد شاه‌آبادي مواجه هستيم؛ بنابراين چطور مي‌توان به گسترش زيرساخت‌ها در اين دوره اميد داشت؟ معاون امور هنري در جدي‌ترين و تنها گفت‌وگوي تفصيلي‌اش با رسانه‌ها، در پاسخ به سوالي درباره ماجراي برخورد يك پرفورمر با سازه «ماده و فكر» در موزه هنرهاي معاصر مي‌گويد: «به نظرم مقداري كج‌‌سليقگي همكاران ما بود كه منجر به اين حادثه شد. به اين دليل كه قرار بود براي حكيم نظامي برنامه فاخري برگزار شود. اين برنامه فاخر قرار بود در جايي برگزار شود كه حيثيت و شأن جهاني داشته باشد.»
هزينه‌تراشيِ دستيار وزير 
نكته مهمي كه در اين گفت‌وگو مورد توجه خبرنگار شبكه خبر قرار نگرفت، هزينه بسيار زياد برگزاري اين «برنامه‌هاي فاخر براي حكيم نظامي» بود. برنامه‌اي كه پاي يكي ديگر از مديران ارشادي را وسط كشيد. محمود شالويي، دستيار وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي (مديركل حوزه وزارتي، با حفظ سمت) طبق شنيده‌ها، رقمي بين 2 تا 3 ميليارد تومان براي برپايي بزرگذاشت حكيم نظامي هزينه كرد. مديران درحالي چنين رقمي صرف كردند كه معادلش هيچ‌گاه براي برگزاري‌ فوق برنامه‌هاي تئاتري دراختيار نمايشي‌ها قرار نگرفت؛ يك تبعيضِ آشكار. بدترآنكه به‌واسطه جلوگيري پرداخت‌هاي انجمن هنرهاي نمايشي به دستور مديركل هنرهاي نمايشي، تسويه‌حساب بعضي گروه‌ها در آستانه فرارسيدنِ نوروز به تعويق افتاد. سالاري هم در گفت‌وگويش بيان مي‌كند: «سال گذشته ما خجالت‌زده بخش‌هايي از گروه‌هاي تئاتر شهرستاني شديم، چون منابع مالي بخشي از اين تفاهمنامه‌ها تامين نشد و ما نتوانستيم از اين گروه‌ها حمايت جدي كنيم. از سوي ديگر سال 1400 سال تحول دولت بود و تا كارها بخواهد انجام شود و مديران جديد بخواهند در راس امور قرار گيرند مقداري طول كشيد؛ اما ما به جد معتقديم اگر عدالت فرهنگي و هنري كه شعار اصلي دولت و وزير محترم بوده قرار است اتفاق بيفتد راهي نداريم جز اينكه به گروه‌هاي تئاتر شهرستاني توجه كنيم.»
ماجراي نخ و سوزن و درِ دروازه 
ايجاد مانع در برابر پرداخت‌ها (با هدف فسادزدايي) در شرايطي صورت گرفت كه معاونت امور هنري و اداره كل هنرهاي نمايشي تاكنون برنامه‌ها و ايده‌هاي خود مبني بر رونق‌بخشي به فضاي هنرهاي نمايشي را به‌صورت واضح بيان نكرده‌اند. به عبارتي مديران نمي‌گويند سازوكار مالي و حمايتي اداره كل، انجمن هنرهاي نمايشي و مجموعه معاونت امور هنري در دوره جديد چگونه پيش خواهد رفت. بعضي معتقدند دستور كارِ سالاري، سوق دادن هرچه بيشتر سالن‌هاي نمايشي زيرنظر دولت به سوي درآمدزايي است، پس اينكه اداره كل هنرهاي نمايشي اعلام كند تئاترشهر فقط دراختيار نمايش‌هاي بيمه از نظر فروش گذاشته مي‌شود، امر دور از ذهن نيست. چنين شائبه‌هايي چطور به وجود مي‌آيد؟ از آنجا كه نه وزير و نه معاون وزير، در مدت اخير به بنياد رودكي نزديك نشده‌اند، اينجاست كه ضرب‌المثل درِ دروازه و تهِ سوزن نمود پيدا مي‌كند. 
در بنياد رودكي چه خبر است؟
اينكه چرا بنياد رودكي يك نماد است؟ به سال 1399 و نشست مشترك هيات‌مديره بنياد با بعضي اعضاي اتاق بازرگاني بازمي‌گردد. غلامرضا ملكي، مدير امور تشكل‌ها و مسووليت‌هاي اجتماعي اتاق (بازرگاني) تهران در نشست مذكور به نكته مهمي اشاره كرد كه اما و اگرهايي به همراه آورد. «انجمن موسسات و آموزشگاه‌هاي فرهنگي و هنري استان تهران يك تشكل مستقل با هيات‌مديره و با بودجه مشخص است كه مورد حمايت اتاق بازرگاني تهران بوده و اميدواريم بتوانيد مدافع خوبي براي تشكل خويش در تعالي اهداف‌تان باشيد.» يعني انجمني تشكيل شده با مشاركت هيات‌مديره بنياد رودكي و بعضي اعضاي اتاق بازرگاني كه برايش بودجه‌‎ نيز تعريف شده است؛ اما درعين‌حال گزارشي هم وجود ندارد كه سرنوشت بودجه چه شده؛ تشكيل انجمن چه آورده فرهنگي- هنري‌اي داشته و اساسا بنياد رودكي مشغول چه كاري است؟ به‌ويژه وقتي مشاهده مي‌كنيم چراغ «تالار حافظ» به عنوان زيرساخت تئاتري متعلق به گروه‌ها و هنرمندان تئاتر مدت‌ها خاموش بود و بعد از ماه‌ها تازه همين روز گذشته خبر رسيد به يك گروه اجازه اجرا داده‌اند. يعني مسوولان بنياد رودكي در انجام وظايف ابتدايي ناتوانند اما در تشكيل انجمن‌هاي داراي بودجه كوشا به‌نظر مي‌رسند. سود اين بازي به حساب چه شخص يا اشخاصي واريز مي‌شود؟  سكوت در برابر مجموعه‌اي كه مديريت موسسه منحل شده «توسعه هنرهاي معاصر» را به خود مي‌بيند شائبه‌برانگيز است، به‌ويژه كه ايده خصوصي‌سازي مجموعه‌هايي مانند «تئاتر شهر» -‌شبيه وضعيت حاكم بر تالار وحدت- از مدت‌ها پيش در سر بعضي چرخ مي‌زند (لازم به اشاره است كه خبرنگار «اعتماد» در چند مورد كوشيد از طريق سامانه دسترسي آزاد به اطلاعات در جريان هزينه‌كرد و بيلان كاري موسسه هنرهاي معاصر دسترسي پيدا كند ولي پشتيباني سايت! همكاري نكرد). 
ديدار مديركل جديد با خانه تئاتر قديم!
وقتي مديركل هنرهاي نمايشي معرفي شد، يكي از خبرگزاري‌ها در تيتر خود نوشت «بالاخره مدير جديد آمد!»؛ كنايه‌ به طولاني شدن روند معرفي. چهارشنبه 18 اسفند 1400 بود كه خبر معرفي كاظم نظري روي خروجي خبرگزاري‌ها قرار گرفت و چشم‌ها به جمال مدير نو رسيده روشن شد. نظري در بدو ورود بهاريه نوشت و سپس هفتم فروردين ماه (مصادف با روز ملي هنرهاي نمايشي) براي دومين‌بار دست به قلم شد. در همين روز به ديدار رضا بابك، هنرمند كهنه‌كار تئاترهاي عروسكي و عرصه بازيگري شتافت و خلاصه تلاش كرد با جامعه تئاتري «ديالوگ» برقرار كند كه البته به‌واسطه انواع بي‌برنامگي‌ها بيشتر در حد مونولوگ باقي ماند. به‌ويژه وقتي در پاسخ به خبرگزاري ايسنا درخصوص ماجراي احضار جوانان هنرمند تئاتر، به‌نوعي اظهار بي‌اطلاعي كرد و بعد از آن هم گزارشي نداد كه در اين باره چه اقدام‌هايي صورت داده است. گويا معاون هنري در اين زمينه پوياتر بوده و با يكي از بازيگران شناخته شده تئاتر و سينما نشست داشته است. گفت‌وگويي كه در مورد خاص نمايشنامه «پدر» حداقل به رفع ممنوعيتِ اجراي نمايشنامه‌هاي «فلوريان زلر» نويسنده فرانسوي انجاميد. نمونه و مصداقِ همان ماجرا كه در ابتداي گزارش اشاره شد، «شوراي نظارت سر و كلاه با هم مي‌آورد.» مشخص شد بعضي خودجوش اجازه اجراي اين نمايشنامه را به چند گروه نداده بودند.بنابراين، ديدار صميمانه مديركل هنرهاي نمايشي با هيات‌مديره خانه تئاتر مهم‌ترين اتفاق هفته‌هاي ابتدايي فعاليت نظري به شمار مي‌رود. جالب اينجا است كه مرور چهره حاضران در اين نشست، جز حضور مديركل هنرهاي نمايشي جديد، هيچ نكته‌ ‌تازه‌اي در بر نداشت. همان‌ها كه يك دهه قبل در جلسه با حسين طاهري، مديركل اسبق هنرهاي نمايشي (سال 91) بر صندلي خانه تئاتر تكيه زده بودند، همچنان در عكس‌‌ روي صندلي مشاهده شدند. نكته خنده‌آور ماجرا اينجاست كه در همين بازه زماني، چند مديركل «انتصابي» تغيير كردند ولي تركيب «خانه تئاتر» با ادعاي سازوكار «انتصابي» همچنان همان است كه بود. به اين ترتيب بايد پرسيد مديركل جديد حقيقتا تصور مي‌كند با چه طيف و چه جامعه آماري تئاتري وارد گفت‌وگو شده است؟ظاهرا كاظم نظري هم در معرفي مديران زيرمجموعه‌اش بر همان مدار وزير ارشاد و معاون هنري حركت مي‌كند. چند هفته از حضورش در اداره كل مي‌گذرد اما همچنان تكليف مديريت مجموعه «تئاترشهر»، «سنگلج» و «مديرعامل انجمن هنرهاي نمايشي» و... روشن نيست. با اينكه خبرنگاران و بعضي فعالان تئاتري تقريبا مطلع شده‌اند گزينه‌ها چه اشخاصي هستند. تنها كافي است درنظر بگيريم كه محمدمهدي اسماعيلي 3 شهريور 1400 از مجلس شوراي اسلامي راي اعتماد دريافت كرده و تا امروز كه در فروردين 1401 به‌سر مي‌بريم، هنوز تكليف مديران زيرمجموعه اداره كل هنرهاي نمايشي روشن نيست. حقيقتا بايد گفت كندي و تاخير هم اصولي دارد و اين نمونه نوبر است. در مدت مورد بحث، اين گروه‌هاي تئاتري بودند كه سخت‌ترين شرايط بيماري و تعطيلي را تاب آورده و بدون حمايت قابل ذكر دولتي از پا ننشسته‌اند. نتيجه اينكه مديران ميدان‌دارانِ هيچ بوده‌اند و هنرمندان همچنان صحنه‌گردانِ با اصالت.


    ظرف يك دهه اخير چند مدير كل «انتصابي» تغيير كردند ولي تركيب «خانه تئاتر» با ادعاي سازوكار «انتصابي» همچنان همان است كه بود. به اين ترتيب بايد پرسيد مديركل جديد حقيقتا تصور مي‌كند با چه طيف و چه جامعه آماري تئاتري وارد گفت‌وگو شده است؟
    تنها كافي است در نظر بگيريم كه محمدمهدي اسماعيلي 3 شهريور 1400 از مجلس شوراي اسلامي راي اعتماد دريافت كرده و تا امروز كه در فروردين 1401 به ‌سر مي‌بريم، هنوز تكليف مديران زيرمجموعه اداره كل هنرهاي نمايشي روشن نيست. حقيقتا بايد گفت كندي و تاخير هم اصولي دارد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون