• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5183 -
  • ۱۴۰۱ دوشنبه ۲۲ فروردين

ضرورت درك فضاي فرهنگي نفت (1)

رويا خوشنويس

در يادداشت هفته گذشته به اين نكته اشاره كردم كه نفت شكل‌دهنده زندگي امروزي ما در قرن بيستم است و بسياري از درگيري‌هاي امروز و مشكلات زيست محيطي و جنگ‌هاي داخلي و خارجي، مشكلات زنان و آلودگي‌ فضاهاي شهري وابسته به نوع فرهنگي است كه به دليل فضاي سياسي و اجتماعي به وجود آمده توسط سوخت‌هاي فسيلي به وجود آمده‌اند. همچنين اشاره شد كه نفت چگونه بر روابط داخلي و خارجي كشورها تاثير مي‌گذارد و پيشرفت جوامع با ميزان دسترسي آنها به سوخت‌هاي فسيلي اندازه‌گيري مي‌شود. 
در اين يادداشت سعي دارم خلاصه‌اي از مقدمه كتاب پتروفرهنگ: نفت، سياست و فرهنگ را براي روشن كردن عميق‌تر اين مطلب ارايه كنم و به‌طور مختصر توضيح دهم كه چرا ما احتياج داريم نفت را بفهميم و عدم اين درك چه پيامد‌هايي براي ما خواهد داشت. هر چند اين موضوع يكي از بحث‌هاي بسيار گسترده مطالعات فرهنگي نفت است و محققان و دانشمندان زيادي ابعاد گسترده لزوم درك اجتماعي نفت را در كشورهاي مختلف بررسي مي‌كنند، اما من سعي دارم به‌طور مختصر به دو دليل اصلي اين ضرورت بپردازم.  دليل اول درك تاثيرات دوگانه نفت در مناسبات اجتماعي و فرهنگي است و دليل دوم به ضرورت شناخت نفت، آمادگي براي گذار اجتناب‌ناپذير به دوران «پس از نفت» اشاره مي‌كند. 
شينا ويلسون، آدام كارلسون و امره سيمن، از مشاهير مطالعات فرهنگي نفت، در مقدمه كتاب پتروفرهنگ به اين نكته اشاره مي‌كنند كه در قرن بيستم نفت ما را تبديل به انسان‌هاي مدرن امروزي با درخواست‌ها و نيازهاي مدرن كرده است. اما در قرن بيست و يكم به اين آگاهي رساند كه اين روند هميشگي نيست و اگر سوخت فسيلي از ما گرفته شود، شكل و شمايل زندگي امروزي ما به‌طور كامل تغيير خواهد كرد. اين نفت است كه ما را به آنچه هستيم، تبديل كرده است و هويت امروزي ما وابستگي شديد اجتماعي و سياسي به ميزان دسترسي ما به اين سوخت فسيلي دارد. 
در اين مقدمه آمده است كه در قلب اين آگاهي تازه يافته شده از اهميت نفت براي حساسيت‌ها و انتظارات اجتماعي ما، توانايي درك اين مطلب ضروري است كه در قرن جديد شرايط تغيير كرده است و بايد در پي راهي براي كم كردن اين وابستگي باشيم. نفت چون معشوقي است كه براي كوتاه‌مدت آرامش و عشق براي ما به ارمغان آورده ولي مصاحبت با او در طولاني مدت ما را به ورطه تباهي خواهد رساند. براي مثال اگر رشد در دنياي مدرن ضرورتا به معني تحرك بي‌وقفه، رسيدن‌هاي با سرعت، مصرف‌گرايي افراطي، شادي‌هاي پر خطر و هيجانات نامتناهي بوده، با توجه به نكات مخرب تاثير نفت در زندگي امروزي بايد عميقا به اين درك برسيم كه چاره‌اي جز پيدا كردن شادي‌هاي جديد نداريم و اجتناب از اين درك به معناي نابودي است و بس.  در واقع انرژي فسيلي سرعت زندگي، كار و بهره‌برداري از طبيعت را براي انسان بالا برده است. اما در عين حال به سرعت در حال تخريب تمام داده‌هاي خويش است. بهره‌برداري از دريا‌ها به ميزاني غير قابل تصور رسيده و ميزان تخريب خاك با سرعتي غير قابل جبران در حال پيشرفت است. ما با درك بهتر آثار مخرب سوخت‌هاي فسيلي، چاره جز اين نداريم كه هر چه سريع‌تر به فكر جايگزيني براي اين نوع انرژي باشيم يا رابطه‌‌مان را با مصرف اين انرژي تغيير دهيم.  از ديگر دلايل شناخت نفت در زندگي امروزي، آمادگي براي زندگي در دنياي «پس از نفت» است. دوران گذار به زندگي غير وابسته به انرژي فسيلي در ادبيات مطالعات فرهنگي نفت به عنوان دوران «پس از نفت» شناخته مي‌شود. دوراني كه تامل و تصور زندگي در آن نه تنها از لحاظ نيازهاي تكنيكي بلكه از لحاظ فضاي سياسي و اجتماعي نيازمند شناخت، مطالعه، تحقيق و بررسي هرچه عميق‌تر و سريع‌تر است. براي كمك به شروع اين تغيير و تحولات، محققان در هنر، علوم انساني و علوم اجتماعي به‌طوري بي‌سابقه در حال تحقيق در مورد شرايط جديد در دوران بدون سوخت فسيلي هستند.
در خرداد ماه سال ۱۳۹۴، اعضاي گروه جي هفت، اعلام كردند كه دوران حاكميت نفت در سال دوهزار و صد به پايان مي‌رسد. با در نظر گرفتن اين سقوط، (و تاريخ‌هاي خوش‌خيالانه بسياري چون اين) ما در آستانه يك تغيير اجتماعي بدون سابقه تاريخي هستيم، به ويژه با توجه به دامنه و مقياس تغيير (در نيمه قرن ممكن است كه جمعيت زمين به ۹.۶ ميليارد برسد)، تاثير اين تغيير مي‌تواند بسيار مخرب‌تر از آنچه باشد كه حتي اكنون كه در حال مطالعه اين سطور هستيم نتوانيم حتي تصوري از آن داشته باشيم. 
در واقع نفت آنچنان زندگي امروزي ما را شكل داده كه تصور فضايي خارج از فضاي سوخت‌هاي فسيلي غيرممكن به نظر مي‌رسد. ما نياز داريم كه وابستگي سياسي و اجتماعي‌مان به نفت را بهتر درك كنيم تا بتوانيم كم‌كم به رهاسازي اين وابستگي فكر كنيم. شناخت نفت در دنياي امروز به ما كمك مي‌كند كه در آستانه گذار به روزگار «پس از نفت» كمتر دچار بحران‌ شده و راه‌هاي نجات را از قبل پيش‌بيني كرده باشيم. بايد آماده باشيم و از انسان‌هايي كه با آرامش در فضايي زندگي مي‌كنند كه تصور از حضور انرژي تصوري بي‌نهايت و پايان‌ناپذير است به انسان‌هايي تبديل شويم كه به انرژي و سوخت فسيلي تنها به عنوان قبض قابل پرداخت نگاه نكرده بلكه به آن به عنوان دليل و علت اصلي سوق داده شدن به زندگي سخت‌تر، گران‌تر، گرم‌تر و پرتنش‌تر نگاه كنيم. 
ضرورت شناخت نفت به اين نكته ‌اساسي اشاره دارد كه نياز داريم تغيير كنيم. بايد بتوانيم تصور كنيم كه به احتمال زياد در سال‌هاي آينده، در زير آفتاب سوزان شهرهاي جنوبي كشور خواهيم سوخت و جزغاله مي‌شويم. دستگاه‌هاي سرد‌كننده به زودي زورشان به گرماي طاقت‌فرساي خوزستان و بوشهر و هرمزگان و سيستان و بلوچستان و ديگر استان‌هاي جنوبي نمي‌رسد. آب كمتر در دسترس خواهد بود و همان‌طور كه در دوران جنگ پذيراي مهمانان جنگ‌زده‌مان بوديم در سال‌هاي پيش‌رو بايد آمادگي پذيرايي از مهمانان گرما‌زده باشيم. شهرهاي شمالي‌تر با خيل مهاجرين استان‌هاي جنوبي مواجه خواهند شد. جنگل‌ها تبديل به ويلا مي‌شوند و تخريب طبيعت بيش از پيش روندي صعودي پيش خواهد گرفت.  سويه ديگر حضور نفت در زندگي ما اين است كه نفت آنچنان زندگي ما را در طول يك قرن تغيير داده كه ما كاملا به آن وابسته هستيم. تهديد ظاهري كه عدم حضور آن در زندگي ما ايجاد مي‌كند خود نشان‌دهنده آن است كه ما را باز هم تغيير خواهد داد.مي‌تواند ما را انسان‌هايي كه با آرامش در خانه نشسته‌ايم و از راحتي‌اي كه دوران حكمراني نفت براي‌مان به ارمغان آورده لذت مي‌بريم، تبديل به بيچارگاني كند كه روند روزمره زندگي‌شان مختل شده است. نويسندگان اين مقدمه اغلب از كشورهاي پيشرفته با امكانات شهري مدرني هستند كه شايد گذار به سوي شهر‌هاي غير وابسته به سوخت‌هاي فسيلي در آنها از سال‌ها قبل شروع و برنامه‌ريزي شده باشد. براي همين شايد ترس كمتري در زبان و كلمات‌شان ديده شود. اما به عنوان يك خواننده ايراني، خود را در تهران بدون سوخت فسيلي تصور كنيد. جابه‌جايي شهري مختل خواهد شد، وسايل گرمايشي و سرمايشي غير قابل استفاده و دسترسي به مواد غذايي غيرممكن مي‌شود. شرايط اين شهر هيچ فرقي با شرايط كنوني شهرهاي جنگ‌زده اوكراين يا دمشق در دوران اشغال داعش نخواهد داشت. بدون اينكه دشمني به كشور حمله كرده باشد شهر كاملا در شرايط جنگي قرار خواهد گرفت.  گذار از انرژي كه بايد در قرن بيست و يكم صورت بگيرد نيازمند تغييرات كلي و جزيي تكنيكي، سياسي و اجتماعي است. اما همان‌طور كه مي‌دانيم، چالش‌هاي سياسي و اجتماعي در مسير گذار انرژي بسيار پررنگ‌تر از چالش‌هاي تكنيكي هستند. چه بسا اگر مشكلات سياسي و فرهنگي سد راه نبودند ما نزديك‌تر به دوران «پس از نفت» بوديم و تا جاي امكان نياز و وابستگي به نفت را كم و كمتر مي‌كرديم. اما با وجود اينكه پيشرفت‌ تكنولوژي در اين زمينه بسيار پيشرو است، چرا توانايي قطع وابستگي به نفت را نداريم؟ اين ناتواني ريشه‌اش چيست و در كجا بايد آن را جست‌وجو كنيم؟ 
Wilson, Sheena, Adam Carlson, and Imre Szeman. Petrocultures: Oil, Politics, Culture. McGill-Queen’s Press - MQUP, 2017.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون