• 1404 پنج‌شنبه 19 تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5194 -
  • 1401 دوشنبه 5 ارديبهشت

معمار كيست؟

فربد افشار بكشلو

شنبه سوم ارديبهشت، روز بزرگداشت معمار نام‌گذاري شده است. اين امر فرصتي فراهم كرد تا در آغاز قرن جديد، تاملي بر خلأ معرفتي موجود پيرامون اين نقش در تاريخ معماري ايران شود. نقش معمار، نقشي ايستا نيست، بلكه در طول تاريخ معماري جهان تحول بسياري يافته است. در مغرب‌زمين، اين نقش در دو مرحله دچار تحول شده است و اكنون نيز در آستانه تحولي ديگر قرار دارد. نخستين مرحله، نقش معمار را تا پايان دوره قرون وسطي تبيين مي‌كند. در اين مرحله، اسناد جامع طراحي و ساخت (پلان، مقطع، نما، ...) بنا در ميانه نبود، بلكه گروه‌هاي صنعتگر مختلف با مشاركت يكديگر بناها را در طي چندين دهه يا قرن بر مي‌افراشتند. از اين رو، عدم پيوستگي و هماهنگي بين عناصر معماري يك بنا بسيار شايع بود. اوج اين اتفاق را مي‌توان در معماري عصر گوتيك ديد. سردر كليساها و عدم تقارن موجود در آنها بهترين گواه بر اين اتفاق است. در اين فرآيند، عمل طراحي وساخت همزمان روي مي‌داد و مغز متفكري براي تصميم‌گيري و ايجاد هماهنگي بين بخش‌هاي مختلف بنا وجود نداشت. پس معمار، نه طراح كل، بلكه استادكاري بود كه روي يك يا چند عنصر از معماري يك بنا تمركز مي‌كرد. از اين رو، معماران بناها در اين دوره ناشناس باقي مي‌ماندند و غالبا بناها به باني آنها شناخته مي‌شدند. دومين مرحله با وقوع عصر درخشان رنسانس روي مي‌دهد. در ابتداي قرن پانزدهم، فيليپو برونلسكي با حل بحران ساخت گنبد كليساي جامع فلورانس سبب شد تا براي اولين‌بار در تاريخ معماري غرب شاهد آن باشيم كه يك بنا نه به باني، كه به سازنده آن تقديم مي‌شود. پس، معمار يك بنا براي اولين‌بار براي آيندگان ناشناس باقي نمي‌ماند. در ادامه اين تحول در عصر رنسانس، لئون باتيستا آلبرتي با كتاب «در باب هنر ساختن » تعريف جديدي از نقش معمار ارايه داد كه تا به امروز پا برجا بوده است. بنا به تعريف او، وظيفه معمار فكر كردن (طراحي بنا) و نه ساختن (بنا) است. 

اين تعريف به معني خط جدايي بين فرآيند طراحي و فرآيند ساخت يك بنا مي‌باشد. از اين رو، معمار اسناد طراحي مانند پلان، نما، ... را تهيه مي‌كند و تيم سازنده مو به مو آن را در محل استقرار بنا كپي مي‌كند (اجرا مي‌كند).  اين تعريف آلبرتي از نقش معمار با وقوع تحولات فناوري از قرن پانزدهم به بعد (اختراع دستگاه چاپ تا توليد صنعتي)، كاملا تحقق يافت. بنابراين در اين مرحله، معمار مغز متفكر بنا است كه بر يك كل تمركز مي‌كند و بنا نيز كپي مو به مو از طرح او است. با وقوع انقلاب دانايي در اواخر قرن بيستم و گسترش شتابان آن، مرحله ديگري از تحول نقش معمار فرا رسيده است. اين‌بار، باز تعريف نقش معمار پس از، نه پيش از، تحولات فناورانه روي داده است. انقلاب دانايي با پيدايش كامپيوترها و ربات‌ها سبب بروز دو مفهومCAD (Computer Aided Design، طراحي به كمك كامپيوتر) و CAM (Computer Aided Manufacturing، ساخت به كمك كامپيوتر) در حيطه معماري شده است. برآيند اين دو مفهوم ادغام فرآيند طراحي و فرآيند ساخت در يكديگر است. در ابتدا، اين تغيير به منزله عبور از پارادايم آلبرتي و بازگشت به پارادايم قرون وسطي پيرامون مفهوم معمار تلقي شد، ولي اين برداشت اشتباه بود. در اين ادغام، نقش معمار به عنوان مغز متفكر بنا و انسجام بخش كل و جز حفظ مي‌شود. از اين رو، در اين مفهوم جديد معمار بنا را خلق (طراحي و ساخت) مي‌كند و هيچ واسطي بين او و بنا در اين فرآيند وجود ندارد.  متاسفانه چنين تبييني درباره سير تحول مفهوم معمار در ايران صورت نگرفته است و يك سردرگمي تاريخي پيرامون آن وجود دارد. ولي بر مبناي شواهد در دسترس مي‌توان سه تحول پيرامون اين مفهوم را شناسايي كرد. نخستين مفهوم را مي‌توان تا پيش از عصر تيموري در جاي جاي معماري اين سرزمين ديد. در اين عصر، معمار به عنوان يك استادكار جز نه طراح كل بنا، به مانند قرون وسطي در غرب، ايفاي نقش مي‌كند. اين امر را يك اثر ادبي مهم عصر طلايي اسلامي (قرن 3 تا 5 هجري قمري) و يك بناي شاخص عصر سلجوقي به خوبي نشان مي‌دهند. اثر ادبي مورد نظر كتاب قابوس‌نامه مي‌باشد. اين كتاب كه در 44 باب توسط امير عنصرالمعالي براي فرزندش گيلانشاه تنظيم شده است، در 13 باب (باب 31 تا باب 43) به تبيين مشاغلي مي‌پردازد كه در آن زمانه مي‌توان بدان مشغول شد. در اين 13 باب هيچ نشانه‌اي از شغلي كه دال بر مفهوم معمار باشد، وجود ندارد. با گذر به عصر سلجوقيان و آغاز غروب عصر طلايي اسلامي، مراجعه به بناي مسجد جامع اصفهان مي‌تواند مكمل اين ادعا باشد. اين بنا، داراي چهار ايوان و دو گنبد خانه است كه هيچ يك از اين چهار ايوان و دو گنبدخانه شباهتي به ديگري ندارند. اين عدم انسجام و هماهنگي تا پايان عصر مغولان حاكم است. با ورود به عصر تيموري، تحولي جديد در نقش معمار صورت مي‌گيرد. اگر به بناي مدرسه غياثيه خرگرد يا مسجد بي‌بي‌خانم سمرقند نگاهي بيندازيم، شاهد بروز انسجام و هماهنگي معناداري بين جز و كل بنا هستيم كه حاكي از وجود يك تنظيم‌گر كل در بنا است. ولي شواهدي در دست نيست كه حاكي از تغيير وظايف معمار (طراحي و ساخت) در اين عصر يا اعصار پس از آن در ايران باشد. در ميانه قرن 13 هجري شمسي، نقش معمار در قالب تنظيم‌گر كل با ورود ميرزا مهدي خان‌شقاقي به عرصه معماري ايران خاتمه مي‌يابد. از اين نقطه عطف، عصري از نابساماني در نقش معمار در اين سرزمين آغاز مي‌شود كه تا به امروز نيز ادامه داشته است. ميرزا مهدي‌خان و نسل‌هاي پس از او مفهوم معمار را در چارچوب پارادايم آلبرتي آموخته بود، ولي ساختار اجتماعي و اقتصادي جامعه ايراني هيچگاه به تبيين و تطابق با بايسته‌هاي اين نقش جديد (توليد مولد صنعتي) دست نيافت و با شكست قطعي انديشه نوگرايي پس از كودتاي 28 مرداد به ستيز آشكار با بايسته‌هاي آن پرداخت. در نتيجه، شاهد منازعه دايمي بين معمار و تيم سازنده در بناهاي معماري معاصر ايران هستيم. متاسفانه اين عدم تبيين (نقش معمار به عنوان طراح/متفكر)، سبب شده است تا تهيه اسناد طراحي، به خصوص نقشه‌هاي اجرايي، به يك مناسك براي طي كردن رويه‌هاي اداري تبديل شود و آنچه كه در ساخت روي مي‌دهد هيچ نسبتي با آنچه كه بر روي كاغذ ترسيم شده است ندارد. اكنون كه اين خطوط نگاشته مي‌شود، چرخشي ديگر در تمدن بشري در حال روي دادن است. اين چرخش منجر به دگرديسي عميقي در ابزار كار معمار و باز تعريف نقش او خواهد شد. آيا اين‌بار مي‌توانيم بايسته‌هاي عصر جديد را دريابيم و الزامات نقش جديد معمار را فراهم كنيم يا منازعه ادامه دارد؟ منازعه‌اي كه اين‌بار هزينه‌اش حذف خواهد بود.
٭ پي‌نوشت: براي مطالعه بيشتر درباره سير تحول نقش معمار در غرب به كتاب‌هاي «معماري در عصر چاپ» (Architecture in the age of printing) و «الفبا و الگوريتم» (The Alphabet and the Algorithm) نوشته ماريو كارپو (Mario Carpo) مراجعه شود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون