• ۱۴۰۳ شنبه ۱۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5214 -
  • ۱۴۰۱ دوشنبه ۲ خرداد

نمايشگاه كتاب آميزه‌اي از اسطوره و نمايش

خسرو طالب‌زاده

نمايشگاه كتاب تهران، موسوم به نمايشگاه بين‌المللي كتاب، يكي از چندين ابزارها و روش‌هاي حمايتي نشر كتاب است كه پيشينه‌اي بيش از 50 سال دارد و ابزارها و روش‌هاي ديگر آن مانند، هفته كتاب، نمايشگاه‌هاي تخصصي و استاني و بن كتاب و خريد كتاب و... به همان‌گونه است كه پيش از تاسيس جمهوري اسلامي طراحي و اجرا مي‌شده و پس از آن، با گسستي ناشي از انقلاب و جنگ در دهه 60 اجراي آنها مجددا از سرگرفته شدند.  تكرار اين روش‌ها و قالب‌هاي وابسته به زمان‌هاي دور، را نمي‌توان به خودي خود، ناشايست يا شايسته‌ برشمرد. مهم اين است كه آيا هدف از چرايي تاسيس (علت موجده) و همچنان در چرايي تداوم (علت مبقيه) باقي است يا خير؟ تاسيس نهادهايي همچون كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان يا بنگاه‌هاي نشر مانند بنگاه نشر و ترجمه، فرانكلين و... همانند نمايشگاه كتاب و هفته كتاب و بن كتاب و... در ابتدا و در زمانه فقدان نهادهاي مدني فرهنگي و نشر، خوش مي‌نمايند و آثاري چشمگير پديد مي‌آورند و به رونق كتاب و كتابخواني مي‌افزايند. بنابراين با كمي رواداري، مي‌توان نتيجه گرفت اين گونه دخالت‌هاي دولت در امر فرهنگ، به ‌طور كلي و در امر نشر كتاب، به‌طور خاص گاهي نتيجه‌بخش بوده است. هر چند در نگاهي آينده‌نگرانه و خلاف «حال‌گرايي» همين اقدامات هم به به تاخير افتادن و سست شدن روند شكل‌گيري پايه‌هاي نهادهاي مدني - فرهنگي منجر شده و دستاوردهاي برجسته و زودگذر آنها، دامي بوده كه زيان‌هاي بنيادين و اساسي آن را پنهان كرده و به آشكار شدن باطن اين ظاهر رنگارنگ مجال نمي‌داده است. پرسش اين است كه، به عنوان نمونه، پس از 50 سال، آيا دستاوردهاي نمايشگاه كتاب تهران هماني است كه بود؟ شكل و قالب و روش كنوني برگزاري اين به اصطلاح رخداد ملي و فرهنگي مي‌تواند اهداف نخستين برآورده سازد و چرايي تاسيسي خود را بازآفريني كند؟ و آيا سود اين روش و قالب به همان مقداري است كه بود؟ نكته مبنايي و اساسي اين است كه در ايران، ظرف و قالب و فرم سياست فرهنگي، بر معني و محتواي آن چيرگي داشته است. فرم و قالب سياست‌هاي فرهنگي در ايران امري فرازماني و لاهوتي و «زمان بي‌كرانه» («زروان» در زبان اوستايي و پهلوي) و اسطوره‌اي است و شكل است كه محتواي را صورت مي‌بخشد. روش مميزي پيشينه‌اي بيش از صد سال دارد و روش حمايتي نقدي و مستقيم از كتاب، به قدمت حكومت‌ها در ايران تاريخ دارد

اما اين روش‌هاي اسطوره‌اي و تاريخي چنان در ذهن مديران و جان نظام اداري - فرهنگي ايران جاخوش كرده و با آنها يگانه‌ شده است كه كمتر مدير عالي فرهنگي‌اي شك كردن درباره ناراستي و نادرستي آنها يا نوسازي يا حتي، بازسازي آنها را به قلمروي آگاهي خود راه مي‌دهد، چه برسد به گواهي دادن به آن و كوشش و همت براي تغيير اين قالب‌ها و روش‌ها. در نگرش اين مديران فرهنگي ميان هدف و روش مرزي و تمايزي وجود ندارد و هر دو از يك جنس و همبسته ‌همند. 
نمونه خلاف اين نگرش و مشابه شكلي نمايشگاه كتاب تهران، نمايشگاه جهاني فرانكفورت آلمان است كه از حيث گستردگي و مقياس بزرگ‌تر و از حيث زماني به درازاي سده‌ها (كمي كمتر از تاريخ اختراع چاپ توسط گوتنبرگ) پيشينه دارد و محصول رونق توليد انبوه كتاب پس از اختراع چاپ بود كه ابتدا با همين روش يعني فروش و توزيع كتاب برپا شد و شكل گرفت. اما در سير تحولي و زمان‌مند و غيراسطوره‌اي خود، فروش كتاب كنار گذاشته شد و نمايشگاه كتاب به مجال و امكاني براي آگاهي ناشران و موزعان از آخرين فهرست عناوين كتاب و مذاكره تجاري آنها با يكديگر تكامل يافته و با بازتعريف و نوسازي در روش و قالب، در صنعت جهاني نشر كتاب به نهادي مهم و موثر مبدل شده است. اين تحول محصول نگرشي است كه مديران غيردولتي آن، به تمايزي ساده و اساسي آگاه بوده‌اند؛ تمايز ميان هدف و روش. ميان اين دو تناسب گوهري و همبستگي ذاتي و فراتاريخي و فرازماني وجود ندارد. هدف، نسبتا از جنس ثبات و ايستايي و با تسامح، از گونه امور حقيقي‌اند و روش از جنس امور زمان‌مند و اعتباري. هدف در زمان مي‌تواند پايدار بماند و پير و فرسوده نشود (مانند هدف رونق كسب‌وكار و داد و ستد كتاب در نمايشگاه كتاب فرانكفورت)، اما روش‌ در زمان فرسوده و بي‌توان و از كار افتاده مي‌شود و گاهي به مخل هدف و بر ضد آن رنگ مي‌بازد و چهره دگرگون مي‌كند. بنابراين خريد و فروش در نمايشگاه كتاب، در زمانه خودش، درست بود و در زماني ديگر عين نادرستي و ناكارآمدي. 
اگر بپذيريم كه برگزاري نمايشگاه كتاب تهران توسط دولت، در شكل و قالب كنوني آن، در زمانه‌اي درست و كارآمد و موثر بوده اين برهان براي تداوم و تكرار خود در زمانه كنوني نيازمند برهاني نو و امروزين است. توضيحي در اينجا لازم است كه برگزاري نمايشگاه كتاب در پيش از تاسيس جمهوري اسلامي به حمايت شهرداري و توسط ناشران برگزار مي‌شد كه از اين نظر و روش مديريتي كنوني، درست‌تر و پيشروتر بود و حتي خريد كتاب براي كتابخانه‌ها نيز بيشتر از كتابفروشان استاني صورت مي‌گرفت. 
نكته محوري اين است كه در زمانه فقر نظام توزيع و عدم شكل‌گيري حرفه موزعان به عنوان واسطه ميان بنگاه‌هاي نشر و كتابفروشان و كاستي‌ها در نظام فروش كتاب كه به محوريت كتابفروشان صورت مي‌گيرد، نمايشگاه كتاب تهران و استاني تا حدي موثر بوده است. اما تداوم اسطوره‌اي و «زرواني» اين روش و قالب و درهم‌آميختگي هدف با روش و روش را، «هدف» دانستن، امروزه به مراحلي رسيده كه آن را به روشي زيان‌بار براي چرخه توليد و توزيع و فروش كتاب مبدل كرده است. 
نهاد «ناشر» يكي از حلقه‌ها در زنجيره و يكي از فرآيندها در چرخه نشر توليد و توزيع و مصرف كتاب است نه تمام آن. اين چرخه، با نويسندگان آغاز و با ناشر و موزع و كتابفروش و خوانندگان كتاب تكميل مي‌شود. در نگرش و روش عادت شده و ايستا و اسطوره‌گونه، وزارت فرهنگ، بيشتر و عموما خود را در قبال ناشران، اگر نگوييم فرمان‌دهنده، مسوول مي‌دانسته و «سياست نشر كتاب» را به «سياست ناشران كتاب» تقليل داده و آنها را محور و كانون اصلي و نهايي توليد و توزيع و مصرف كتاب قلمداد مي‌كرده است. بنابراين سياست حمايتي نشر كتاب را به سياست تك‌محوري حمايت آشكار و نهان از ناشران تنزل داده و حتي فرصت‌هايي مانند تاسيس كتابفروشي و چاپخانه و ليتوگرافي و... را بيشتر به ناشران مخصوص و مشروط كرده است. تقليل سياست نشر كتاب به سياست ناشران كتاب تقليلي در پي داشته است؛ تقليل «سياست ملي نشر كتاب» به «سياست خاص ناشران». سياست‌هاي «ملي» نشر كتاب نمي‌تواند به منافع خاص و يكي از نهادهاي چرخه نشر كتاب، يعني ناشران محدود و محصور و به تك‌محوري بودن و اصالت دادن به منافع ناشران ترجمه شود. ناشران تك نماد و تك نماينده منافع ملي نشر كتاب نيستند اگرچه روزي چنين گواهي داده مي‌شد و هر چند در اين چرخه و زنجيره، كاروبار ناشران افزون‌تر است. بنابراين هر روش و ابزار و قالبي كه به زيان يكي ديگر يا ديگران در اين زنجيره و چرخه بينجامد، در نگاه كلان ملي، نادرست و زيان‌بار است. در نگاهي ملي، موفقيت و رونق بنگاه‌هاي توزيع و كتابفروشي جداي از منافع ناشران و نويسندگان نيست و زيان آنها زيان كل اين چرخه و زنجيره ملي است، به خصوص آنكه حمايت‌هاي نقطه‌اي (فقط ناشر) در فرآيند آغازين اين چرخه عموما به منافع كل و ملي اين چرخه آسيب مي‌زند اما حمايت از منافع نقطه پاياني اين چرخه يعني كتابفروشي، نه تنها به كل آن آسيب نمي‌زند بلكه منافع اساسي و رونق كسب‌وكار كلي همه را تامين مي‌كند. 
نمايشگاه كتاب تهران به خصوص نمايشگاه‌هاي استاني براي موزعان و كتابفروشان رخدادي زيان‌بار است و سياست ملي نشر كتاب اقتضاء دارد كه منافع كلي و ملي را فداي منافع يكي نكنيم.
تجربه فروش كتاب از طريق كتابفروشي‌ها با تخفيف روشي است كه اگر تقويت و تكميل شود و خطاهاي آن رفع گردد، بهترين گزينه موجود و جايگزين براي نمايشگاه كتاب تهران، اين رخداد فرهنگي «غيرملي» است. 
اما آنچه وسواس برگزاري اين روش پير و فرسوده را تقويت مي‌كند، دو نيروي محرك است، نيروي بروكراسي قدرتمند و فراتاريخي كه فراچنگ و فراسوي مديران عالي عمل و آنها را راهبري مي‌كند و نيز نيروي قدرتمند و شبه‌آييني «نمايشي» بودن نمايشگاه كه توده و انبوه چشمگير جمعيت شركت ‌كننده (بيشتر تماشاگر و خريدار كافه‌ها و دكه‌هاي در حاشيه نمايشگاه‌ و اخلالگر خريداران كتاب) در آن، چشم‌ها را از افق آينده به حال، از چشم‌انداز منافع ملي به منافع سياسي و مديريتي و از منظر هدف به منظر روش تنگ‌تر و بسته‌تر مي‌كند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون