استثناگرايي
و سياست خارجي ايران
محمود فاضلي
كتاب «استثناگرايي و سياست خارجي ايران» نوشته علي نظيفپور در 248 صفحه از سوي انتشارات كوير با قيمت 99 هزار تومان در اختيار علاقهمندان به حوزه سياست خارجي قرار گرفته است. سياست خارجي ايران در طول تاريخ با سياست خارجي ديگر كشورها تفاوتهاي بسيار مشهودي داشته است. البته ميزاني از تفاوت بين سياست خارجي تمام دولتها امري بديهي است و هيچ دولت سياست خارجي كاملا مشابه با دولتي ديگر ندارد.
نويسنده در اين كتاب تلاش كرده است كه عامل يا عوامل تكوين بخش به اين تفاوت در گفتمان سياست خارجي ايران را تبيين كند. چرا سياست خارجي ايران در سالهاي پس از انقلاب متفاوت بوده است؟ آيا استثناگرايي ايراني در اين تفاوت موثر بوده و استثناگرايي در گفتمان سياست خارجي ايران قابل تشخيص است يا به زبان ديگر، آيا تفاوت رفتار ايران در سياست خارجي نمودي از استثناگرايي است؟ آيا جناحها و رويكردهايي سياست خارجي بر استثنايي بودن ايران توافق دارند، يا اين امر مورد اختلاف است؟ استثناگرايي باور به تفاوت و برتري يك دولت به علت ويژگيهاي خاص آن است. در بسياري از موارد باور به استثناگرايي با باور به يك رسالت يا نقش تاريخي خاص براي آن دولت همراه است. در مواجهه با اين مساله اين سوال مطرح ميشود كه آيا ايران نيز همانند ديگر كشورها استثناگرايي مخصوص به خود را دارد؟ هدف نهايي اين كتاب بررسي نمودهاي استثناگرايي ايراني در رفتار سياست خارجي ايران است. در صورتي كه چنين امري صحت داشته باشد براي بررسي صحت اين مساله نيز بايد به گفتمان رويكردهاي سياست خارجي ايران روي آورد و ديد كه آيا ميتوان گفتمان سياست خارجي اين رويكردها را استثناگر خواند يا خير. با بررسي متون و رفتارهاي سياست خارجي ايران در زمينههايي (مثلا رفتار منطقهاي ايران) ميتوان درك عميقتري از سياست خارجي اين كشور به دست آورد و درباره نقش يا عدم نقش استثناگرايي ايراني در تكوين آنها تحقيق كرد. نويسنده در مرحله بعد اين پرسش را واكاوي ميكند كه اگر بخشي از بازيگران سياست خارجي ايران استثناگرا باشند، آيا همانند ديگر كشورهايي كه از اين منظر مطالعه شدهاند، استثناگرايي ايراني نيز ويژگيهاي منحصربهفرد خود را دارد. سه هدف كلي اين كتاب بررسي نقش و اهميت استثناگرايي در مباني سياست خارجي ايران، در رويكردهاي عمده رسمي و نهايتا بررسي تاثير اين مفهوم بر رفتارهاي سياست خارجي ايران به ويژه در مورد امريكا و رفتار منطقهاي ايران است. ميتوان گفت رويكرد خارجي ايران نسبت به استثناگرايي ايراني موضع مخصوص خود را دارد. همانطور كه در فرهنگ سياسي امريكا هر دو حزب عمده نسبت خود را با استثناگرايي امريكايي مشخص ميكنند، به شكلي كه عمدتا هر دو اين دو مفهوم را ميپذيرند اما در نوع اجراي آن با يكديگر اختلاف دارند. درك موضع دو حزب دموكرات و جمهوريخواه بخش بسيار مهمي از ادبيات آكادميك غرب درباره سياست خارجي امريكا را شكل ميدهد. بنابراين درك دقيق موضع گروههاي داخلي در ايران نيز براي درك سياست خارجي ايران بسيار مفيد خواهد بود. در اين زمينه دو رويكرد در سياست خارجي ايران قابل مشاهده است. رويكرد مقاومت، يك رويكرد در سياست خارجي رسمي جمهوري اسلامي ايران است كه بر استقلال ايران تاكيد دارد و معتقد است كه قدرتهاي غربي به دنبال تغيير حكومت ايران هستند و «سازش» با اين قدرتها آنان را به سختگيري بيشتر عليه ايران ترغيب خواهد كرد و در نتيجه مقاومت در برابر فشارهاي غرب تنها راه برونرفت از مشكلات است. براي اين رويكرد مقاومت در برابر «ظالم» امري مذهبي است و آنان بسيار بر مفاهمي مذهبي همچون تكليف، جهاد، شهادت و مفاهيم مشابه تكيه دارند. افرادي همچون سعيد جليلي (دبير سابق شوراي عالي امنيت ملي)، علي باقريكني (معاون سابق بينالملل دبير شوراي عالي امنيت ملي) و حسين شريعتمداري (سردبير روزنامه كيهان) از نمايندگان شاخص اين رويكرد هستند. معمولا كساني كه به اين رويكرد گرايش دارند به استثناگرايي نيز معتقدند. دومين رويكرد در اين زمينه «تنشزدايي» است. رويكرد تنشزدايي، يك رويكرد در سياست خارجي رسمي ايران است كه بر تنشزدايي و ايجاد رابطه حسنه با جهان غرب و ادغام اقتصادي ايران در اقتصادي جهاني و رفع مشكلات ايران از طريق پيوستن به جريان جهاني شدن تاكيد دارد. افرادي همچون حسن روحاني (رييسجمهور سابق)، محمدجواد ظريف (وزير خارجه سابق) و حسين موسويان (ديپلمات سابق) از نمايندگان شاخص اين رويكرد هستند. معمولا نمايندگان اين جريان در استدلالهاي خود استثنا بودن ايران را نفي ميكنند و اگر هم نكنند معمولا بهطور ضمني در متون آنان استثناگرايي نفي ميشود. اين كتاب رويكردها را به دو رويكرد مقاومت و تنشزدايي تقسيم كرده است و از تقسيمبنديهاي معمول سياست ايران مثل اصلاحطلب، اعتدالي و اصولگرا استفاده نميكند. در اين زمينه به دو شبهه كه ممكن است پيش آمده باشد، بايد اشاره كرد. شبهه اول اين است كه برخي ممكن است استدلال كنند كه اين دو رويكرد هر كدام به سهم خود استثناگرا هستند و فقط نمود استثناگرايي آنان متفاوت است. شبهه دوم ممكن است به اين مساله مربوط شود كه تجويز به مقاومت در سياست خارجي لزوما به معناي اعتقاد به استثناگرايي نيست. برخي رئاليستها در روابط بينالملل به مقاومت اعتقاد دارند اما نه به اين دليل كه ايران كشوري استثنايي است، بلكه برعكس به اين دليل كه ايران جزيي از نظام بينالملل است و قاعده بقا در نظام بينالملل مقاومت و افزايش قدرت است و راههايي همچون مصالحه و پيوستن به رژيمهاي بينالمللي براي همه كشورها خطا هستند.