• ۱۴۰۳ جمعه ۱۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5217 -
  • ۱۴۰۱ پنج شنبه ۵ خرداد

نگاهي به رمان «خدايان تشنه‌اند» و جهان داستاني ژاك آناتول فرانسوا تيبو

راوي تعارض‌هاي عدالت

محمد صابري

آناتول فرانس از برجستگان ادبيات فرانسه و ملقب به پادشاه نثر است كه سنگين و سهل ‌و‌ ممتنع‌نويسي و وفاداري به سبك كلاسيك از خصوصيات بارز اوست. «چكامه‌هاي طلايي» اولين اثرش در 29 سالگي به چاپ مي‌رسد؛ 1879 «ژوسكات و گربه لاغر» و 1881 «جنايت سيلوستر بونار» منتشر شدند. «دوست من»، «بالتازار»، «عقايد ژروم كوانار» و «چنگ قرمز» كتاب‌هاي ديگر او هستند كه با فاصله‌هاي زماني كوتاه روانه بازار كتاب شدند. 1896 براي او فرخنده‌ترين سال زندگي‌اش بود كه به عضويت آكادمي فرهنگستان فرانسه درآمد. چاپ كتاب «خدايان تشنه‌اند» در سال 1912 انقلاب بزرگي بود. در ابتداي قرن بيستم و در فرانسه‌اي كه هنوز طعم خونين جنگ‌هاي جهاني را نچشيده بود. دو، سه عنوان كتاب ديگر كافي بود كه فرانس به بزرگ‌ترين جايزه ادبي دنيا يعني نوبل برسد. 
آناتول فرانس دغدغه‌ عدالت و اجتماع دارد. دردمند پابرهنگان است و ظلم و جفاهاي به ناحق رواداشته از جانب فرادستانِ بر آنان. او حق‌طلبانه بر مسند پيشاهنگان اعتراض به وضعيت اجتماعي زمانه خود نشسته است. از عدالت جاري در دادگاه‌ها وحشت دارد؛ وحشتي شگرف و حقيقي، وحشتي دردآور از اينكه دادگاه‌ها به كندي عمل مي‌كنند و بيشتر از آنكه به ستمكاران كيفر برسانند در دل مردم وحشت ايجاد مي‌كنند.  بر بانيان و مسندنشينان دستگاه عريض و طويل عدالت بانگ بر مي‌آورد كه شماها ترس و وحشت را در دل‌ها مي‌كاريد؛ در حالي كه بر اين نكته واقف نيستيد كه اين ترس موهوم و نفرت‌انگيز بيش از آنكه آدم‌ها را به رعايت مرزبندي‌هاي عدالت‌خواهانه مورد نظرتان سوق دهد؛ باعث ظهور قهرماناني مي‌شود كه به زودي زود بر شماها خواهند شوريد. در عين اين ‌همه حق‌طلبي عقل و مدعيان عقل‌مندي زمانه را نيز تاب نمي‌آورد: «من عاشق عقل هستم ولي نه با تعصب. عقل چراغ هدايتي فرا راه ما مي‌دارد، اما وقتي شما از عقل خدايي درست مي‌كنيد، شما را كور مي‌كند و به ارتكاب خيانت وامي‌دارد.» 
فرانس پا را از اين نيز فراتر مي‌گذارد و مدعيان اخلاق‌گرا را به چالش مي‌كشاند و معتقد است كه اخلاق چيزي نيست جز اقدام نوميدانه انسان‌ها. در «خدايان تشنه‌اند» از زبان كشيش اعترافي تلخ و گزنده حرفي مي‌زند كه خود مايه تاملي دقيق و پندآموز است، جايي كه كشيش مي‌گويد: گناهكاران را لعنت نكنيم، ما كشيشان نالايق از بركت آنهاست كه زندگي مي‌كنيم.
وقتي كه صحبت از اعتراف به ميان مي‌آيد، اذعان مي‌كند كه مردم به تبعيت و خشم و حرص و آز خود اعتراف مي‌كنند اما هرگز به ترس و بي‌غيرتي خود اذعان نمي‌كنند. اين شايد يكي از هزار و يك درد بي‌درمان جامعه‌اي است كه هنوز از پس سال‌ها گذر از جنگ وخشونت و حتي دموكراسي نوين، نتوانسته بر اين بي‌تفاوتي و به‌زعم فرانس بي‌غيرتي غلبه كند. او اين ترس و بزدلي و تبعيت كوركورانه را نه تنها مربوط به عامه مردم مي‌داند، بلكه سخت معتقد است حتي الهيون و فلاسفه نيز از اين وحشت موهوم مبرا نيستند. 
قدرت از نگاه او جز تصوير مضحك جانوري نيست كه وجود انسان را گاه- ناخواسته -مالامال از دئانت و پستي مي‌كند. او معتقد است گاهي انسان از قدرت نه انتظار پول دارد و نه انتظار تشخص و احترام. تنها خواستار خود قدرت است و در نهايت اعمال قدرت را نوعي تسكين و رهايي تلقي مي‌كند. به عبارتي نگاه او به قدرت نه سياه و سفيد است و نه خاكستري. شايد قدرت‌طلبان را بهتر از خودشان مي‌شناسد كه اين‌گونه وجودِ شايد از ابتدا بي‌غل‌وغش‌شان را مسخ و مسحور فزون‌طلبي‌اي بي‌اندازه ديده كه جانب عدالت را در تشخيص و تمييزشان نگه مي‌دارد.
وقتي پاي ايثار و فداكاري به ميان مي‌آيد، صميمانه اعتراف مي‌كند آنچه در حق شما مي‌كنم، نه به عشق شماست -چراكه ابدا شما را نمي‌شناسم- و نه معتقدم كه بشريت داراي حقوقي است. من اين كار را فقط به خاطر تكبر و غروري كه همه نيكوكاري‌ها و فداكاري‌ها را در بشر پديد مي‌آورد، انجام مي‌دهم.
جالب اينكه او در پايان، به‌‌رغم اعتراضي مدني و فلسفي به گوشه‌نشيني و فرار از مسووليت قاطبه جامعه، معتقد است وقتي كه هر كس يك زندگي بيشتر ندارد؛ نبايد به دنبال تغيير دادن وضع اجتماع برود‌.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون