• 1404 دوشنبه 17 آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5291 -
  • 1401 سه‌شنبه 8 شهريور

محمود فاضلي

اندوهي كه چهل و يك‌ساله شد

اندوهي كه چهل و يك‌ساله شد

محمود فاضلي

سالگرد انفجار ساختمان نخست‌وزيري در 8 شهريور 1360 و شهادت محمدعلي رجايي و محمد‌جواد باهنر، اين پرسش مطرح است كه چرا رجايي با آن همه سابقه مبارزات سياسي و ارتباط نزديك با بسياري از مبارزان، اما مجالي براي نوشتن خاطرات سياسي خود نيافت. رجايي فعاليت‌هاي سياسي خود را با شركت در جلسات تفسير قرآن و سخنراني‌هاي آيت‌الله طالقاني در مسجد هدايت، همكاري با اعضاي نهضت آزادي، روحانيون مبارز، بنيانگذاران سازمان مجاهدين‌ خلق و بقاياي هيات‌هاي موتلفه اسلامي دنبال مي‌كرد. در سال‌هاي 1342 تا 1346 كه فعاليت‌هاي سياسي رو به ركود نهاده يا زيرزميني شدند، فعاليت‌هاي رجايي نيز به‌ طور چشمگيري كاهش يافت و فقط به شركت در بعضي جلسات مذهبي و سخنراني محدود شد. 
آشنايي رجايي با سازمان مجاهدين ‌خلق فصل ديگري از حيات سياسي اوست. ابتدا به همكاري با آن سازمان پرداخت و به ‌همين علت در سال 1353 توسط ساواك دستگير و زنداني شد. رجايي پس از ماه‌ها شكنجه و بازجويي در زندان كميته مشترك ضدخرابكاري، به زندان قصر منتقل شد و در همان زندان در جريان تغيير مواضع ايدئولوژيك سازمان مجاهدين قرار گرفت و اين‌بار مبارزه با آن سازمان را هدف خود تعيين كرد.
رجايي به ‌دليل ارتباط گسترده‌اي كه با كادرهاي اوليه سازمان مجاهدين به ‌ويژه حنيف‌نژاد، احمد و رضا رضايي داشت، بعضي كمك‌ها را از طريق دوستاني كه مانند او با اين سازمان همكاري داشتند دراختيار سازمان قرار مي‌داد. اعضاي سازمان از خانه رجايي به عنوان خانه امن استفاده ‌كرده و بعضي از كتاب‌هاي خود را آنجا مي‌نوشتند. خانم صديقي (همسر رجايي) كه خود نيز در جريان مبارزه بود رابطه رجايي با سازمان را چنين توضيح مي‌دهد: «رجايي با كادر مركزي و رهبري اوليه سازمان در ارتباط بود، اما هيچ‌گاه عضو سازمان نبود، ولي سازمان به عنوان يك واسطه مهم روي ايشان حساب مي‌كرد. زماني كه رضا رضايي از زندان فرار كرد و در خانه‌هاي تيمي مخفيانه زندگي مي‌كرد رجايي مستقيما با او رابطه داشت، به گونه‌اي كه يك شب به منزل ما پناه آورد و رجايي به‌رغم مخاطراتي كه اين كار داشت به او پناه داد.» 
با ارتباطي كه با سازمان داشت تعدادي از كتب دفاعيات كادرهاي اوليه سازمان در جلسات دادگاه را به ‌همراه تعداد ديگري از كتاب‌هايي كه ساواك در مورد آنها حساس بود به منزل يكي از خواهرانش انتقال داد. خواهرزاده‌اش بدون كسب اجازه از رجايي تعدادي از اين كتاب‌ها را به دانشگاه مي‌برد و بين دوستان خود توزيع مي‌كرد كه يكي از آنها با واسطه به دست ساواك افتاد و منجر به دستگيري خواهرزاده او و سپس خود رجايي شد. رجايي در طول نزديك به بيست ماه بازجويي و حبس در سلول انفرادي كميته ضد خرابكاري كمترين نشانه سازشي از خود نشان نداد. مدت زمان زنداني شدنش در سلول‌هاي انفرادي، رجايي را در زمره يكي از نادرترين زندانيان سياسي قرار داد. بعضي از هم‌سلولي‌هاي او مي‌گويند بارها ديده مي‌شد او به‌دليل ورم شديد كف پا كه بر اثر ضربات متوالي شلاق ايجاد شده بود در بازگشت به سلول به صورت چهار دست و پا راه مي‌رود. او خود در اين زمينه مي‌گويد: «درست در نيمه ماه رمضان من را يك روز ساعت 8 صبح بردند تا ساعت يك بعدازظهر كه هنگام برگرداندن، حالم طوري بود كه من را كشان كشان به سلولم آوردند، آن روز يكي از روزهاي خيلي خوب زندگي من بود و من خيلي خوشحال بودم كه روزه هستم و شكنجه مي‌شوم.» هاشمي‌رفسنجاني در اين رابطه چنين مي‌گويد: «ما در تمام دوران مبارزه از سال 41 تا 57 هيچ موردي را سراغ نداريم كه يك نفر بيست و چند ماه در يك سلول بماند و مرتب زير شكنجه باشد و به رژيم حرفي نزند. من پيش ايشان اسراري داشتم كه اگر فاش مي‌كردند بنده را هم اعدام مي‌كردند.»  او پس از محاكمه به پنج سال حبس محكوم شد اما با اعترافاتي كه يكي از اعضاي سازمان مجاهدين ‌خلق (منيژه اشرف‌زاده كرماني) عليه رجايي در زندان داشت ساواك دريافت كه رجايي به‌رغم آن همه شكنجه، كمترين اطلاعاتي از روابط خود را بازگو نكرده است، او را مجددا به شكنجه و بازجويي‌هاي طاقت‌فرسا كشاند. رجايي در اين بازجويي‌ها با زيركي رابطه‌اش با سازمان را در حد يك رابط ساده و عاطفي با كادر مركزي قلمداد كرد. رجايي تغييرات به وجود آمده در سازمان را چنين نقل مي‌كند: «من در سلول فهميدم كه مجاهدين تغيير ايدئولوژي داده‌اند و بدترين شب زندگي‌ام را آن شب گذراندم كه تقريبا تمام تلاش خود را بي‌حاصل مي‌ديدم و از آن به بعد به ‌شدت از مجاهدين متنفر شدم و آنچه كه در مورد تعليمات آنها حدس مي‌زدم به يقين تبديل شده بود.» پس از اينكه قضاياي انحراف عقيدتي سازمان بر همگان روشن شد، رجايي در ملاقاتي با يكي از اطرافيان تاكيد مي‌كند: «اگر من در بيرون از زندان بودم و قضيه تغيير مواضع سازمان پيش آمده بود، سرنوشتم مثل مجيد شريف‌واقفي و مرتضي صمديه‌لباف مي‌شد؛ من زير بار انحراف نمي‌رفتم و مرا هم مثل آنها از بين مي‌بردند.» او انحراف در اين سازمان را تلخ‌ترين خاطره دوران مبارزات سياسي خود مي‌دانست. بهزاد نبوي اولين آشنايي خود با شهيد رجايي را چنين به ياد مي‌آورد: «اولين آشنايي من با او در بند 2 زندان اوين بود. خيلي زود ما يكديگر را پيدا كرده و با هم دوست شديم؛ چرا‌كه همفكر و هر دو به مواضع و عملكرد مجاهدين ‌خلق معترض بوديم. آن روزها، بخشي از اعضاي آن سازمان ماركسيست شده بودند و شهيد رجايي و من اساس اين ماركسيست ‌شدن را تفكر مجاهدين ‌خلق مي‌دانستم و به اين نتيجه رسيده بوديم كه تفكر سازمان، تفكري التقاطي بود.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون