به گفته برادر و دوستان نزديك فعال فضاي مجازي كه هفته گذشته كشته شد عدهاي قصد داشتند او را بكشند
خبرنگاري كه در پاريز به دلايل نامعلوم
به قتل رسيد
آثار خاصي مبني بر خفگي يا وارد شدن ضربات جسم سنگين و تيز بر بدن متوفي ديده نشده است
بهاره شبانكارئيان
«اين گزارش براساس گفتوگوي «اعتماد» با يكي از برادران اين خبرنگار و دوستان نزديك او كه در روز آخر با اين خبرنگار بودند، تنظيم شده است و تمامي اطلاعاتي كه در گزارش قيد شده است به واسطه مصاحبه با اين افراد است.»
«مهدي يعقوبيان پاريزي»؛ خبرنگار محلي پاريز از توابع شهرستان سيرجان واقع در كرمان يكشنبه شب در تاريخ 6 شهريور ماه جاري به دلايلي نامعلوم ناپديد شد. جسد او چهار روز بعد در ماشين شخصياش كشف و ۱۲ شهريور در پاريز به خاك سپرده شد.محسن نيكورز دادستان عمومي و انقلاب شهرستان سيرجان در رابطه با مرگ اين جوان فعال فضاي مجازي گفت: «در پي گزارش مشاهده خودرو مشكوك در مجاورت بيمارستان امام رضا در سيرجان، ماموران كلانتري ۱۱ شهر سيرجان سحرگاه روز پنجشنبه ۱۰ شهريور ماه به محل عزيمت ميكنند. پس از بازرسي خودرو متوجه جسد بيجان يك جوان تقريبا ۳۰ ساله در پشت فرمان ميشوند. تحقيقات اوليه بيانگر اين مطلب است كه آثار خاصي مبني بر خفگي يا وارد شدن ضربات جسم سنگين و تيز بر بدن متوفي ديده نشده است، اما جهت مشخص شدن موضوع جسد متوفي جهت آزمايشهاي تخصصي تحويل پزشكي قانوني شهرستان شده است. رسيدگي ويژه به پرونده فوق در دستور كار دادستاني قرار دارد.» مهدي در روزهاي آخر ميدانست كه عدهاي به دنبالش هستند تا او را به قتل برسانند براي همين چند وقتي بود كه به خانه نميرفت و در خانه يكي از دوستان نزديكش بهسر ميبرد تا اينكه حدس و گمانهايش درست از آب درآمد و او در 6 شهريورماه به قتل رسيد...
در لحظه كشف جسد كولر ماشين روشن بوده است
مهدي 30 سال داشت و فرزند سوم خانواده بود. علي يكي از برادران اين خبرنگار و فعال فضاي مجازي است. او درخصوص ماجراي به قتل رسيدن مهدي به «اعتماد» ميگويد: «برادرم را كشتند و هنوز هيچ چيز مشخص نيست. مهدي يكشنبه شب به قتل رسيد و پس از چهار روز جسدش در ماشين شخصياش كه يك دستگاه پرايد بود، مقابل بيمارستان امام رضاي سيرجان پيدا شد. ماشينش حدود بيست، سي متر با اين بيمارستان فاصله داشته است. خبرگزاريها آخرين تماس مهدي را با مادرم اعلام كرده بودند اما اينطور نيست و آخرين تماس مهدي با عمويم بوده است. يكشنبه شب گوشياش از دسترس خارج ميشود. مهدي با چند نفر اختلاف و مشكل داشت حالا ديگر نميدانيم مساله اصلي چه بوده است. اينطور كه ماموران آگاهي به ما گفتهاند كولر و خود ماشين او در لحظه كشف جسدش روشن بوده است. پزشكي قانوني هم به ما اعلام كرد كه مهدي بين ساعات يكشنبه شب تا دوشنبه صبح به قتل رسيده است. علت مرگ هم آنطور كه گفته شده از طريق ماده خوراكي بوده. يعني سم يا ماده كشندهاي در نوشيدني يا خوراك او ريخته بودند و مهدي تا آن را خورده جانش را از دست داده است. پزشكي قانوني هيچ علايمي مبني بر خفگي يا جسم تيز مثل چاقو بر بدن مهدي مشاهده نكرده است و فقط صورت و دست و پاي او كبود بوده است. اين كبودي هم كه در صورت و دست و پاي مهدي مشاهده شده از ضربه نبوده است. گزارش پزشكي قانوني به دست ما نرسيده كه دقيق بهتان بگويم
چه جوري به قتل رسيده است. شنبه 12 شهريور ماه هم مهدي را در پاريز محل زندگيمان به خاك سپرديم.»
فكر ميكردم صحبتهايش شوخي بود
علي يكي از دوستان نزديك اين خبرنگار و فعال فضاي مجازي سيرجان است و مهدي روزهاي آخر در خانه او زندگي ميكرد. علي در ارتباط با مهدي به «اعتماد» ميگويد: «دو سالي بود كه مهدي را ميشناختم و با هم دوست بوديم. قبل از حادثه چند وقتي بود كه به خانه من آمده بود. اين اواخر يكي از زانوهاي مهدي مشكل پيدا كرده بود و خودم او را به بيمارستان كرمان بردم. طي مسيري كه با هم بوديم تا به بيمارستان كرمان برسيم همين طور با خنده و شوخي به من گفت كه علي چند نفر دنبالم هستند و قصد دارند مرا بكشند. هرچي از او پرسيم از چه كساني صحبت ميكني؟ گفت هيچ كس. خيلي هم پيگير مهدي نشدم و از او سوال نپرسيدم فكر ميكردم مثل هميشه ميخواهد با من شوخي كند. هميشه درخصوص اين ماجرا با اين لحن صحبت نميكرد ولي همين حرفها را اكثرا تكرار ميكرد. صبح يكشنبه بيرون كار داشت و رفت. وقتي از بيرون بازگشت ناهار را هم خانه من خورد و مجدد رفت اما ديگر از ساعت 3 ظهر هر قدر با مهدي تماس گرفتم تلفنش را جواب نميداد. مهدي از روز يكشنبه ديگر ناپديد شد و گوشياش از دسترس خارج شده بود. خودم پيگيرش شدم و از كلانتري پرس و جو ميكردم. با برادر كوچكتر مهدي تماس گرفتم و او هم گفت هر جا رفتيم خبري از مهدي نيست. تا اينكه روز پنجشنبه برادر كوچكتر مهدي مجدد با من تماس گرفت و گفت سريع به كلانتري 11 سيرجان برو و ببين چه اتفاقي افتاده. وقتي به كلانتري رفتم ماموارن به من گفتند كه جسد مهدي را داخل ماشينش مقابل بيمارستان امام رضا كشف كردند. همان موقع به برادرش تماس گرفتم و خبر به قتل رسيدن مهدي را به او دادم.»
ساعت 8 و 30 دقيقه شب يكشنبه در واتسآپ آنلاين بود
«مارال» يكي از همكاران مهدي است كه يكشنبه صبح همراه او بوده است. مارال درباره آخرين ملاقاتش با مهدي به «اعتماد» ميگويد: «آقاي يعقوبيان خبرنگار بخش پاريز آنلاين بود و قرار بود ايشان در راستاي كار خبرنگاري، به من كمك كنند و هميشه از همان ابتداي كار به من ميگفتند كه خبرنگاري دردسر زياد دارد و در اين مسير ممكن است توهين بشنوي و هزارجور خطر تهديدت كند اگر توان چنين وضعيتي را نداري بايد از همين ابتدا كنار بروي چون اين حرفهايي كه ميزنم بر سر خودم آمده است. چطور بهتان بگويم آقاي يعقوبيان انگار فراري بود و در اين مدت كه او را ميشناختم خانه خودشان نميرفت و مرتب خانه دوستانش ساكن بود...»او در ادامه ميگويد: «آخرين بار هم آقاي يعقوبيان را يكشنبه صبح ديدم. با هم به پليس فتا رفتيم. در يكي از گروههاي خبري به من تهمت زده و توهين كرده بودند و آقاي يعقوبيان به من گفته بود كه پيگير پرونده باشم و از آنها شكايت كنم. قرار بود آقاي يعقوبيان به دليل همين موضوع همراهم بيايد تا شهادت بدهد. آنجا به ما گفتند كه بعدازظهر به آنها رجوع كنيم. حدود ساعت 8 و 30 دقيقه شب در واتسآپ به ايشان پيام دادم كه چرا از شما خبري نيست! پيام من به دست آقاي يعقوبيان رسيد اما خوانده نشد و چند دقيقه بعد از آن هم ديگر در واتسآپ آنلاين نبودند و هر قدر با او تماس گرفتم در دسترس نبود. به يكي از دوستان آقاي يعقوبيان تماس گرفتم و ماجرا را گفتم و او هم به من گفت كه مهدي هميشه كارش همين است و احتمال دارد براي تهيه گزارش به يكي از روستاهاي اطراف سيرجان رفته باشد اما خب چند روز بعد خبر رسيد كه ايشان به قتل رسيده است. پس از حادثه برادر آقاي يعقوبيان با من تماس گرفت كه شما براي پرس و جو از كشف جسد به كلانتري رفته بوديد! من تعجب كردم و گفتم من اصلا سيرجان نبودم و خبر را فقط از دوستانم شنيدم. برادر آقاي يعقوبيان برايم تعريف كرد كه ماموران آگاهي به او گفتهاند كه چند ساعت پس از كشف جسد زني با اسم و فاميل شما به كلانتري رفته و از ماموران پرسيده كه شخصي به نام مهدي يعقوبيان جسدش كشف شده است؟ ماموران وقتي از آن زن ميپرسند خودش را معرفي كند، آن زن خودش را با اسم و فاميل شما معرفي ميكند.»